حداقل دستاوردهاي مذاكرات
پس از خوشبينيهاي ابتدايي چند روز گذشته به يكباره ورق نااميدي نسبت به سرنوشت مذاكرات از سوي طرف غربي ماجرا رو شد، هرچند و تا آخرين ساعاتي كه اين يادداشت نوشته ميشود، اميد به توافق دوباره زنده شده است و در زماني كه خواننده عزيز روزنامه اين يادداشت را ميخواند، نميدانيم چه اخباري منتشر شده و كار به كجا رسيده باشد، زيرا كه فضاي گفتوگوها لحظهاي است، ولي مستقل از آنچه در ساعات آينده رخ دهد، چند نكته مهم را بايد يادآوري كرد.
1- مذاكرات بينالمللي در موضوعات مهم، به طور معمول طولاني و بسيار پيچيده است. نمونه روشن آن مذاكرات صلح اعراب و اسراييل است كه از طرح ويليام راجرز در سال 1969، يعني 46 سال پيش آغاز ميشود و تاكنون نيز ادامه دارد و برخي قدمها جلو رفته و در برخي مواقع عقبگرد داشته ولي هيچگاه به پايان نرسيده است. نمونه ديگرش مذاكرات صلح ويتنام است كه فرآيند خاص خود را داشت و در نهايت هم شكست امريكا در عرصه ميدان جنگ آن مذاكرات را از بنبست خارج كرد. مذاكرات صلح در آفريقاي جنوبي نيز فراز و فرودهاي فراوان داشت. در سودان جنوبي نيز شاهد همين وضع هستيم. معناي روشن اين وضع و طولاني شدن گفتوگوها اين است كه طرفين از يك سو نيازمند به توافق هستند و از سوي ديگر هركدام ميكوشند كه حداكثر امتيازها را با ضمانتهاي كافي به دست آورند. حد و حدود اين امتيازات نيز در ذيل موازنه قدرت ميان طرفهاي مذاكره تعيين ميشود. بحرانهاي بينالمللي در يك فرآيند تاريخي شكل ميگيرند و با گذشت زمان پيچيدهتر نيز ميشوند. بنابر اين حل و فصل آنها نيز به همين نسبت پيچيده است. اگرچه پرونده هستهاي ايران 14 سال است كه به جريان افتاده ولي زمينههاي اختلافات دو طرف مربوط به سالها پيش از اين است و حداقل سه دهه سابقه دارد، ولي موضوع هستهاي نيز برگ جديدي است كه طرف غربي آن را به پرونده اختلافات اضافه كرد و طي هشت سال 1384 تا 1392 نيز برگهاي جديد ديگري به آن اضافه شد، ضمن اينكه در اين بازه زماني كوشش موثري براي حل و فصل يا حداقل كاهش برگهاي اين پرونده صورت نگرفت. بنابراين هر روز قطورتر و پيچيدهتر شد و به همين نسبت هم حل آن زمانبرتر شده است.
2- فارغ از اينكه نتيجه نهايي اين مذاكرات چه باشد، تا همين نقطه نيز دستاورد مهمي براي ايران است زيرا ايران نشان داد كه اهل گفتوگو و تفاهم و همگامي با جامعه جهاني است مشروط بر اينكه زيادهخواهي صورت نگيرد. ايران نشان داد كه اگر حسننيت باشد، آمادگي دارد تمام شرايط لازم را براي كسب اعتماد جامعه بينالمللي در برابر انحرافهاي احتمالي از برنامه هستهاي بپذيرد، ولي اضافه بر آن شرايط؛ مورد پذيرش ايران نيست. اينها نكاتي است كه مورد تاييد برخي طرفهاي ماجرا از جمله روسها نيز هست. بنابراين جامعه بينالملل متوجه اين نكته خواهد شد كه اگر طرف غربي براساس بيانيه لوزان توافق نكند، به معناي آن است كه مساله نه نگراني آنها از دسترسي ايران به تسليحات هستهاي، بلكه هدف آنان زيادهخواهي و سلطهگري بر كشورهاي منطقه خواهد بود.
انعكاس اين مطلب نيز در داخل كشور مهم است. مردم ايران همچنان كه از مذاكرات و رسيدن به توافق حمايت ميكردند حاضر نيستند توافقي را تاييد كنند كه نهايت آن اعتبار و عزت كشور و مردم را ناديده بگيرد، چرا كه در اين صورت نتيجهاي جز آنچه در ساير كشورهاي منطقه رخ داد نصيب ما نخواهد شد. البته فراموش نكنيم كه هيچكدام از اين دستاوردها بدون ورود به مذاكرات جدي و سازنده به دست نميآمد.
3- همانطور كه رياستجمهوري هم بارها تاكيد كردند، تحريمها با آغاز مذكرات ترك برداشت، بنابراين بيتوجهي طرف غربي به پيشنهادها و همراهيهاي منطقي ايران، بيش از پيش موجب فروريزي نظام تحريمها خواهد شد. نظام تحريم مبتني بر يك ايده رايج در افكار عمومي و رسانههاي غربي بود. اين ايده كه ايران درصدد دستيابي به تسليحات هستهاي است و اين اقدام براي صلح و ثبات منطقه خطرناك است. هرچند ايران همواره و به طور مستند اين ادعا را رد كرده است، ولي در اين مذاكرات نشان داد كه آمادگي پذيرفتن سازوكارهاي لازم براي اطمينان از عدم تحقق چنين احتمالي را دارد. حال كه طرف غربي به موضوعاتي فراتر از اين سازوكار ميانديشد، طبيعي است كه بنيان ذهني و منطقي تحريمها دچار تزلزل شود و پس از اين ايران بهتر از گذشته ميتواند تعاملهاي لازم اقتصادي و سياسي خود را با جامعه جهاني به انجام برساند.
اگرچه اميدواريم كه طرفهاي غربي به توافقات پيشين خود پايبند باشند، و مذاكرات دير يا زود به نتيجه برسد و اوضاع منطقه بيش از اينكه هست ناپايدار نشود، ولي اين امر به معناي زير بار توافق بد رفتن از سوي ايران نخواهد بود، زيرا توافق بد نهتنها مشكل منطقه را حل نميكند، كه وضعيت را بيثباتتر از پيش هم خواهد كرد، بنابراين تنها راه نجات براي كاهش آلام مردم منطقه، رسيدن به توافق خوب است.