تجربهاي از وفاق ملي
محسن رهامي
در آخرين دور از مذاكرات هستهاي ايران و گروه 1+5، اتفاقي كه خيلي شايسته تقدير است وحدت مسوولان كشور، احزاب و جريانهاي مختلف سياسي در حمايت از تيم مذاكرهكننده هستهاي است؛ وحدتي كه يقينا با علم به منافع كلان ملي و مصالح كشور ايجاد شده است. در واقع اكثريت قريب به اتفاق مسوولان سياسي كشور و تشكلها به اين جمعبندي رسيدهاند كه موضع ديپلماسي ايران، منطبق بر منافع ملي و در جهت حل مسائل هستهاي و رفع تحريمها و عاديسازي روابط با دنياي خارج است. اين امر بسته به حزب و جريان خاص سياسي و حتي دولت به معناي خاص قوه مجريه نيست بلكه نوعي وفاق ملي در بين جامعه و مسوولان شكل گرفته است تا همه متوجه ضررهاي غيرقابل جبران فرهنگي، سياسي و اقتصادي ناشي از رفتارهاي هشت ساله دولتهاي نهم و دهم و تاثير اين رفتارها در ايجاد تحريمها، بيكاري و تورم ناشي از تحريمها شوند، به صورتي كه همه از نزديك اين مضرات را احساس ميكنند. در شكلگيري اين وحدت نقش يك عامل مهم را نميتوان ناديده گرفت. سخنان رهبري معظم انقلاب در حمايت از تيم هستهاي، اعتماد عمومي نسبت به درستي كار و صحت عمل دولت يازدهم و وزارت خارجه و به خصوص تيم مذاكرهكننده هستهاي را ايجاد كرد. طبعا اين اعتماد عمومي وحدت را بيشتر تقويت كرده و هيچگونه شك و ترديدي بين حاميان نظام باقي نگذاشته است.
حمايت از منافع ملي و حفظ حيثيت و دستاوردهاي علمي كشور، همه و همه موجبات رسيدن به وحدت ملي را فراهم ساخته است. اما شايد اين پرسش مطرح شود كه چگونه ميتوان اين وفاق را در زمينههاي ديگر ايجاد كرد؟ به نظر ميرسد اگر مسائل كلان كشور بهدرستي از سوي دولتمردان تبيين شود به طور قطع اكثريت احزاب و تشكلهاي مختلف سياسي را در جهتي رهنمون ميشود كه تنها بر اساس منافع ملي و مصالح كشور فكر كرده و آنها را بر مصالح حزبي خود ترجيح دهند. گرچه برخي افراطيون با وجود تبيين مصالح ملي كارشكنيهايي انجام ميدهند اما بايد اين واقعيت را پذيرفت كه اكثريت ملت وجود مصلحت ملي را بهخوبي تشخيص ميدهند. در دوران جنگ شاهد بوديم با تمام مصايبي كه در كشور بدين واسطه ايجاد شد اما دولت جنگ آنگونه از اين مسائل با مردم سخن گفت و از نياز به اتخاذ سياستهاي انقباضي صحبت كرد كه نتيجتا ضرورت و ملزومات جبهه بر ساير مسائل ترجيح داده شد و مردم نيز به راحتي با اين موضوع كنار آمدند. در دوران مصدق نيز اينگونه بود. محدوديتهاي اقتصادي كه در آن دوران ايجاد شد و با سياستهايي بودجهاي كه براي بسياري از طرحهاي ملي ايجاد شد اما با دريافت واقعيت وضعيت موجود از سوي مردم، حمايتهاي لازم در جهت همراهي دولت ايجاد شد.
هرچند اين تجربهها نشان دادند كه ميتوان وفاق ملي را در تمامي سطوح ايجاد كرد، اما اين امر نياز به هنر و تدبيري در اراده كشور دارد. نقش مسوولان در توجيه مردم در برابر مشكلات ميتواند همه ملت را در راستاي اهداف دولت حركت دهد. هماكنون و بعد از مدتها مذاكره براي رسيدن به حقوق هستهاي كشور مردم به آن حد از آگاهي رسيدهاند كه رسيدگي به پرونده هستهاي تصميمي ملي و فراتر از تصميمات قوه مجريه است بنابراين اگر در مسائل مشابه هم بتوان از اين راه استفاده كرد، قطعا ميتوان در مسير وفاق ملي و در جهت حمايت از دولت براي رسيدن به ساير اهداف گام برداشت.