• 1404 پنج‌شنبه 22 خرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6065 -
  • 1404 چهارشنبه 21 خرداد

تجارت با تصاوير دلخراش

قادر باستاني‌تبريزي

وقتي اطلاع‌رساني به ابتذال فاجعه مي‌انجامد

در جامعه‌اي بحران‌خيز، رسانه اگر مسوول نباشد، فاجعه را تكثير مي‌كند. حادثه تكان‌دهنده قتل الهه، دختر جواني كه قرباني خشونت يك مسافركش شد، فقط يك جنايت هولناك نبود، بلكه زخم تازه‌اي بر روان جمعي جامعه بود. آنچه از اين فاجعه بيرون تراويد، تنها جسم بي‌جان قرباني نبود؛ سيل تصاوير دلخراش، ويديوهاي بدون پردازش و روايت‌هايي آميخته با هيجان و بي‌ملاحظگي، بلافاصله فضاي مجازي را درنورديد و اضطراب و اندوه را در ابعاد وسيع‌تري منتشر كرد. ما امروز با بحران دوم مواجهيم؛ بحراني كه نه از دل حادثه، بلكه از خلأ سياستگذاري رسانه‌اي و فقدان پروتكل‌هاي اخلاقي و حرفه‌اي در پوشش فجايع سر برآورده است. جامعه‌اي كه هنوز در شوك يك مصيبت انساني فرو رفته، ناگهان خود را در معرض تماشاي صحنه‌هايي مي‌يابد كه هرگز نبايد از قاب يك موبايل به جريان اصلي اطلاع‌رساني راه مي‌يافتند. اين وضعيت، حاصل يك خطاي فردي نيست؛ ما با سيستمي مواجهيم كه در مديريت رسانه‌اي بحران، گرفتار بي‌برنامگي مزمن و آشفتگي ساختاري است. ميدان اطلاع‌رساني، عملا به مافياي رسانه‌هاي زرد و كاسبكاران مرگ واگذار شده است. در غياب آيين‌نامه‌هاي سفت‌وسخت و خطوط قرمز حرفه‌اي، هر گوشي هوشمند به رسانه‌اي افسارگسيخته تبديل شده كه فاجعه را با دوز بالاي خشونت، بي‌پرده‌گويي و بي‌رحمي بازتوليد مي‌كند؛ بي‌آنكه كوچك‌ترين دغدغه‌اي نسبت به امنيت رواني جامعه يا كرامت قربانيان داشته باشد. بياييد صريح باشيم؛ در حاشيه بحران‌ها، شبكه‌اي خاموش از منافع اقتصادي و تعاملات رسانه‌اي شكل گرفته است كه با تصوير مرگ، تجارت مي‌كند. مافياي محتواي جنايي، اين روزها نه در پستوها، بلكه در قلب شبكه‌هاي اجتماعي، پلتفرم‌هاي بي‌ضابطه و كانال‌هاي پرسود فعال است. آنان كه فاجعه را سوژه مي‌كنند و رنج انساني را خوراك الگوريتم‌ها مي‌سازند، تنها به ‌دنبال كليك بيشتر، ويوي بيشتر و در نهايت، سود بيشترند.

دردناك‌تر آنكه چون اين سوداگري سياسي نيست، از زير رادار نظارت‌ها مي‌گريزد و كسي آن را به عنوان يك تهديد نظام‌مند نمي‌بيند. در نتيجه ما با نسلي از مخاطبان مواجهيم كه كرخت شده‌اند؛ نه تنها نسبت به رنج، بلكه نسبت به مرزهاي انسانيت. جامعه‌اي كه هر روز با حجم بالايي از تصاوير دلخراش مواجه مي‌شود، به مرور دچار فرسايش همدلي، اختلال رواني مزمن و از دست رفتن آستانه تحمل مي‌شود. اين، به ‌وضوح يك تهديد براي امنيت ملي است، نه صرفا يك دغدغه رسانه‌اي. در كشورهايي با سابقه بالاي مواجهه با بحران، دستورالعمل‌هايي دقيق براي پوشش رسانه‌اي فجايع تدوين شده است. از هشدارهاي محتوايي گرفته تا ممنوعيت انتشار تصاوير شناسايي‌شونده از اجساد، همه اين ملاحظات، براي حفظ كرامت انساني و سلامت رواني جامعه است. اما در ايران، رسانه‌هاي رسمي به ‌دليل رويكرد منفعل، محتاط و ديرهنگام، عملا ميدان اطلاع‌رساني را به منابع غيررسمي و بي‌پروا واگذار كرده‌اند. مخاطب، ديگر از تلويزيون يا خبرگزاري‌هاي رسمي تغذيه نمي‌كند؛ بلكه زيست رسانه‌اي‌اش را از موبايل و كانال‌هاي تلگرامي تامين مي‌كند. در چنين شرايطي، سكوت سياستگذار، خيانت است. نبود چارچوب، بي‌تفاوتي نسبت به آسيب‌هاي رواني و عدم مسووليت‌پذيري در برابر پيامدهاي اطلاع‌رساني بحران، همگي نشانه‌هايي از يك سياستگذاري ضعيف و خطرناكند. براي خروج از اين وضعيت آشفته، اصلاح فوري سياست رسانه‌اي در مواجهه با بحران‌ها يك ضرورت اجتناب‌ناپذير است. نخستين گام، تدوين يك «پروتكل ملي اطلاع‌رساني بحران» است؛ پروتكلي جامع كه با مشاركت نهادهايي مانند وزارت كشور، سازمان اورژانس، صداوسيما، قوه قضاييه، پلتفرم‌هاي ديجيتال و انجمن‌هاي تخصصي رسانه‌اي طراحي شود و به ‌روشني خطوط قرمز، ضوابط اخلاقي و مسووليت‌هاي هر نهاد را در زمان بحران مشخص كند. در كنار آن، شكل‌گيري يك كميته مستقل تحت عنوان «كميته اخلاق رسانه‌اي بحران» ضرورت دارد؛ نهادي كه ماموريت آن نه‌تنها رصد و هشدار نسبت به انحرافات رسانه‌اي، بلكه صدور تذكر و در موارد حاد، پيگرد قانوني رسانه‌ها يا كاربران متخلف در بازنمايي فجايع انساني است. در همين مسير، پلتفرم‌هاي پرمخاطب بايد ملزم شوند در مواجهه با محتواي دلخراش، هشدارهاي محتوايي را پيش از نمايش فعال كنند تا از مواجهه ناگهاني كاربران با تصاوير تكان‌دهنده جلوگيري شود. از سوي ديگر، آموزش خبرنگاران، فعالان فضاي مجازي و حتي شهروندخبرنگاران براي مواجهه حرفه‌اي با بحران‌ها، ضرورتي حياتي است؛ آموزشي كه بايد بر مسووليت اجتماعي، حرمت انساني و پيامدهاي رواني اطلاع‌رساني ناآگاهانه تاكيد كند و نهايتا رسانه‌هاي رسمي بايد به‌ جاي واكنش منفعلانه، در بحران‌ها حضوري فعال، سريع و پيشدستانه داشته باشند تا مرجعيت رسانه‌اي خود را بازيابند و مردم را از پناه بردن به منابع غيررسمي، بي‌اعتبار و گاه زيانبار بي‌نياز كنند. در روزگاري كه خبر پيش از امداد مي‌رسد، تصوير پيش از تدفين منتشر مي‌شود و روايت‌ها بي‌هيچ پالايشي در كسري از ثانيه در سراسر كشور تكثير مي‌شوند، سكوت و تعلل در تدوين نظام اطلاع‌رساني بحران، ديگر صرفا يك ضعف ساختاري نيست؛ بلكه خود به عاملي براي تشديد مصيبت‌ها بدل شده است. جامعه‌اي كه هنوز در شوك يك جنايت نفسگير است، تاب روايت‌هاي بي‌رحمانه و بي‌قاعده را ندارد؛ روان جمعي ما تاب‌آور چنين خشونت رسانه‌اي نيست. امروز بي‌نظمي در بازنمايي فجايع انساني، نه فقط اخلاق عمومي را فرسوده كه به سرمايه اجتماعي، اعتماد عمومي و امنيت رواني مردم آسيب مستقيم وارد كرده است. اين مسير، اگر اصلاح نشود، دير يا زود بحران اطلاع‌رساني را به فاجعه‌اي ملي و همه‌گير تبديل خواهد كرد؛ فاجعه‌اي كه در آن، رسانه به‌ جاي نجات، به ابزار مضاعف‌ كردن درد و ترس بدل مي‌شود. اكنون زمان تصميم است. زمان آن است كه از انفعال در برابر چرخه معيوب بازنمايي بحران عبور كنيم و با طراحي يك نظام حرفه‌اي، اخلاقي و مشاركتي براي اطلاع‌رساني در بحران‌ها، مسير اطلاع‌رساني را از دام ابتذال و هيجان‌زدگي بيرون بكشيم. اگر امروز براي مهار اين هرج‌ومرج نايستيم، فردا با جامعه‌اي روبه‌رو خواهيم بود كه نه فقط از فجايع انساني كه از چگونگي روايت آنها هم زخمي‌تر خواهد شد.

پژوهشگر و مدرس ارتباطات و رسانه

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون