ترديد؛ صداي حقيقت در دنياي رسانهاي
اعظم صوفياني
ترديد؛ اين واژه مدام در ذهنم تكرار ميشود، مانند پژواكي كه قرار نيست محو شود. دختري به نام الهه حسيننژاد گم شده است. از اينستاگرام متوجه ميشوم، اما نميدانم چه واكنشي بايد داشته باشم. آيا بايد اطلاعيهها را بازنشر كنم؟ آيا اين كار مسووليت اجتماعي مرا به نمايش ميگذارد يا فقط بخشي از جريان اخبار لحظهاي است كه به سرعت فراموش ميشود؟ ۱۲ روز ميگذرد و حقيقت آشكار ميشود. اما باز هم ترديد دارم كه چه بايد بنويسم. اين حجم از تحليلها كه پيش از روشن شدن ابعاد ماجرا در فضاي مجازي منتشر شده است، ترديدم را بيشتر ميكند. چطور ممكن است بدون داشتن اطلاعات كافي، افراد در نقش تحليلگر ظاهر شوند؟ چرا گروهي اين حادثه تلخ و غمانگيز را ابزاري براي قطببنديهاي سياسي كرده و به سرعت از موضع ايدئولوژيك خود مساله را تحليل ميكنند و با ربط دادن آن به تقابلهاي حكومت و جامعه نوعي ابهام درباره ماجرا ايجاد كرده كه نه تنها افكار عمومي را منحرف و شناخت و حل كردن مساله را خدشهدار ميكنند، رنج و تالم بيشتري را نيز براي خانواده داغدار ايجاد ميكنند. به ياد ميآورم قانون «گراشام» و تئوري گردش محتوا را؛ رسانههاي زرد و جنجالي، اطلاعات باكيفيت را به حاشيه ميرانند. محتواهاي پر از هياهو و واكنشهاي لحظهاي، مانع تفكر ميشوند. دلم ميخواهد ترديد كنم. مرور كنم آنچه سالها پيش در كلاسهاي ارتباطات و روزنامهنگاري آموختم: روزنامهنگاري توسعهبخش. روزنامهنگارياي كه بر گزارش مسائل مربوط به توسعه اجتماعي و اقتصادي تمركز دارد. بر تحليل عميق تاكيد دارد و چالشها و راهحلها را بدون لزوما اتخاذ موضع مستقيم برجسته ميكند و به جاي تحريك احساسات عمومي، هدفش اطلاعرساني و آموزش است. شب هفدهم خرداد، به همراه جمعي تصميم گرفتيم به ديدار خانواده الهه حسيننژاد برويم. اما باز هم ترديد در ذهنم بود آيا بايد برويم؟ چه بايد بگوييم؟ چه قولي بدهيم كه بتوانيم عمل كنيم؟ ترديدهايي كه نه ناشي از ناتواني و ناآگاهي، بلكه به دليل پيچيدگي و چندبعدي بودن ماجرا بود. نميدانستيم واكنش خانواده الهه چه خواهد بود. انتظار هر برخورد تلخ و تندي را داشتيم. اما اين ديدار كاملا برخلاف انتظارمان پيش رفت.
خانوادهاي شريف و محترم و با عزتنفس كه استقبال بسيار گرمي از ما داشتند و از ابراز همدلي و شريك شدن در اين غم سنگين خوشحال شدند. پس از اين ديدار، حالا كمي قفل زبانم گشوده شده است و ميتوانم بخشي از ماجرا را بنويسم: پدر و مادر و پدربزرگ و برادر معلول الهه، عمهها و عموها و ديگر اعضاي خانواده دور تا دور نشستهايم. بيشتر تركي صحبت ميكنند. كامل متوجه نميشوم، اما درك عواطف انساني، اشتراك زباني نميخواهد. براي مادر الهه صدايي باقي نمانده و با وجود جواني بدنش خميده است، چشمهايش انگار در اين دنيا نيست. گويا حضور ما كمي از باري كه اين خانواده در اين چند روز تحمل كرده كمتر ميكند، اين را در شادي بيرمق چشمهاي عمههاي الهه به وضوح ميبينم. يكي از عمهها از راي دادن اعضاي خانواده به دكتر پزشكيان و ابراز علاقه به او به ويژه به دليل همشهري بودن ميگويد. وقتي ميگوييم الهه دختر ما نيز است، عمه ديگرش در جواب تشكر ميكند و ميگويد: «ايران خانه ماست.» عمهاي كه چهرهاي بسيار شبيه الهه دارد، ميگويد: در اين چند روز كه مادر الهه به لحاظ روحي امكان رسيدگي به آرش (برادر داراي معلوليت الهه) را نداشت، متوجه شديم چقدر رسيدگي به فرزند معلول سخت است. مادر الهه ميگويد: دخترم از ترحم متنفر بود، او ميخواست كار كند تا براي پدر و خانوادهاش رفاه و آسايش تامين كند. يكي از عموهاي الهه ميگويد: مراسم تدفين بسيار شلوغ بود، از رسانههاي خارجي براي گفتوگو با ما آمده بودند. او از تدبير خانواده براي اينكه مراسم مورد سوءاستفاده قرار نگيرد، ميگويد. همچنين از صفحات جعلي كه براي جمعآوري ديه و كمك به خانواده الهه شكل گرفته، گلهمند است. فرد ديگري از پايين سالن از شهيدان خانواده حسيننژاد نام ميبرد. ما ميگوييم الهه هم شهيد است در راه عفت. در هنگام خداحافظي عموي الهه از خبرنگاري گلايه داشت كه از روزهاي نخست پيگير ماجرا بود، اما حالا كه خانواده شاكي هستند كه چرا تصاوير و ويديوي جنازه الهه را در فضاي عمومي بازنشر كردهاند، گوشياش را خاموش كرده و ديگر پاسخگو نيست. عمه الهه ميگويد: گوشي مادر الهه را از او گرفتيم تا اين صحنهها را نبيند. به اين فكر ميكنم كه چقدر ما در شكل دادن به جريان اخبار و روايتهاي اجتماعي نقش داريم. سلبريتيها، رسانههاي زرد، خبرهاي سطحي همه اينها پديدههايي هستند كه در نهايت، ما آنها را مصرف ميكنيم و پرورش ميدهيم. بهتر است ياد بگيريم ترديد كنيم، پيش از آنكه واكنش نشان دهيم. ياد بگيريم كه عمق يك ماجرا، فراتر از تيترهاي پرزرقوبرق و تحليلهاي سريع است. ترديد، نشانه ضعف نيست، بلكه عاملي براي تامل بيشتر است. بايد از خود بپرسيم كه در كجاي اين چرخه اطلاعات ايستادهايم و چه تاثيري بر جريان آن داريم. رسانههاي اجتماعي با توجه به ويژگيهايشان در افزايش دسترسي، افزايش تعامل، افزايش سرعت انتشار، بايد به كمك روزنامهنگاري توسعه بيايند نه اينكه با رواج اطلاعات نادرست، فقدان عمق در گزارشدهي و فشار براي جنجالبرانگيزي بر سر محتواي واقعي براي خود شهرت و لايك و ديده شدن كسب كنند. روزنامهنگاري توسعهبخش مستلزم تحقيق عميق و تحليل دادهها و درك پيچيدگي مسائل اجتماعي است. مستلزم پيگيري و پاسخگويي است و مستلزم گزارشدهي اخلاقي.
علاوه بر اينها، پروتكلهاي انتشار اخبار قتل و جنايت در رسانهها معمولا شامل اصول اخلاقي و حرفهاي هستند كه هدف آنها حفظ كرامت انساني، جلوگيري از انتشار اطلاعات نادرست و مديريت تاثيرات رواني بر جامعه است. رسانههاي معتبر تاكيد دارند كه تصاوير و اطلاعات مربوط به قربانيان بايد با احترام منتشر شوند و از نمايش صحنههاي خشونتآميز خودداري شود. انتشار اطلاعات نادرست و شايعات در فضاي مجازي باعث ايجاد تنشهاي اجتماعي ميشود، از اين رو رسانهها بايد با پليس و دستگاه قضايي هماهنگ باشند تا اطلاعات دقيق و بهموقع منتشر و از سوءاستفادهها جلوگيري شود. انتشار اخبار جنايي بايد به گونهاي باشد كه باعث ايجاد ترس و ناامني در جامعه نشود و در عين حال، آگاهي عمومي را افزايش دهد. اين اصول در بسياري از كشورها رعايت ميشوند، اما در برخي موارد، رسانهها از اين دستورالعملها تخطي ميكنند. با توجه به اخبار قتلها و جنايتهايي كه چند وقت اخير دايما در رسانهها بازنشر ميشود، به منظور تقويت روزنامهنگاري توسعهبخش و جلوگيري از انتشار اطلاعات سطحي و نادرست، سياستگذاران ميتوانند چند توصيه كليدي را در نظر بگيرند مانند تقويت معيارهاي اخلاقي در روزنامهنگاري و وضع قوانين سختگيرانه براي انتشار تصاوير و اطلاعات قربانيان بدون رضايت خانوادهها؛ حمايت از روزنامهنگاري تحقيقي و توسعهبخش و ايجاد نهادهاي نظارتي براي بررسي گزارشهاي رسانهاي و جلوگيري از انتشار اخبار جنجالي و بدون عمق؛ كنترل انتشار اخبار جنايي و مديريت تاثيرات رواني از طريق تدوين پروتكلهاي مشخص براي پوشش اخبار قتل و جنايات بهگونهاي كه باعث اضطراب عمومي نشود و الزام رسانهها به استفاده از زبان محترمانه و غيرتحريكآميز در گزارشدهي حوادث؛ ترويج استفاده از فناوريهاي راستيآزمايي اخبار براي جلوگيري از انتشار اطلاعات نادرست و وضع مقررات براي پلتفرمهاي اجتماعي جهت حذف محتواهاي غيرمعتبر و تامين محيط امن اطلاعرساني؛ افزايش پاسخگويي و مسووليتپذيري رسانهها و ايجاد سازوكارهايي براي شكايات مردمي درباره پوشش نادرست رسانهاي. سياستگذاريهاي دقيق و مسوولانه در اين حوزه ميتواند به ارتقاي سطح آگاهي عمومي و كاهش آثار مخرب اطلاعات نادرست كمك كند. رسانهها و كاربران فضاي مجازي بايد ياد بگيرند كه مسووليت آنچه منتشر ميكنند، فقط لحظهاي نيست، بلكه تاثيرات بلندمدت بر جامعه دارد.
دانشآموخته دكتري علوم ارتباطات