• 1404 شنبه 21 تير
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6089 -
  • 1404 شنبه 21 تير

اينجا تهران است

علی ربیعی

همين ديروز اتفاق افتاد... كمي از غروب گذشته، خسته و كلافه از كار طولاني روزانه و غرق در انديشه رنج مردم طي آن دفاع ميهني دوازده روزه در حال رانندگي به سمت منزل بودم. هوا تفتيده و گرم و ترافيك آزاردهنده بود. در كشاكش تفكراتم، ناگهان موتوري از فرعي به اصلي جلويم پيچيد و صداي ممتد بوق بلند شد. با ذهني آشفته، با ابرواني گره‌خورده، نگاه عصباني‌ام را به راكب موتور دوختم كه ناخودآگاه لبخندي بر لبم نقش بست. چقدر با تمام وجود تشنه اين شلوغي بودم. اين ترافيك، اين ازدحام، اين بوق‌هاي ممتد بخشي از روح تهران بود كه انگار در آن چند روز سخت رنج‌آور از كالبد شهر جدا شده بود. آواي گيتار آن مرد گوشه خيابان وليعصر با ريش و موي بلند ژوليده، چراغ‌هاي چشمك‌زن مغازه طباخي، نق‌زدن‌هاي كودك آويخته به دامن مادر در تمناي خريد بستني، خنده‌هاي پرشور دخترك دبيرستاني با دوستش پشت ويترين مغازه‌ها، همه و‌ همه صداهاي زيباي شهر بود كه ديگر شنيده نمي‌شد.  در آن چند روز رنج‌آور، وقتي كه شهر پرهياهوي تهران را تنها و غريب در سكوتي دلهره‌آور مي‌ديدم، دلم سخت مي‌گرفت. صبح‌ها كه براي شركت در جلسات مختلف، براي رفتن به نقاط چندگانه‌ از بزرگراه‌ها و خيابان‌هاي خلوت مي‌گذشتم، غم‌ تلخ شهر خالي شده را در تار و پودم حس مي‌كردم و بدتر از آن شب‌ها بود كه اين سكوت و آرامش تلخ را صداهاي خشمگين ريزپرنده‌ها و جنگنده‌ها مي‌‌دريد و بي‌رحمانه بر تن تهران زيبا زخم‌هاي خونين باقي مي‌گذاشت. هر چند صداي پدافندها دلگرم‌كننده بود و آژير آمبولانس پس از انفجارها، نشان از ياريگري و حضور دلسوزان در سخت‌ترين شرايط داشت و من هر بار با شنيدن اين صداها، در دل براي موفقيت و سلامتشان دعا مي‌كردم. در اين ميان، قامت سرباز جوان هموطن با قدبلندش چقدر مايه دلگرمي‌ام شد. هنوز هم گاهي صداي موسيقي مرد تنها كه دل كندن از شهر را نداشت، روح‌نواز بود. در معدود نانوايي‌هاي شهر كه همچنان باز بودند تعارف مردم به دل مي‌نشست. 

آنجا تازه فهميدم چقدر صف‌هاي نانوايي مي‌توانند دوست‌داشتني باشند. 
هر چه خلوتي شهر و پراكندگي مردم، در ميانه هجوم وحشيانه بيم‌آفرين بود، با هم‌بوده‌گي، همدلي و در كنار هم ايستادن جلوه قدرت‌آفرين داشت. اين است قدرت يك ملت! وقتي بيگانه‌هاي فارسي‌زبان از تلويزيونشان به‌طور مرتب پيام نتانياهو و ترامپ را مبني بر تخليه فوري تهران پخش مي‌كردند، تلخي اين ماجرا رازآلودتر هم شد. 
امروز كه با مروري دوباره، آن‌ روزها را تحليل مي‌كنم، به اين دريافت مي‌رسم كه شياطين تاريكي، خواب آشفته‌اي براي مردم نجيب اين سرزمين كهن ديده بودند. 
نيك مي‌دانم سناريوي آنها ناتمام ماند و با همه وجود درك كرده‌ام هوشمندي تمدني ايرانيان، عنصر اصلي بر هم زننده اين خواب و خيال نافرجام بوده است. 
داستان اين چند روز، نبايد با ساده‌انگاري در ذهن‌هاي آنان كه وظيفه دارند، كمرنگ شود.
هنوز غبار آوارهاي پس از انفجارها فرو ننشسته كه صداهاي ناموزون دوقطبي‌سازي، بلندتر و تلخ‌تر از صداي موشك‌ها جان وطن را مي‌آزارد. هيچ چيز جز مردم، نداشته و نخواهيم داشت. جامعه را تكه‌تكه و پاره‌پاره نخواهيد. اين همان خواسته و هدف اصلي متجاوزان كينه‌توز است و صدايش به همان نحوست بمب‌هاي سنگرشكن است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها