قمار واشنگتن درقفقاز
«اعتماد» در گفتوگو با حامد خسروشاهي بررسي میکند
طرح امريكا براي زنگزور با انتقال محور نفوذ به غرب موازنه قدرت در قفقاز را بازتعريف و واگرايي ژئوپليتيكي منطقه را تشديد ميكند
علی اکبر ولايتي : ايران با يا بدون روسيه مانع احداث كريدور زنگزور ميشود
حديث روشني
در تحولي كمسابقه و مهم نيكول پاشينيان، نخستوزير ارمنستان، و الهام علياف، رييسجمهور آذربايجان، روز جمعه با حضور در كاخ سفيد و با چراغ سبز دونالد ترامپ، توافق براي صلح را امضا كردند؛ توافقي كه نهتنها به چهاردهه منازعه ميان دو كشور پايان ميدهد، بلكه به ادعاي گروهي از ناظران نقشه ژئوپليتيك قفقاز جنوبي را با تحولاتي جدي روبهرو خواهد كرد. بنابر گزارش رسانهها اين توافق شامل پروژهاي تحت عنوان «مسير ترامپ براي صلح و رفاه بينالمللي» است كه كريدور موسوم به زنگزور را به يك گذرگاه ترانزيتي چندوجهي با مديريت شركتهاي امريكايي بدل ميكند. در همين راستا گروهي از تحليلگران مدعياند اين توافق صلح در ظاهر يك پيروزي ديپلماتيك براي ايالات متحده و شخص ترامپ است، اما در لايههاي پنهانتر، تهديدي راهبردي براي ديگر بازيگران حوزه قفقاز جنوبي چون روسيه، ايران و حتي تركيه به شمار ميرود؛ كشورهايي كه دههها اين منطقه را حياط خلوت خود ميدانستند. گروهي ديگر اما از منظر راهبردي چنين توافقي را مورد ارزيابي قرار داده و مدعياند نفوذ واشنگتن در قلب قفقاز نهتنها نفوذ سنتي كرملين را به چالش ميكشد، بلكه مسيري جايگزين براي تجارت شمال– جنوب را ارايه داده كه ميتواند حتي موقعيت ترانزيتي ديگر كشورها از جمله ايران را نيز تحت تاثير قرار دهد. ذيل همين گزاره ادعايي است كه به نظر ميرسد اين توافق صلح، نقطه آغاز بازتعريف موازنه قدرت در قفقاز جنوبي باشد و نشان از شكلگيري بلوكهاي جديد قدرت در منطقه دارد. در همين حال گروهي از تحليلگران نيز ادعا ميكنند سپردن مديريت مسير جديد به يك اپراتور امريكايي نوعي قمار براي واشنگتن است؛ آزموني كه ميتواند نفوذ ايالات متحده از درياي خزر تا مديترانه را زير تهديدهاي چندلايه و بالقوه گسترش دهد. در چنين شرايطي، كنشگري احتمالي تهران، مسكو و آنكارا در برابر اين تغيير، ميتواند تعادل قدرت را يا بازتنظيم كند يا به نحوي به سمت بيثباتيهاي تازه سوق دهد. به اين بهانه روزنامه اعتماد در راستاي ارزيابي پيامدها و سناريوهاي احتمالي ناشي از ورود مستقيم واشنگتن به معادلات قفقاز جنوبي با حامد خسروشاهي عضو انديشكده جريان و پژوهشگر حوزه قفقاز گفتوگو كرده است. خسروشاهي در گفتوگو با اعتماد ضمن تاكيد بر اينكه ورود مستقيم امريكا به عرصه مديريت مسير زنگزور ميتواند ساختار سنتي ائتلافها در قفقاز جنوبي را بر هم بزند، همزمان بر اين باور است كه اين اقدام منجر به ايجاد فاصله ميان برخي كشورها با روسيه و احتمالا بسترساز صفآرايي تازهاي با محوريت واشنگتن خواهد شد؛ روندي كه به گفته خسروشاهي ميتواند به واگرايي ژئوپليتيكي ميان بازيگران سنتي منطقه منجر شود. مشروح اين گفتوگو را در ادامه ميخوانيد:
حامد خسروشاهي پژوهشگر حوزه قفقاز در پاسخ به سوال اعتماد در باب ارزيابي تاثيرگذاري ورود مستقيم ايالات متحده به معادلات قفقاز جنوبي بر كنشگري بازيگراني چون تركيه و ايران خاطرنشان كرد: حضور همزمان نيكول پاشينيان و الهام علياف در كاخ سفيد، آن هم در قالب ديداري رسمي با رييسجمهور امريكا و با هدف نهاييسازي توافق صلح، فراتر از گزارهاي چون ميانجيگري در يك منازعه دوطرفه و در واقع، تلاشي استراتژيك براي جابهجايي محور نفوذ منطقهاي از روسيه به غرب است. در چنين بستري، نقشآفريني تركيه و ايران، دو بازيگر كليدي منطقه، بهشدت تحت تأثير اين تحول قرار خواهد گرفت. خسروشاهي در ادامه به اعتماد گفت: براي تركيه، كه در سالهاي اخير به واسطه نزديكي به باكو و حمايت قاطع از آذربايجان در جنگ دوم قرهباغ (۲۰۲۰) توانسته جاي پاي ژئوپليتيكي خود را در قفقاز مستحكم كند، ورود امريكا به سطح بالاي معادلات قفقاز نوعي تداخل در حياط خلوت تازهاحياشدهاش تلقي خواهد شد. اگرچه تركيه عضو ناتو و همپيمان غرب است، اما روابطش با امريكا در سالهاي اخير همواره پرتنش بوده و آنكارا علاقهمند است بازيگر اول در قفقاز باقي بماند. در نتيجه، احتمال دارد تركيه بخواهد با ابتكارات موازي يا تعاملات مضاعف با روسيه و ايران، تعادل ژئوپليتيكي جديد را به نفع خود بازسازي كند. اين پژوهشگر حوزه قفقاز در ادامه گفتوگويش با اعتماد درباره نتايج طرح تازه واشنگتن براي ايران معتقد است: از منظر تهران اين موضوع بسيار حساس است. جمهوري اسلامي ايران درباره هرگونه تغيير جغرافياي سياسي منطقه، بهويژه آنچه به ايجاد كريدور زنگزور و قطع مرز زميني ايران و ارمنستان بينجامد، نگران است. اكنون كه امريكاييها طرح اجاره بلندمدت بخشي از كريدور را به يك شركت نظامي خصوصي پيشنهاد دادهاند تهران اين تحولات را نه صرفا يك چالش منطقهاي، بلكه تهديدي مستقيم براي امنيت ملي خود خواهد دانست. بنابراين، كنشگري ايران نيز ميتواند به شكل افزايش فشار ديپلماتيك بر ايروان، تقويت حضور امنيتي در مرزهاي شمالغربي، و همچنين نزديكي بيشتر به روسيه و چين در قالب محوري عليه نفوذ امريكا بروز پيدا كند. در يك جمله، اين تحول نهتنها به بازترسيم نقش واشنگتن در قفقاز ميانجامد، بلكه ناگزير، بازيگران منطقهاي مانند ايران و تركيه را نيز به واكنش و بازتعريف منافع و ابزارهاي نفوذشان در اين منطقه سوق خواهد داد. خسروشاهي در پاسخ به ديگر پرسش اعتماد مبني بر ارزيابي پيامدهاي احتمالي طرح ادعايي امريكايي براي دو بازيگر اصلي حوزه قفقاز يعني ارمنستان و آذربايجان و همزمان روسيه تاكيد كرد: اين پيشنهاد براي هر دو كشور آذربايجان و ارمنستان هزينههايي دارد، و پذيرش آن تابع محاسبه دقيق منافع راهبردي در سايه فشارهاي بازيگران منطقهاي خواهد بود. از ديد باكو، واگذاري مديريت كريدور به يك بازيگر ثالث، در ظاهر نوعي تضمين امنيتي براي بهرهبرداري پايدار از اين مسير راهبردي تلقي ميشود. آذربايجان با تجربه بياعتمادي مزمن به روسيه، بهويژه در ايام اخير، اكنون به دنبال تثبيت دستاوردهاي ژئوپليتيكي خود است. در اين چارچوب، نظارت يك نهاد امريكايي يا اروپايي ممكن است به عنوان ضامن بيطرفي و تداوم نظم پساصلح تلقي شود. به باور خسروشاهي اما باكو بايد نگران واكنش تند مسكو نيز باشد؛ واكنشي كه ميتواند ابعاد اقتصادي، انرژي، و حتي نظامي به خود بگيرد. ارمنستان هم كه سالهاست ميان وابستگي سنتي به روسيه و آرزوي نزديكي به غرب در نوسان بوده، ممكن است پذيرش اين سناريو را بهمثابه گامي در مسير تضمين استقلال از نفوذ كرملين ببيند. اگرچه حضور امريكا احتمالا براي پاشينيان و حلقه غربگراي دولت او جذاب است، اما چنين تصميمي با خطر قطع حمايتهاي امنيتي روسيه و تحريك واكنش منفي داخلي، از جمله اپوزيسيون طرفدار مسكو، مواجه خواهد شد. اين كارشناس مسائل اوراسيا در ادامه به اعتماد گفت: در صورت تحقق اين طرح، واكنش روسيه بسيار مهم و محتمل است. كرملين بهويژه پس از جنگ اوكراين نسبت به هرگونه كاهش عمق راهبردي خود در حياط خلوت سنتياش بسيار حساس است. خروج روسيه از موقعيت ناظر در كريدور زنگزور بهمنزله واگذاري امتيازي حياتي به بلوك غرب خواهد بود. اين امر ميتواند با اقداماتي چون اعمال فشار ديپلماتيك، تحريم غيررسمي، تحريك اقليتهاي قومي يا حتي اقدامات ميداني در قالب تنش محدود پاسخ داده شود.
خسروشاهي در پاسخ به ديگر سوال اعتماد در باب پيامدهاي سناريوي امريكايي براي مديريت زنگزور بر نوع بازيگري ايران تاكيد كرد: جمهوري اسلامي ايران نيز بايد خود را براي تحولات جديد آماده كند. تغيير مديريت كريدور و استقرار غيررسمي نهادهاي امنيتي يا اطلاعاتي امريكايي در مجاورت مستقيم مرزهاي ايران، بهويژه پس از حمله اخير امريكا به تأسيسات هستهاي كشور و پاسخ موشكي ايران به پايگاه امريكايي در قطر، يك تهديد راهبردي تلقي ميشود. به باور خسروشاهي ايران براي مقابله با چنين كنشگري، اهرمهايي در اختيار دارد. نخست: اهرم ژئوپليتيكي كه بر اساس آن ايران ميتواند از موقعيت جغرافيايياش به عنوان مسير جايگزين ترانزيتي براي ارمنستان و اوراسيا استفاده كند تا جذابيت كريدور غربي كاهش يابد. ابزار دوم، همگرايي منطقهاي است. تعميق همكاري با روسيه و چين، بهويژه در قالب ابتكاراتي مانند سازمان همكاري شانگهاي يا مسيرهاي موازي با پروژه كمربند-راه، ميتواند وزنه متقابل در برابر طرح غربي ايجاد كند. اين پژوهشگر حوزه قفقاز در ادامه خاطرنشان كرد: اما اهرم سوم ديپلماسي چندلايه است. ايران ميتواند از ابزار ديپلماسي اقتصادي و امنيتي براي تأثيرگذاري بر ايروان بهره گيرد و از تداوم وابستگي متقابل ارمنستان به تهران استفاده كند. ابزار بعدي بازدارندگي نامتقارن است. تقويت حضور نظامي و امنيتي در مرزهاي شمالغرب، همراه با حفظ ظرفيتهاي اطلاعاتي، ميتواند نوعي بازدارندگي نرم اما موثر تعريف نمايد. در نهايت، ايران بايد با رصد دقيق تحولات، از واكنشهاي هيجاني پرهيز كرده و بهسمت مديريت فعال و پيشدستانه تحولات منطقهاي گام بردارد؛ چراكه بازي قفقاز، صرفا يك نزاع مرزي نيست، بلكه بخشي از رقابت بزرگتري است كه چين، روسيه، امريكا و بازيگران منطقهاي در آن منافع متقاطع دارند. اين كارشناس مسائل اوراسيا در پاسخ به ديگر سوال اعتماد در باب آثار حضور مستقيم واشنگتن به معادلات قفقاز و نيز بروز احتمالي واگرايي ژئوپليتيك در اين منطقه خاطرنشان كرد: احتمال بازتعريف سازوكارهاي امنيتي، سياسي و اقتصادي در قفقاز جنوبي از سوي ايالات متحده، بيارتباط با تحولات شتابگرفته اخير در اين منطقه نيست. حضور همزمان نخستوزير ارمنستان و رييسجمهور آذربايجان در واشنگتن و گفتوگوهايي كه گفته ميشود يكي از محورهاي اصلي آن واگذاري نظارت بر كريدور زنگزور به يك شركت امريكايي است، نشانههايي روشن از تلاش ايالات متحده براي تبديلشدن از ميانجي صلح به معمار امنيت جديد در منطقه قفقاز است. در اين مسير، امريكا با بهرهگيري از خلأهاي برآمده از جنگ اوكراين، ضعف موقعيت روسيه و بحران اعتماد ارمنستان به مسكو، در حال طراحي ميدان جديدي است كه معادلات سنتي قدرت را به چالش ميكشد. به باور خسروشاهي در صورت تحقق اين سناريو، بازآرايي بازيگران منطقهاي و فرامنطقهاي در قفقاز ناگزير خواهد بود. امريكا و برخي متحدان اروپايي آن احتمالا بهدنبال شكلدهي به يك چارچوب چندلايه مشاركتي با ارمنستان، آذربايجان و شايد گرجستان خواهند بود كه جنبههاي اقتصادي (مانند مسيرهاي ترانزيتي و انرژي)، امنيتي (با تكيه بر شركتهاي نظامي خصوصي يا ماموريتهاي ناظر)، و سياسي (همگرايي با ارزشهاي غربي) را توأمان پوشش ميدهد. اين چارچوب الزما يك ائتلاف رسمي نخواهد بود، اما بهمثابه يك «ناتوي نرم» در حال گسترش عمل خواهد كرد و ميتواند بهمرور، نظام تصميمسازي قفقاز را غربگرايانهتر كند. اين كارشناس مسائل اوراسيا در ادامه گفتوگويش با اعتماد تاكيد كرد: در برابر اين روند، همصدايي ميان كشورهاي ناراضي از اين مداخله يعني ايران، روسيه و چين بعيد نيست. مسكو از منظر حفظ حوزه نفوذ سنتي، پكن به دليل تهديدي كه براي پروژه كمربند-جاده، ايجاد ميشود و تهران به دليل متغيرهاي مرزي، امنيتي و حضور احتمالي امريكا در همسايگياش، همگي در معرض تهديد مستقيم قرار دارند. از همين رو ممكن است اين سه كشور، با وجود تفاوت رويكردهاي تاكتيكي، در عرصههايي چون پروژههاي مشترك زيرساختي، مانورهاي سياسي يا هماهنگيهاي اطلاعاتي، به سمت شكلدهي به يك پاسخ راهبردي حركت كنند. به گفته خسروشاهي هرچند بعيد است اين پاسخ در قالب يك ائتلاف رسمي باشد، اما كنشهاي موازي و همپوشان ميتواند معادلات واشنگتن را در منطقه پيچيدهتر كند. نقش بازيگراني چون تركيه و جمهوري آذربايجان نيز در اين ميان تعيينكننده خواهد بود. آنكارا كه عضو ناتو است اما روابط نزديكي با مسكو دارد، در موقعيتي استراتژيك قرار دارد كه ميتواند در لحظات حساس به عنوان بازيگر توازنساز عمل كند. باكو نيز بهواسطه روابط نزديكش با اسراييل، غرب و همزمان نزديكياش با تهران در برخي موضوعات، در دوگانهاي ميان سودآوري اقتصادي و ملاحظات ژئوپليتيكي گرفتار خواهد شد. اين وضعيت احتمال بروز نوعي واگرايي سيال ژئوپليتيكي را در قفقاز افزايش ميدهد؛ جايي كه بازيگران نه بر اساس ائتلافهاي سنتي، بلكه بنا بر منافع لحظهاي موضعگيري ميكنند. اين پژوهشگر ارشد حوزه قفقاز در ادامه به اعتماد گفت: در مجموع، قفقاز جنوبي در آستانه عبور از يك گذار تاريخي است. اگر سناريوي بازتعريف نظم منطقهاي از سوي امريكا با همراهي ارمنستان و آذربايجان بهپيش برود، ممكن است براي نخستينبار در سه دهه گذشته، ساختار تصميمسازي و الگوي امنيتي منطقه بهطور كامل غربمحور شود. اما واكنش بازيگران مقابل، بهويژه ايران، نقش تعيينكنندهاي در جلوگيري از يكجانبهگرايي امنيتي در منطقه خواهد داشت. ايران، اگر بخواهد از جايگاه يك ناظر نگران به كنشگري موثر تبديل شود، ناگزير به بهرهگيري همزمان از ابزارهاي ديپلماتيك، امنيتي و اقتصادي خود است؛ هم در قالب همكاريهاي سهجانبه با روسيه و چين و هم از طريق تقويت پيوندهاي راهبردي دوجانبه با كشورهاي منطقهاي. آينده قفقاز، نه تنها در خطوط مرزي آن، بلكه در رقابت بر سر نظم جهاني بازتاب خواهد يافت. به باور خسروشاهي، اگر ارمنستان در روند تازه تحولات قفقاز جنوبي، با ايالات متحده همصدا شود و در پروژههايي مانند واگذاري مديريت يا نظارت بر كريدور زنگزور به يك شركت يا نهاد امريكايي مشاركت كند، روابط اين كشور با دو بازيگر مهم منطقه يعني ايران و روسيه، بهطور اجتنابناپذير با تغييرات عميق و احتمالا پرهزينهاي مواجه خواهد شد. از منظر روسيه، ارمنستان بهرغم عضويت در پيمان امنيت جمعي (CSTO) و پيوندهاي نظامي-اقتصادي گسترده با مسكو، اگر به سمت واشنگتن متمايل شود، اين اقدام بهمثابه نوعي خروج تدريجي از حوزه نفوذ روسيه تلقي خواهد شد. هرچند روسيه در سالهاي اخير، بهويژه پس از جنگ اوكراين، اولويتهاي مناطق ديگر را در اولويتهاي استراتژيك خود قرار داده، اما قفقاز جنوبي هنوز بخشي از «خارج نزديك» و فضاي امنيتي حياتي اين كشور محسوب ميشود. در نتيجه، چرخش آشكار ايروان بهسمت غرب ميتواند واكنشهايي از قبيل كاهش سطح همكاريهاي نظامي، تعليق پروژههاي اقتصادي، يا حتي حمايت ضمني از رقباي منطقهاي ارمنستان در مقاطع خاص را بهدنبال داشته باشد. اين كارشناس مسائل اوراسيا در ادامه به اعتماد گفت: همصدايي با امريكا، آن هم در منطقهاي بسيار حساس مانند زنگزور كه مستقيما به مرزهاي شمالي ايران متصل است، ميتواند به تضعيف روابط ديرينه و راهبردي تهران-ايروان بينجامد. ايران طي سالهاي گذشته، برخلاف بسياري از بازيگران منطقه، همواره كوشيده تا تعادل ژئوپليتيكي در قفقاز را حفظ و با وجود تقابل جدي با باكو و آنكارا بر سر برخي موضوعات، روابط خود با ارمنستان را نيز از برخي ملاحظات فراتر ببرد. اما اگر دولت پاشينيان تصميم بگيرد عملا جاي پاي واشنگتن را در مرزهاي ايران تثبيت كند، اين اقدام از سوي تهران نه به عنوان يك انتخاب صرف ژئوپليتيكي، بلكه بهمثابه تهديدي مستقيم عليه امنيت ملي ارزيابي خواهد شد. خسروشاهي همچنين خاطرنشان كرد: در اين صورت، ايران ممكن است براي بازتعريف رويكرد خود به قفقاز و بازتنظيم روابط با ايروان، دست به اقداماتي بزند؛ گزينههايي چون نزديكي بيشتر با باكو و افزايش تعاملات با روسيه و چين در چارچوبي موازنهگرايانه. حتي اين سناريو نيز محتمل است كه تهران ديگر بهمانند گذشته از موضع حمايت يكطرفه از حاكميت ارمنستان در منطقه سيونيك دفاع نكند و برخي پروژههاي ترانزيتي رقيب را با نگاه متفاوتتري مورد توجه قرار دهد. در مجموع، چرخش آشكار ارمنستان بهسمت امريكا، ضمن آنكه ميتواند امتيازاتي كوتاهمدت براي دولت پاشينيان فراهم كند، در سطح كلان به تضعيف موقعيت راهبردي اين كشور در توازن پيچيده قفقاز منجر خواهد شد. چرا كه ارمنستان براي ثبات و توسعه خود نيازمند حفظ تعادل در روابط با همه بازيگران منطقهاي است، نه صرفا اتكا به يك بازيگر فرامنطقهاي با اهداف مشخص ژئوپليتيكي. خسروشاهي در پاسخ به پرسش پاياني اعتماد مبني بر آثار احتمالي اين توافق بر مسيرهاي ترانزيتي جايگزيني كه ايران نيز در آنها حضور دارد خاطرنشان كرد: بازگشايي مرزها و احياي مسيرهاي ريلي ميان ارمنستان و آذربايجان، بهويژه در قالب پروژههايي همچون «كريدور زنگزور»، اگر تحت نظارت يا با حمايت امريكا يا ساير بازيگران فرامنطقهاي پيش برود، نهتنها موقعيت ژئوپليتيكي ايران و روسيه را در منطقه قفقاز جنوبي با چالش مواجه ميكند، بلكه بهطور خاص پيامدهاي اقتصادي و ژئواستراتژيك ملموسي نيز براي اين دو كشور در كوتاهمدت و در بلندمدت به همراه خواهد داشت. به باور خسروشاهي براي ايران، يكي از مهمترين تبعات اين اتصال ريلي، تضعيف موقعيت به عنوان مسير جايگزين ترانزيتي ميان آسياي مركزي، قفقاز و اروپا خواهد بود. ايران در سالهاي اخير كوشيده با توسعه كريدور شمال-جنوب (INSTC) و نيز ارتقاي زيرساختهاي ريلي و جادهاي خود در مناطق شمال غرب و شمال شرق، بخشي از ظرفيت ترانزيتي منطقه را جذب كند. اگر مسير مستقيم ريلي ميان باكو و ايروان فعال شود و از طريق خاك ارمنستان به بازارهاي اروپا يا درياي سياه وصل گردد، بخشي از اين مزيت جغرافيايي ايران بياثر ميشود؛ خصوصا اگر اين مسير تحت حمايت و سرمايهگذاري قدرتهاي غربي باشد و امنيت آن از مسير نهادهاي فراملي يا شركتهاي امريكايي تضمين شود. اين پژوهشگر حوزه قفقاز در ادامه به اعتماد گفت: البته همچنان مزيت كريدور شمال-جنوب براي ايران باقي خواهد بود. در حوزه سياسي نيز، ايران با چالشي در زمينه نفوذ و تعامل با كشورهاي قفقاز جنوبي روبهرو خواهد شد. تاكنون، يكي از ابزارهاي كليدي ايران براي حفظ نقش فعال در منطقه، موقعيت ترانزيتي آن و نيز رابطه موازنهاي با هر دو طرف مناقشه قرهباغ بوده است. اما بازتعريف مسيرهاي ريلي و زميني بدون درنظر گرفتن منافع ايران، ميتواند كشور ما را به حاشيه ببرد و قدرت چانهزنياش را در آينده ترتيبات منطقهاي كاهش دهد. اما تأثير اين تحولات براي روسيه، حتي از منظر راهبردي پررنگتر است. منطقه قفقاز جنوبي و بهطور كلي حوزه اوراسيا، در دكترين امنيت ملي روسيه همواره به عنوان «حيات خلوت» تعريف شده است؛ منطقهاي كه حضور نظامي، فرهنگي، اقتصادي و حتي زباني روسيه در آن گسترده بوده و بخشي از ابزارهاي نفوذ مسكو در نظام بينالملل محسوب ميشود. خسروشاهي در ادامه گفتوگويش با اعتماد تاكيد كرد: فعال شدن مسيرهاي ترانزيتي جديد بدون مشاركت يا نظارت روسيه، بهويژه اگر از سوي نهادهاي غربي پشتيباني شود، زنگ خطر جدي براي كرملين را به صدا در ميآورد. در كوتاهمدت، اين وضعيت ميتواند به تضعيف موقعيت روسيه در درگيريهاي ارمنستان و آذربايجان و نيز كاهش نقش سنتي آن به عنوان «ميانجي امنيتي» منجر شود. در بلندمدت نيز، اگر ارمنستان از نظر ژئوپليتيكي بهسمت غرب متمايل شود و بخشي از زيرساختهاي منطقهاي تحت حمايت امريكا يا اروپا قرار گيرد، امكان شكلگيري ساختارهاي امنيتي-اقتصادي رقيب براي پروژههايي چون اتحاديه اقتصادي اوراسيا يا پيمان امنيت جمعي افزايش خواهد يافت. به گفته خسروشاهي از سوي ديگر، روسيه مسير شمالي پروژه كمربند و جاده چين را نيز به عنوان بخشي از ابزار نفوذ خود تلقي ميكند. در صورت شكلگيري مسيرهاي موازي يا جايگزين تحت حمايت امريكا، اين توازن نيز به هم خواهد خورد. در مجموع، ايران و روسيه در صورت عملياتي شدن اين كريدور بدون مشاركت يا نظارت آنها، ناگزير به بازتعريف اولويتهاي منطقهاي و تقويت ائتلافها و ابزارهاي خود در قفقاز خواهند بود، چه از طريق افزايش همكاريهاي دوجانبه، چه از مسير بازيگران ثالث مانند چين. بازي امروز ديگر صرفا بر سر خطوط ترانزيت نيست؛ بلكه ميدان رقابت بر سر بازتعريف نظم امنيتي منطقهاي است.