كدام بازگشت و كدام فرش قرمز؟
نيوشا طبيبي
۱- خبر تلخي آمد كه ميگفت ايران پس از پنجاه سال، چهار آتليهاي را كه در «سيته» در اختيار داشت، از دست داده است. اين مركز هنري و فرهنگي بينالمللي در پاريس طبق قانون و آييننامه خود فعاليت كشورهايي كه در مدت زمان معيني هيچ استفادهاي از امكانات در اختيارشان نميكنند و حق عضويت هم پرداخت نميكنند را معلق ميكند. اين اتفاق در روزهايي افتاده كه ما در عرصه رسانه و روايت درگير جنگ بسيار سختي هستيم. ما بايد تلاش كنيم چهره دروغين ستيزهجويي كه از ما ساختهاند را با روايت درست اصلاح كنيم. بايد به جهانيان نشان بدهيم كه كشور و مردم ما قرنهاست كه مناديان صلح و دوستي و فرهنگ و ضمنا شرافت و انساندوستي بودهاند. وسيله و ابزار اينكار فقط و فقط فرهنگ و هنر است.
نهادهاي فرهنگي ايراني كه در خارج از ايران مشغول به فعاليت هستند، در بيعملي مطلق به سر ميبرند. برگزاري مراسم و آيينهاي ملي و مذهبي آن هم به صورت رسمي مخاطبان دايمي و البته محدودي در كشورهاي ميزبان دارد. در مادريد و پاريس و برلين، ماهي و هفتهاي نميگذرد كه فيلمي ضد ايراني و آغشته به دروغ و سياهنمايي و بزرگ كردن مشكلات ايران به نمايش درنيايد. همين الان فيلمي با همين مضمون و با تبليغات گسترده در حال نمايش در سينماهاي معتبر اروپاست و دستگاه فرهنگي ما بدون واكنش، بدون برنامه و با كندي تمام نظارهگر بردن صحنه بازي روايت از سوي دشمنان ايران است. گاهي اصلا خبردار هم نميشود كه فلان فيلمساز ضد ايراني كه تمام فيلمهاي بلند و به اصطلاح سينمايي «بيگ پرداكشن»اش را در داخل ايران ساخته و در يك حركت نمايشي از كوههاي غرب كشور فرار كرده، فيلم سراسر دروغش را به دوش گرفته و شهر به شهر ميبرد و نمايش ميدهد و براي فيلم بعدياش «فاند» جمع ميكند.
از اينها گذشته، نهادهاي فرهنگي و متوليان سازماندهي ارتباط با ايرانيان خارج از كشور، شوراها و دستگاهها كه رديف بودجه و بخشنامه و قانون و دفتر و ستاد و امكانات براي آنها پيشبيني شده، اصلا و ابدا در جامعه ايراني مقيم خارج حضوري ندارند. اگر هم كاري ميكنند در دايره معاشرانشان و همان افراد ثابتي است كه اتفاقا غايبان بزرگ آن ۱۲ روز دفاع مقدس بودند. نه در تجمعي حاضر شدند و نه حمايتي كردند، اما در جلب حمايت نهادهاي ايراني خارج از كشور براي كسب و كارهاي شخصيشان متخصص و متبحر هستند.
باز هم افراد عادي بودند و هستند كه با وجود هزار مضيقه مالي و كاري و فشار اجتماعي معاندان ضد ميهن، پاي وطن ايستادند و بعد هم فراموش شدند. البته كه فداي سر وطن، فداي سر همه هموطنان. اما عاقلانه اين بود كه اجماع به دست آمده رها نميشد و تشكلي كه برپا شده بود به گرمي و مهر نگه داشته ميشد.
۲- وزير محترم ميراث از سوي رياستجمهوري از ايرانيان خارج از كشور دعوت كردند و وعده دادند كه ما براي آنها فرش قرمز پهن ميكنيم. كاش ميشد كه ايشان را رو در رو ديد و سخن گفت كه «آقاي وزير بسيار محترم، فرش قرمز پيشكش. ايراني مقيم خارج هزار گرفتاري و مضيقه براي بازگشت دارد. آيا كوچكترين استقبالي از يك ايراني مقيم خارج از كشور ميشود؟ ميدانيد اكثريت مهاجران صاحب سرمايه و كسب و كار آنچناني نيستند. كارمند و كارگر هستند يا كسب و كار و دكان و دستكي دارند و به آساني روزگار نميگذرانند. بيشتر اينها حتي پول بليت سفرشان را به سختي تهيه ميكنند. در بدو ورود هزار مشكل براي يك موضوع ساده دارند: رجيستري موبايل! مشكلي كه ميشود به سادگي و با اخذ يك ضمانت يا تعهد گمركي براي ايراني مقيم خارج آن را حل كرد يا در مورد عوارض فرودگاهي، در گذشته قانوني وجود داشت كه از ايرانيان مقيم خارج عوارض خروج دريافت نميشد. اما اين قانون همگام با افزايش نجومي عوارض خروج ملغي شد. از هزاران مشكل ديگر ايرانيها از گرفتاريهاي قضايي و درگيريهاي بيدليل ديگر ميگذرم كه لابد خود بهتر ميدانيد. اما ظرفيت ايرانيان خارج از كشور و نفوذ فرهنگياي كه ميتوانند در كشور ميزبان مهيا كنند، سرمايه بيبديلي است كه تاكنون هرز رفته يا به خدمت جريانهاي ديگر درآمده يا به سختي و گرفتاري تلاش ميكند در خدمت ميهن و مردم ايران باشد.
فرش قرمز نياز نيست، اندكي توجه، دلگرمي، نشان دادن پيوستگي و همبستگي از سوي حاكميت هم كافي است. تسهيلات چشمگير و پروژههاي نان و آبدار مفت چنگ آنها كه بلد هستند بگيرند، براي مردم عادي مهاجر كمي تسهيل كردن امور هم دلگرمي است.»