نامههاي رسواكننده
اسدالله امرايي
نامههاي كنوت هامسون به همسرش ماريه، كتابي است شامل نامههاي كنوت هامسون نويسنده نامدار نروژي به همسرش ماريه كه به همت پسر هامسون توريه گردآوري و تنظيم شده و با ترجمه متين باقرپور در نشر گل آذين منتشر شده است. در اين مجموعه نامهها به موضوعات مختلفي مانند عشق، زندگي خانوادگي و مسائل ادبي پرداخته است.
اين اثر، پنجرهاي به سوي زندگي خصوصي و افكار اين نويسنده نروژي باز ميكند. كنوت هامسون ۴ اوت ۱۸۵۹ در خانواده فقير و روستايي در شمال نروژ به دنيا آمد. بيستودو ساله بود كه وطن خويش، نروژ را ترك گفت و به امريكاي شمالي رفت. از سال ۱۸۸۳ به بعد حرفه اصلي خويش را نويسندگي قرار داد و به تدريج آثاري منتشر كرد. با انتشار رمان روانكاوانه و شبهحديث نفس گرسنه در سال ۱۸۹۰، شهرتش به اوج رسيد. «كونگسبرگ عصر پنجشنبه، ۷ مه۱۹۰۸ محبوب نازنينم!
همين الان نامه شماره سه تو را دريافت كردم از تو ممنونم براي اين نامه قبل از اينكه پستچي بيايد نشسته بودم اينجا و مثل يك بچه از شوق اينكه شايد نامهاي از تو داشته باشم، هيجان داشتم. هيچوقت در زندگيام اين طور انتظار نكشيده بودم و هيچگاه در زندگي چنين قدردان نامه گرفتن نبودم كه از نامههاي تو هستم.
خدا ميداند تو با من چه كردهاي ولي چنان با همه وجودم دوستت دارم و ميخواهم از آن تو باشم كه حد ندارد. يادت باشد حالا كه اين نامه در دستان توست، من تا چند ساعت ديگر ميآيم. اين آخرين نامه اين دوره خواهد بود. قطار به وقت شام ميرسد ولي من بايد دوش بگيرم، ريش بزنم، لباس عوض كنم و بعد به تو تلفن خواهم كرد.
آه خداي من چقدر هيجان زدهام و چقدر دلتنگم ولي نه اشتباه نكن. من اينبار از تو خسته نميشوم معلوم است چه ميگويي؟ من اكنون متعلق به تو هستم و به درست ميگويم ولي بعد با خودم فكر كردم تو دستكم بخواهي بداني چقدر دوستت دارم و حرفم از روي خيرخواهي بوده، آه اي محبوب شيرينم تو ميخواهي بشنوي كه من بيش از آنچه در تصورت بگنجد به صلاح تو انديشيدهام.»
برخي منتقدين، فرانتس كافكا را در نوشتن داستان كوتاه هنرمند گرسنه متأثر از اين رمان ميدانند. هامسون، مدافع سرشناس آلمان و فرهنگ آلماني و همچنين مخالف شديد انگلستان و شوروي بود. او در هر دو جنگ جهاني از آلمان حمايت ميكرد. در اين كتاب مجموعه نامههاي هامسون به ماريه به كوشش پسرش توره گردآوري شده است ولي تعداد اندكي از نامههاي ماريه در دسترس است. زيرا هامسون نامههاي او را سوزانده بود، ولي ميتوان از خلال سطرهاي او صداي ماريه را شنيد و همچنين در هر جوابي كه هامسون ميدهد صداي ماريه شنيده ميشود.
ماريه در تئاتر زير باران طلايي مينويسد: «وقتي جوان بودم، او همچون حلقهاي جادويي مرا در بر ميگرفت. هر قدمي كه برميداشتم يا برنميداشتم تصميم او بود. متوجهام كه هنوز هم در حصار حلقهام با اينكه كسي كه آن را دور من كشيده بود ديگر نيست.» خواندن اين كتاب جذاب كه يادآور روزهاي هر يك از ماست كه نامه مينوشتيم را به دوستداران ادبيات و خاطرهنويسيها توصيه ميكنيم. توره نوشته است در چند جا من سند از ماريه را هم آوردهام: چرا كه بدون آنها اين مجموعه بدون توازن ميشد. عليرغم همه درخششها، هامسون نويسندهاي است كه بخش بزرگي از نهادهاي ادبي انكارش ميكنند و به خاطر عقايد سياسي راستگرايانه و حمايت آشكار از آدولف هيتلر و دولت دستنشانده نازيها در نروژِ پس از اشغال به اوج خود رسيد. بسياري عقيده دارند كه هامسون در زمان جنگ، به كشورش و از آن مهمتر، به انسانيت خيانت كرد و لايق همه بازخوردهاي بدي بود كه پس از آن دريافت كرد.