گسترش ارتباطات و توسعه ملي
علي رستمي
در شرايط جديد جهاني داشتن آيندهنگري و بينش مشخص از مسير و رشد تحولات در سطح ملي و جهاني از اهميت زيادي برخوردار است، زيرا شناخت پايههاي مختلف فكري ميتواند كمك عمدهاي براي درك اين تحولات باشد. اهميت موضوع از آنجا ناشي ميشود كه ميتوان بر اساس آنها موازنهسازي فكري و عملي در برابر ساير قدرتها و نيز توانيابي اجرايي و انديشهاي لازم را به مرحله اجرا درآورد. در اين ميان ارتباطات و توجه به رسانههاي اجتماعي از اهميت روزافزوني برخوردار است، زيرا نقش گستردهاي در شناخت مسائل داخلي و بينالمللي ايفا ميكند. به عبارتي رسانههاي جديد در شكل دادن به فعاليتهاي سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي نقش عمدهاي دارند. اين رسانهها ميتوانند در چارچوب سياسي موجب ايجاد منابع اطلاعاتي باشند كه فراهمساز يا تكميلكننده اطلاعات است . به عبارتي منابع گزارشها و بحثها را مدنظر قرار ميدهند. ارتباطات سياسي، يكي از شاخصترين نمونههاي تاثيرگذاري رسانه و فناوري بر ساختار قدرت است و بنابراين رسانهها و شبكههاي اجتماعي در شكلدهي بر افكار عمومي، جهتدهي به راي مردم و حتي تغييرات عمده نقش اساسي دارند، زيرا كه مردم از طريق رسانهها از رويدادهاي سياسي آگاه ميشوند يا به بيان ديدگاههاي خود ميپردازند و از اين طريق در تصميمگيريهاي جمعي، اكثر مردم به مشاركت روي ميآورند. در واقع هم دولتها و هم مردم ميتوانند از طريق شبكههاي ارتباطي مجازي به يك تفاهم جمعي برسند و در عين حال دولتها در جهت مخالف نيز براي پيشبرد سياست داخلي و خارجي خود از «ديپلماسي رسانهاي» و «قدرت مردم» بهره بگيرند و به عبارتي بايد گفت امروزه تصوير و پيام ارسالي در يك كشور ميتواند در رسانههاي جهاني گاه تاثيري بيشتر از نيروي نظامي داشته باشد. بالطبع اين امر در عرصه اقتصاد نيز كاربرد اساسي دارد، چراكه ارتباطات ستون اصلي تبادل اطلاعات، تجارت و توسعه تلقي ميشود و اينترنت و شبكههاي ارتباطي در مقطع فعلي اقتصاد جهاني را وارد مرحلهاي كرده است كه آن را «اقتصاد ديجيتال» مينامند.
رسانهها در زمينه تبليغات نقش تعيينكنندهاي در تعيين الگوي مصرف و رقابت اقتصادي بازي ميكنند. گستردگي مطلب تا جايي است كه حتي مشاغل كوچك و خانگي نيز ميتوانند با بهرهگيري از بسترهاي ارتباطي فرصت حضور در بازار را پيدا كنند.
افزايش و گستردگي نقش ارتباطات در عرصه اجتماعي عامل اصلي پيوند، آگاهي و تغيير نگرشها تلقي ميشوند و ميتوان گفت از طريق ارتباطات و فضاي مجازي و رسانهاي افراد از فرهنگهاي مختلف با كسب آگاهي، هويت اجتماعي مييابند يا آن را بازتعريف ميكنند و از همين طريق است كه فرهنگهاي جوامع در ارتباط با همديگر دگرگون ميشوند. به عبارتي رسانهها و فناوريهاي ارتباطي راه را براي تبادل سياسي و فرهنگي ملتها هموار ميسازند و موجب آشنايي مردم با زبانها، هنرها و سبكهاي گوناگون زندگي ميشوند.
در اينجا ميتوان اين نتيجه را مدنظر قرار داد كه ارتباطات در جهان معاصر نه تنها نقش انتقالدهنده پيام را دارد، بلكه عامل اساسي و اصلي تغيير و تحولي فرهنگي در عرصههاي سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي است و با گسترش اين فناوريهاي ارتباطي همراه با كمرنگ شدن مرزها، تعاملات انساني گستردهتر شده است .
بنابراين در شرايط جهاني استفاده صحيح و آگاهانه از اين ابزارها نيازمند توجه به ارتقاي سواد رسانهاي، تفكر اقتصادي و سياستگذاري هوشمند است و از همين طريق است كه ميتوان به موازيسازي سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي در برابر ساير قدرتها و توانيابي اجرا و انديشه دست يافت و به عبارت كليتر آينده هر كشور براي توسعه ملي در گرو درك درست از قدرت و مسووليت در سايه كاربرد صحيح ارتباطات است .