آرزوي محال براي كتاب
علي باباچاهي
مردم در شب يلدا حافظ ميخوانند. اما حتي همين حافظخواني هم به معناي خوانش واقعي اشعار حافظ نيست و بيشتر براي فال گرفتن است. در حالي كه فلسفه تفال را درك نميكنند و بيشتر به چشم يك سرگرمي و اتفاقي براي گذر شب به آن نگاه ميكنند. اينچنين است كه كتابخواني در شب يلدا يا هديه كتاب به يكديگر و آنهايي كه دوست داريم در شب يلدا، يك آرزو است.
آرزويي كه شبانهروز همراه من است و شبيه آرزوهايي مثل هيچ فقيري در جهان نباشد يا هيچ بيماري نباشد يا اگر كسي بيمار شد، تمام امكانات دولتي و خصوصي را براي درمان در اختيار داشته باشد. آرزويي كه با سادهدلي (نميگويم سادهلوحي) مطرح ميشود. چون بايد فكر كنيم كه چرا در جامعهاي 80 ميليون نفري، تيراژ كتاب در همه زمينهها 400 نسخه است. بايد بدانيم كه جامعه ما فاقد روحيه كتابخواني و به هردليلي كتابگريز است. در چنين جامعهاي، اين پيشنهاد (و اين آرزو) سادهدلي زيادي براي تحقق نياز دارد و وقتي چنين آرزويي ميكنيم يا ميكنم، بايد تمام مسائل و روندي كه باعث شده تيراژ كتاب به حد تاسفبرانگيزي پايين بيايد و فقط بايد معجزهاي رخ دهد تا اين آرزوي محال به
حقيقت بپيوندد.