• ۱۴۰۳ جمعه ۲۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3420 -
  • ۱۳۹۴ دوشنبه ۳۰ آذر

در اين شب يلدا دل من سويت

جواد طوسي

وقتي زنده‌ياد علي حاتمي در شروع فيلمش «حسن كچل» مي‌خواهد به مرثيه‌سرايي گذشته‌هاي پاك و اصيل و آدم‌هاي بي‌غل و غش آن ‌دوران بپردازد، اين نقالي را به «مرتضي احمدي» محول مي‌كند تا از آسمون آبي و پرستاره و شب‌هاي مهتابي اون‌وقتا و بركت داشتن پول‌ها بگويد. «سلامي بود، عليكي بود، حل جواب سلامي بود...»مرتضي احمدي يك تهراني اصيل بود كه بخشي از شخصيت چند وجهي‌‌اش در راديو، تلويزيون، سينما، تئاتر، دوبلاژ و (به ويژه) نويسندگي‌ را در خدمت اين شناسنامه اقليمي خود به‌كار برد. او در كنار پيش پرده‌خواني، ترانه‌هاي عاميانه كوچه‌ و بازار را در «بيات تهران» (معروف به كوچه و باغي) خوانده است. همانقدر كه زنده‌ياد «جعفر شهري» در كتاب «مرجع تهران قديم» به سنت‌ها و آيين‌ها و جغرافياي تهران قديم پرداخته و با ادبيات خودش نگاهي پژوهشي و مردم شناسانه ‌را متوجه اين‌ شهر پر خاطره كرده، مرتضي احمدي نيز به خوبي توانسته به‌زادگاهش اداي دين كند. كتاب‌هاي «كهنه‌هاي هميشه نو»، «فرهنگ بر و بچه‌هاي تهرون» و «پرسه در احوالات ترون و ترونيا»، نمونه‌اي از اين حس ريشه‌دار اينجايي است.
آخرين‌بار مرتضي احمدي را در فيلم مستند «چنارستان» ساخته «هادي آفريده» ديدم كه در نزديك ميدان راه‌آهن (مدخل اميريه) نشسته‌بود و از قدمت اين خيابان و درختان چنارش با حسرت سخن مي‌گفت. او يكي از پايمرد‌ترين و بكرترين بچه‌هاي تهروني بود كه نسل‌شان رفته‌رفته رو به انقراض است. در اين شب يلدا كه مصادف با نخستين سالگرد مرگ مرتضي احمدي‌است، يادش را گرامي مي‌داريم و همصدا با او مي‌گوييم: «روزي بود، روزگاري بود، شب چله گرم و بي‌ريايي بود، دور هم جمع بوديم، حالمون خوش بودش، دور دور از قصه و غم بوديم، عشق و دوستي زير كرسي ما‌ها رو گرم مي‌كرد...»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون