نامش چيست؟
مهرداد احمديشيخاني
چندين سال پيش با دوستان، گفتوگويي پيش آمد درمورد روشهاي تربيت فرزندان. هركس از تجربياتش ميگفت و ايدهها و نظرات در بحثي دوستانه به نقد گذاشته ميشد. يكي از دوستان هم تجربهاي را طرح كرد كه به گمانم جالب رسيد. او گفت كه در ابتداي هرماه هزينه ماهانه و خرج فرزندش را حساب ميكند و پول آن را تمام و كمال در اختيارش ميگذارد و مسووليت هزينه كردن را كاملا برعهده خود او قرار ميدهد. حال اين پول چگونه هزينه شود، ديگر برعهده فرزندش است، ميخواهد تمامش را يكجا خرج كند يا آنكه همهاش را پسانداز كند. هركار كه بكند برعهده خود اوست و درمورد نتيجه كار بازخواست نخواهد شد، فقط اين را بايد بداند كه اگر پولش تمام شد، بايد تا شروع ماه بعد صبر كند و با نداري بسازد. اين روش به نظرم جالب آمد. اينكه فرد ياد بگيرد كه مسوول كار خودش باشد و اينكه خودش بايد درمورد آنچه ميكند يا نميكند تصميم بگيرد و چه چيز ملموستر از داشتن و نداشتن؟ و البته وقتي چيزي را بخواهي و نتواني آن را داشته باشي، حتما در خريدهاي قبل تفكر خواهي كرد و بيترديد برخي را غيرضروري تشخيص خواهي داد و در نتيجه پس از آن برخريدن و نخريدن دقت بيشتري خواهي كرد. در اين وضعيت، ديگر اين خود فرد است كه مسوول خواهد بود و عملا درستي و نادرستي كارش برعهده ديگران نخواهد افتاد. اين روش آنچنان برايم جالب بود كه از همان روز من هم چنين كردم و مسووليت خرج فرزندانم را به خودشان وانهادم. اول هرسال مينشينيم و با مشورت خودشان هزينه همه نيازهايشان را برآورد ميكنيم و به يك عدد مشخص براي كل سال ميرسيم و آن را به ماههاي سال تقسيم كرده، هرماه مبلغ مشخصي را در اختيارشان ميگذاريم و خلاص. ديگر با خودشان است چه كنند. كم بشود يا زياد ديگر ما مسوول نيستيم و هيچ گلهاي را هم نميپذيريم. چند روز است كه نمايشگاه كتاب برپاست، نمايشگاهي كه روزي در محل نمايشگاه بينالمللي برگزار ميشد. بعدها بدون مشورت با اهالي كتاب، محل نمايشگاه به مصلاي امام خميني منتقل شد و از امسال هم باز بدون مشورت با اهالي كتاب ميهمان شهر آفتاب هستيم. تصميمگيري براي نشر و اهالي نشر به هر دليلي برعهده خود آنان نيست و طبيعي است سربلندي و سرافكندگي آن هم نميتواند به اهالي نشر برگردد. اينكه چه چيز منتشر شود يا نشود و اينكه حتي آنچه نشر شده به نمايش گذاشته شود يا حتي كجا به نمايش دربيايد، برعهده هركس باشد، به نتيجهاي ميانجامد كه افتخارش از آن همان است كه تصميم ميگيرد. سقوط تيراژ كتاب از سه هزار نسخه در 30 سال پيش به 300 نسخه در امروز، اگر افتخار باشد، از آن كساني است كه تصميمگيرنده حوزه نشر هستند و البته ديگر اين هرچه باشد نامش نشر نيست. شما اگر ميدانيد نامش چيست، بگوييد.