درباره اهميت و البته فقدان روزنامهاي به نام «سلام»
مرگي كه ميارزيد
عباس عبدي
اهميت روزنامه «سلام» بيشتر از آنكه متوجه مضمون و محتوايش باشد، متوجه موفقيت آن در تاثيرگذاري رسانهاي در آن زمان و شرايط خاص است. در دوراني كه «سلام» منتشر شد، تنها پنج روزنامه با يك نوع مديريت به نسبت مشابه حكومتي منتشر ميشد. روزنامههايي كه همه شبيه به هم بودند يا تفاوتهاي آنها از نظر جامعه چندان مهم نبود در واقع ميشود گفت كه رسانههاي مستقل نبودند و در آن زمان رسانهاي مستقل كه جدي باشد وجود نداشت. «سلام» در روزگاري منتشر شد كه دسترسي مردم به رسانههاي ديداري، شنيداري و مكتوب كه خارج از دايره قدرت باشد بسيار كم بود و به جز آن پنج روزنامه تحت نظر حكومتي، اگر كسي ميخواست به اخبار دسترسي پيدا كند بايد راديوهاي خارجي را پيدا ميكرد و مانند امروز هم نه امكان دسترسي به رسانههاي مختلف داشت و نه حتي مانند رسانههاي مجازي اين فرصت را پيدا ميكرد كه نه تنها به اخبار دسترسي پيدا كند كه حتي بتواند اخبار مورد نظر را به ديگران منتقل كند و نظرات خود را هم ضميمه اخبار به گوش ديگران برساند.
«سلام» در چنين شرايطي به عنوان يك رسانه به نسبت مستقل متولد شد. رسانهاي كه اگرچه همانند ساير روزنامهها اخبار را از تلكسها و خبرگزاريهاي رسمي و محدود شده دريافت ميكرد، اما با زاويه نگاهي متفاوت و صدايي متفاوت، آنها را به دست مردم ميرساند. «سلام» ششمين روزنامه بود، اما با كاركرد مهم و اصلي خود، تبديل به يك روزنامه در مقابل سايرين شده بود و همين استقلال و زاويه نگاه متفاوت باعث شد تا اقبال مردم را به دست بياورد و تبديل به رسانه تاثيرگذار و مهم مردم در دوران محدوديت و انحصار رسانهاي شود.
اهميت ديگر «سلام»، وجه ژورناليستي آن بود. اين روزنامه در دوراني منتشر شد كه روزنامههاي رسمي و نيمه رسمي مانند كيهان، اطلاعات همه چاپ بعدازظهر بودند و «سلام» روزنامهاي شد كه براي انتشار صبحگاهي قدم برداشت و مقدمهاي شد براي انتشار صبحگاهي به عنوان روال عادي روزنامههاي ايراني كه حالا فقط صبحها روي كيوسك ميآيند و مخاطب جوان امروزي، هيچ تصوري از روزنامههاي چاپ بعدازظهر ندارد. «سلام» ميخواست كه اخبار تازه وبا تحليل درست به دست مخاطب برسد و انتشار صبحگاهي آن باعث شد تا روزنامههاي بعدي هم به تبعيت از آن، و نيز قبليها چرخه انتشار اخبار خود را به صبح تغيير دهند و از آن رسم قديمي چاپ در بعدازظهر منصرف شوند. به لحاظ صفحهآرايي و فرم صفحه اول نيز نوعي سنت شكني بود. اين سنتشكني نيز مضموني سياسي داشت گرچه امروز به نظر با اهميت نيست.
به همين دلايل است كه اهميت روزنامه «سلام» بيشتر از آنكه در محتوا و مضمون خودنمايي كند در تاثيراتي و تغييرات مهمي كه به لحاظ ژورناليستي ايجاد كرد، ديده ميشود. با تمام اين ويژگيها و اهميتها، پايان «سلام» يك شكست و فقدان بزرگ نبود. «سلام» براي انتشار خبري متوقف شد كه انتشار آن براي جامعه مطبوعاتي ايران حياتي و لازم بود. «سلام» با انتشار آن خبر آزادي مطبوعات را براي روزنامهها و رسانههاي ديگر به ارمغان آورد و ارزش مرگش در تداوم حيات و جانفشاني آن مطبوعات بود. به همين دليل مرگ سلام را تاسفآور نميبينم. «سلام» در روزگاري متوقف شد كه غنچه زده بود و به دليل انتشار خبري متوقف شد كه با هزينه مرگ روزنامه برابري ميكرد و با تمام ميراثي ارزشمندي كه براي آزادي مطبوعات ايران به جا گذاشت. شايد بتوان گفت كه دوره و رسالت تاريخي سلام نيز تمام شده بود و در بهترين راه و مسير به نقطه پايان رسيد.
*اين متن پياده شده گفتوگويي شفاهي است