راهي براي حل مشكل بودجه

موسيو شيطان نشسته بود پشت ميز و يك ماشين حساب رو ميزي هم گذاشته بود دم دستش و هي پرينت مي‌گرفت و از روي صفحات پرينت گرفته اعدادي را وارد ماشين حساب مي‌كرد و زير لب هي مي‌گفت عجب!
خانم باجي كمي چشم غره رفت و بعد كه طاقتش طاق شد به موسيو شيطان گفت چه خبره سرم را بردي ؟ هي تق و تق و تق راه انداختي كه چي ؟ اگه پولدار شدي بيا به تاريكخانه كمك مالي كن امسال مي‌خواهيم تو ليگ برتر تيم بگيريم نياز به اسپانسر داريم. موسيو شيطان گفت اشتباه متوجه شده‌ايد. بنده دارم مبالغ فيش‌هاي حقوقي منتشره را از ميزان بودجه كشور كسر مي‌كنم ببينم تهش چقدر گير ما مي‌آيد. تا اطلاع ثانوي هم كاري به من نسپاريد. چون اين طور كه يكي از دوستان ستاد باران گفته انتشار سه هزار فيش حقوقي ديگر هم در راه است و با حساب كتاب من اگر اوضاع آن فيش‌هاي حقوقي هم به جالبي اين فيش‌ها باشد احتمال دارد مجبور باشيم براي پرداخت حقوق عوامل تاريكخانه دست به دامن عابربانك پرسپوليس شويم. خانم باجي گفت: نگران نباش يك سري پيراهن قرمز براي روز مبادا گذاشته‌ام كنار. تا كم آورديم آن را تنمان مي‌كنيم و عكس مي‌اندازيم و مي‌گوييم از بچگي قرمز رنگ مورد علاقه‌مان بوده.