توصيه مجيد رضاييان براي زماني كه روزنامهنگاري تحليلي ميتواند نجاتدهنده باشد
پشتصحنه خبرها را روايت كنيد
مطبوعات و جهان مجازي خبري، سوژه مهم اينروزهاي اهالي رسانه است؛ سوژهاي كه مدام به چالش كشيده ميشود تا بالاخره مطبوعات و نشريات چاپي بتوانند راهحلي براي حضور در صحنه رسانه پيدا كنند و در بازي اطلاعرساني سريع و لحظهاي رسانههاي مجازي عقب نمانند. سوژهاي كه مجيد رضاييان، روزنامهنگار و استاد ارتباطات در گفتوگويي با ايسنا، درباره آن صحبت كرده و راهحلهايي هم پيش پاي روزنامهنگاران و اهالي مطبوعات گذاشته. رضاييان معتقد است كه مهمترين و سادهترين راهحل روزنامهنگاران در روزگاري كه فضاي مجازي هر آنچه خبر در جهان هست را به سرعت منتشر ميكند، اين است كه به پشتصحنه اتفاقها و وقايع بروند و خوراكي را تامين كنند كه هيچ رسانه مجازي نميتواند به سرعت آن را در اختيار مخاطبان قرار دهد. اين پژوهشگر رسانه ميگويد رسيدن به چرايي و چگونگي اتفاقها، كار روزنامهنگارهاي امروزي است و درواقع روزنامهنگارها به جاي اينكه به دنبال اين باشند كه چه اتفاقي افتاده و صرفا آن را منتشر كنند، بگويند كه چرا و چطور اتفاقها و خبرها رخ دادهاند، چون: « مطبوعات لحظه به لحظه بودن را نميتوانند دنبال كنند؛ بنابراين بايد به سراغ روزنامهنگاري تحليلي بروند و به چگونگيها و چراييها بپردازند؛ كاري كه در حال حاضر در دنيا رواج دارد». رضاييان براي توضيح بيشتر از اخبار مونيخ و نيس فرانسه مثال ميزند. به اعتقاد او، سرعت انتشار اخبار مونيخ در فضاي مجازي حتي از تلويزيون و شبكههاي خبري تصويري هم بيشتر بود و رسانههاي مجازي موفق شدهاند كاركرد اخبار تصويري را هم تغيير دهند و در چنين وضعيتي بهتر است كه روزنامهنگاري تحليلي، براي رسانهها و روزنامهنگاران پررنگ شود: « مطبوعات بايد به سمت كار تحليلي بروند؛ اينكه بگوييم چرا مطبوعات نميتوانند لحظه به لحظه بودن را دنبال كنند و از اخبار جا ميمانند، ايراد نيست، اگر پيگيري خبر را انجام دهند باز هم اين پيگيري خبر بهروز است و ميتواند ابعاد تازهاي از خبر باشد. پيگيري اطلاعات بهروز بر عهده مطبوعات است و عناصر اوليه آن هم بر عهده آژانسهاي خبري است». به اعتقاد رضاييان آن تحليلي كه در روزنامهها و توسط روزنامهنگاران حرفهاي تهيه ميشود، هيچوقت در فضاي مجازي و خبررساني لحظه به لحظه به دست نميآيد و اين خوراك اصلي مخاطبان مطبوعات است. البته رضاييان در ادامه صحبتهايش نگاهي هم به مطبوعات ايران و رفتار بعد از وقايع مونيخ و نيس مياندازد و ميگويد كه مطبوعات نتوانستند درباره اين اتفاقها و روزنامهنگاري تحليلي موفق باشند. براي توضيح بيشتر هم مثالي درباره خبرهاي داخلي ميزند و شبيه يك كلاس درس واقعي با مثال خبري، به روزنامهنگاران توصيه ميكند: « درباره مطبوعات ايران آنچه در سطح سوژههاي بينالمللي مطرح شد قدرتي نديديم اما حداقل مطبوعات ما در مورد سوژههاي داخلي فعال باشند. وقتي به سوژهاي ميرسند كه پر از چگونگي و چرايي است چرا آن را رها ميكنند و از اين جهت به مطبوعات ما نقد وارد است و در اين زمينه فعال نشدهاند و اينكه فعال وارد نميشوند خود محل بحث است. مثلا اگر فيشهاي حقوقي نجومي را عليه دولت مطرح ميكنند مگر اين فقط براي اين دولت بوده است؟ بايد بگوييم چرا عدهاي خاص اين موضوع را يكطرفه فقط و فقط عليه اين دولت ميگويند و اين مساله چرايي دارد كه بايد به شكل عمقي به آن پرداخت كه كسي به آن نپرداخته است ».