عالمي را يك سخن ويران كند
جواد طوسي
منتقد سينمايي و حقوقدان
موضعگيري بحق و آزادمنشانه ابراهيم حاتميكيا در دهمين جشن نويسندگان و منتقدان سينماي ايران و داوود ميرباقري در مراسم اختتاميه جشنواره «چهل چراغ» نسبت به مطالب توهينآميز و توام با هتك حرمت نشريهاي كه معرف حضور همگان است، نشان ميدهد كه قرائتهاي مختلف از دين در فضاي فرهنگي، رسانهاي و سياسي جامعه ما چه فاصله زيادي از هم دارند. يكي با نگاه پرمهر و عطوفت و به جا آوردن شرط انصاف، از دين خدا ميگويد و «وصل كردن» را بر «فصل كردن» ترجيح ميدهد. اما ديگري با تندخويي، عتاب، هتاكي و بددهني و شمشير از رو بستن دم از دينخواهي و شريعت ميزند و چه بيمحابا رونق مسلماني ميبرد.
قاعدتا در چنين فضاي نامنعطف و پرتنشي، تضارب آرا تعريف مشخصي دارد و نبايد از آن استفاده ابزاري و تفسير موسع كرد. راي و عقيده و نظر مستدل در جوي تفاهمآميز با استفاده از ادبيات محترمانه و به دور از نيش، كنايه و پرخاشگري بازتاب مييابد. انسان مسلمان خدا ترس به خودش اجازه نميدهد چشمانش را ببندد و هرچه از دهانش درميآيد نثار هموطن و همكيشش كند و بعد از موضعي طلبكارانه و مقتدرانه قهقهه سر دهد و همچنان خط و نشان بكشد. فروتني و بردباري و به عقل رجوع كردن نه به زبان سرخ، اصل دينداري است. آن فردي كه شهامت معرفي خود را در نوشته هتاكانهاش نداشته، متوجه اين بوده كه بازيگر مخاطب قرار گرفته در حال حاضر همسر و فرزند مشتركي دارد و نبايد به حريم شخصي و خانوادگي چنين زني كه «ناموس» يك خانواده محسوب ميشود تعرض كرد؟ مجريان قانون در اين مورد علني شده منتظر شاكي خصوصي هستند؟!
آيا بر هم زدن نظم عمومي جامعه با تداوم انتشار مطالب تند و توهينآميز و نسبتهاي ناروا و ناموس يك خانواده را با داستان يك سريال پرمخاطب نمايش خانگي تاخت زدن كه صداي حزباللهيها و آزادانديشان واقعي و دلنگران را نيز درآورده، «جرم خصوصي» است و نياز به شاكي خصوصي دارد؟ يك نظام حكومتي كه الگو و معيارش عدالت اميرالمومنين علي(ع) است، ميبايد مّر قانون را عمل كند و ديگر در اينگونه مواقع خودي و غيرخودي، سكولار و حزباللهي، روشنفكر و اصلاح طلب و اصولگرا و دلواپس، محلي از اعراب ندارد. حقوق شهروندي تعريفي عام براي مجموعه افرادي دارد كه يك نظام حكومتي را پذيرفتهاند و با خوب و بدش كنار آمدهاند و در آن محدوده جغرافيايي زندگي ميكنند و انتظار دارند با رعايت بيطرفي و پرهيز از هرگونه تبعيض، از حقوق يكساني برخوردار باشند. همين عيد ديروز اختصاص به شخصيتي داشت كه اُسوه حق و عدالت و بزرگمنشي است. اين سخن در خور تأملشان، به كار ما و اين روزگار عنان گسيخته ميآيد:
«تندخويي و عصبانيت نمونهاي از ديوانگي است، زيرا آدم تندخو پشيمان ميشود و اگر پشيمان نشود ديوانگي او ادامه دارد.» در سخني ديگر ميفرمايد: «زبان انسان عاقل پشت دل اوست و دل آدم احمق پشت زبان اوست.» سيدرضي چنين تفسيري از اين كلام دارد: «عاقل تا با فكر خود به مشورت نپردازد سخني نميگويد و نادان هرچه از دهانش بيرون آيد و لغزشهاي ناگهاني كه در سخنش رخ ميدهد، بر انديشه خالص و پاك او سبقت ميگيرد. گويي كه زبان انسان عاقل پيرو قلب و قلب آدم نادان و احمق پيرو زبان اوست.»
در اين هنگامه غريب، نقش و جايگاه مقتدرانه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي بيش از پيش اهميت پيدا ميكند. اما تجربه تلخ فيلم «رستاخيز» احمدرضا درويش كه با وجود پروانه ساخت و نمايش و به دست آوردن چندين جايزه از جشنوراه فيلم فجر (از جمله بهترين فيلم) در همان روز اول اكران از پرده سينماها پايين كشيده شد و مواجه شدن اخير اين وزارتخانه با پرداخت غرامت از طريق حكم ديوان عدالت اداري و پيگيري عقبه اين قضيه و رسيدن به فيلم «سنتوري» داريوش مهرجويي، ما را در نقطهاي ترديدآميز و نااميدكننده قرار ميدهد.