اجبار يا اختيار؟
روزنامه اعتماد
شوراي نويسندگان
متاسفانه برخي فعالان سياسي كه اين روزها اظهارنظر ميكنند، در استفاده از كلمات و مفاهيم سياسي دقت لازم را به عمل نميآورند. يكي از اين موارد موضع اصلاحطلبان نسبت به انتخابات آينده رياستجمهوري و حمايت از آقاي روحاني است. برخي افراد آن را به گونهاي تعبير ميكنند كه گويي از روي ناچاري چنين سياستي اتخاذ شده است و برخي ديگر براي نفي اين ديدگاه آن را سياستي اختياري معرفي ميكنند. واقعيت اين است كه سياست عرصه تحقق آرزوهاي غيرممكن نيست و حتي عرصه تحقق آرزوهاي كماحتمال نيز نيست. كساني كه در پي چنين آرزوهايي هستند درك درستي از سياست ندارند، به همين دليل تاكنون بارها وارد ميدان انتخابات شدهاند و توان خودشان را در مسيري خرج كردهاند كه جز ضرر برايشان ثمر ديگري نداشته است. آنان با اختيار وارد انتخابات شدهاند، ولي اختياري كه مبتني بر عقلانيت نيست. انتخابي كه صادقانه نبوده و فرد براي خدمت به جامعه وارد عرصه نشده است و بدون برآورد لازم از امكان موفقيت پا به ميدان گذاشته است. اي كاش دوست يا خيرخواهي پيدا ميشد و آنان را مجبور ميكرد كه دست از چنين انتخابي بردارند و خود و جامعه را قرباني حق انتخاب خود نكنند!
سياست ميدان پيدا كردن نقطه بهينه ميان آرزوها و اهداف با امكانات است. اگر آرزوي «الف» براي ما ده واحد ارزش و آرزوي «ب» صد واحد ارزش داشته باشد، ولي امكان تحقق «ب» يك درصد باشد در حالي كه امكان تحقق «الف» مثلا 70 درصد باشد، عقل اقتضا ميكند كه گزينه «الف» را انتخاب كنيم و تمام توان و قدرت خود را صرف تحقق آن كنيم، زيرا امكان تحقق آن بسيار بيشتر است. به اين كار ميگويند انتخاب عقلاني و نميتوانيم آن را اجبار بناميم. آن حديث مشهور كه درباره جبر و اختيار نقل شده و واقعيت زندگي را نه جبر و نه اختيار (هر دو به معناي فلسفي) دانسته، بلكه آن را امري بينابين معرفي كرده است، اين حديث واقعيت زندگي ما را نشان ميدهد.
در انتخابات پيش رو نيز هيچ اجباري در انتخاب راه و سياست براي اصلاحطلبان وجود ندارد. هرچند موانع و امكانات نه چندان مطلوب، قدرت بازي آنان را محدود كرده است و ولي ارزش كار آنان در اين است كه با چنين وضعي بازي خوبي را انجام دهند. سياستها و بازي آنها بايد به گونهاي باشد كه اين محدوديتها را كاهش و امكانات را بهبود دهد، نه آنكه منتظر بهبود وضع بمانند، بعد تصميم بگيرند كه چه سياستي را بايد داشته باشند. سياست بايد معطوف به اصلاح وضع جامعه و كنشگران سياسي باشد نه اينكه منتظر تحقق اين اهداف باشد. كنش سياستمدار و برنامه سياسي او نسبت به بهبود وضع جامعه متغير مستقل است لذا كاربرد لغت اجبار در آن بيمعناست. سياست تجلي اراده عقلاني انسان است.
با توجه به اين ملاحظات حمايت از روحاني يك سياست اختياري مبتني بر عقلانيت است كه هيچ گزينه بديلي در شرايط و وضعيت كنوني براي آن متصور نيست. او پيش از هر اقدامي بايد بيشتر وقت خودش را در دور اول صرف برجام و تصويب آن كند. در حقيقت براي تصويب برجام بايد با دو جبهه مبارزه ميكرد؛ يك جبهه غرب و امريكا و گروه 1+5 و جبهه ديگر كه به تعبيري پشت جبهه بود، با مخالفان و عنود داخلي كه از هيچ كوششي براي سنگاندازي جلوي برجام دريغ نميكردند. بخش ديگري از توان و انرژي دولت او صرف تثبيت وضع اقتصادي شد. اقتصاد كشور كه با يك تورم افسارگسيخته و يك رشد منفي حدود 7 درصد مواجه بود، بايد ثبات و آرامش پيدا ميكرد كه چنين هم شد. البته روحاني به جز اين دو موضوع چالشهاي مهم ديگر هم داشت و همچنان هم دارد كه سنگاندازيها جلوي فعاليتهاي قانوني مردم و وزارت ارشاد جزو كوچكي از اين چالشهاي پايانناپذير است.
از سوي ديگر طبيعت و روال معمول روساي جمهور نيز دو دورهاي بوده تا بتوانند برنامههاي خود را بهتر انجام دهند و از اين جهت نيز حضور در انتخابات دوباره او طبيعي و مورد تاييد سنت معمول 35 سال گذشته است.بنابراين اصلاحطلبان نيازي به وارد شدن در يك بحث و مجادله براي انتخاب نامزد ندارند و گمان نميرود كه هيچيك از فعالان سياسي اصلاحطلب در مورد اين گزينه ترديدي داشته باشند، لذا ميتوانند تمام توان خود را صرف كمك به روحاني براي برقراري ارتباط با مردم و ايجاد يك فضاي سياسي بانشاط كنند. اصلاحطلبان ميتوانند ذهن خود را از انتخابات 1396 تا حدي آزاد كنند و به وظايف زمينهسازي تبليغي و ترويجي مشغول شوند. طبيعي است طرف مقابل آنان از الان تا 6 ماه ديگر به احتمال فراوان درگير به وحدت رسيدن است! و در نهايت هم با چند نامزد وارد ميدان ميشوند! تا نمادي از وحدت خود را نشان دهند. اصلاحطلبان ميتوانند انرژي خود را صرف شوراهاي شهر كنند، اين راه نه اجبار كه انتخاب آنان خواهد بود.