نظر را نغز كن تا نغز بيني
گذر از پوست كن تا مغز بيني
سيد محمد بهشتي
گردشگري در فرانسه سالانه براي اين كشور ۵۵ ميليارد دلار سود به همراه دارد و اين يعني چيزي حدود دوبرابر درآمد ايران از محل نفت در سالهاي اخير؛ تركيه بهطور متوسط پذيراي سالي ۴۰ ميليون گردشگر است بهطوريكه سود ناشي از آن اقتصاد تركيه را ظرف چند دهه به طرز چشمگيري تكان داده است؛ اينها همه مثالهايي است كه در دفاع از گردشگري بيان ميكنيم و آن را راهي كارساز براي حل مشكل ركود اقتصادي ايران و ارزان شدن قيمت نفت و رفع معضل بيكاري برميشمريم. اما هرقدر بيشتر از اين موضع از گردشگري دفاع ميكنيم، بيشتر معلوم ميشود كه براي گردشگري فيالنفسه ارزشي قايل نيستيم و به آن فقط به عنوان راهي براي رفع معضلات اضطراري مينگريم و اين يعني برآنيم كه اگر روزي ممر بهتري براي درآمد بيابيم يا مثلا اگر قيمت نفت از بشكهاي ۵۰ دلار به ۱۵۰ دلار برسد گردشگري را كنار بگذاريم. لذا ما نه مبتني بر اختيار و انتخاب كه از روي انفعال و بيچارگي است كه به گردشگري متوسل شدهايم. اينگونه كه بنگريم گردشگري معنايي چون اجاره دادن خانهمان به غريبهها پيدا خواهد كرد. يعني نفس اجارهدادن خانه نيست كه برايمان مهم است بلكه مهم عايدياي است كه بر اثر اين اجاره به دست خواهيم آورد. ايبسا دل خوشي نيز از مستاجران نداشته باشيم و دايم احساس كنيم كه خطري از جانب آنان خانه ما را تهديد ميكند و دايما مترصد باشيم كه مشكل ماليمان برطرف شود و در نخستين فرصت خانهمان را پس بگيريم. با چنين تصوري بعيد نيست كه نسبت ما و مستاجران به آشنايي و انسي نينجامد وقتي از موضع صاحبخانه يا «فروشنده خدمات گردشگري» با امر گردشگري برخورد ميكنيم طبعا بايد قواعد اين بازي را نيز بپذيريم مثلا اينكه بايد خانهمان را به نحوي تغيير دهيم يا اصطلاحا بزك كنيم كه مقبول بازار رهن و اجاره باشد؛ از اين منظر ارزش خانه ما را امكانات آسايشي آن همچون تعداد اتاق خوابها و جنس كف و وسايل سرمايش و گرمايش تعيين ميكند. به همين قياس گويي تنها مطالبه گردشگران از ايران هتلهاي استاندارد و مجتمعهاي اقامتي و توريستي تميز و مجلل و جادههاي امن و مطمئن و... است؛ البته خانه ما در غالب اين زمينهها از بسياري از كشورهاي ديگر عقب است و بنابراين رونق گردشگري در اين وضعيت بسيار دور و بعيد به نظر ميآيد. اما سوال اين است كه آيا ميشود به گردشگري طور ديگري هم نظر كرد؛ به نحوي كه گردشگري فينفسه داراي اهميت شود و ما از روي اشتياق و نه از روي انفعال به آن مبادرت كنيم. يعني توجه به آن صرفا به تبع نرخ بيكاري و نوسانات قيمت نفت نباشد. آيا ميشود طوري به گردشگري نظر كرد كه حتي اگر قيمت نفت به جاي بشكهاي۵۰ دلار به ۵۰۰ دلار هم رسيد از گردشگري چشمپوشي نكنيم.
اين تنها در صورتي روي ميدهد كه گردشگري را به جاي اجاره دادن خانهمان به بيگانگان همچون برگزار كردن ميهمانياي در خانهمان ببينيم. ميهمانياي كه نه از روي جبر و استيصال كه از روي انتخاب و اشتياق برگزار كردهايم براي اينكه با ديگران به معناي واقعي كلمه «ملاقات» كنيم. ملاقات به معني شناخت متقابل و وراي آن به معني «به جا آوردن» و «به جا آورده شدن» است. يعني ما ديگران را حقيقتا بشناسيم و كمك كنيم كه آنها هم ما را بنا به شخصيت واقعي و تبارمان بشناسند. طبيعتا بهترين «جايي» كه ميتواند اين ملاقات اتفاق افتد در خانه خود ما است؛ چرا كه خانه ما آن فضايي است كه شخصيت ما در آن منعكس شده است و اين به ميهمانمان كمك ميكند كه ما را بهتر بشناسند. منافع و مزاياي اين نوع گردشگري در وهله نخست ملموس نيست اما پيامدهاي خجسته فراواني دارد؛ از جمله اينكه كمك ميكند سرزمين ما در روشنايي قرار گيرد و در تصوير تلخ و تيرهاي كه به دلايل مختلف در دهههاي اخير چهره ايران را مخدوش كرده بود، شكاف ايجاد شود. بيگمان رفع زيانهاي اقتصادي و سياسي و امنيتياي كه در همه اين سالها از اين تصوير تيره متحمل شدهايم بسيار بيشتر از انتفاع مستقيم ميليارد دلاري خواهد بود. اگر در احوالات و مطالبات غالب كسانيكه ايران را به عنوان مقصد سفر برگزيدهاند تامل كنيم متوجه خواهيم شد كه آنان نيز از قضا در پي به دست آوردن همين شناخت هستند كه به ايران آمدهاند و اين ما هستيم كه به غلط تصور ميكنيم آنها صرفا در جستوجوي خدمات عالي هستند. ايرانيان بنا به تجربه تاريخيشان همواره آموختهاند با گردشگران از موضع «ميزبان» مواجه شوند و نه از موضع «فروشنده خدمات گردشگري.» براي همين است كه بسياري از كسانيكه به ايران آمدهاند بيش از هر چيزي از «ميهماننوازي» ايرانيان شگفتزده شدهاند و آن را كيفيتي منحصر بهفرد يافتهاند كه در جاهاي ديگر چشيده نميشود. در حالي كه ما خود متوجه اين مزيت يگانه خود نيستيم. ما به دنبال سرمايهگذاري در زمينه گردشگري هستيم اما گندم و كاه گردشگري را با هم اشتباه گرفتهايم؛ متوجه نيستيم كه مهمترين ماحصلي كه از اين زمين مستعد درو خواهيم كرد، گندم است و از قبل كاشت گندم البته كاه هم به دست خواهد آمد؛ در واقع درآمد ارزي و اشتغالزايي، كاه گردشگري است و ثمره اصلي گردشگري از تاريكي درآمدن جايگاه ايران است. بديهي است كه اگر از ابتدا مقصودمان رسيدن به كاه باشد و كاه بكاريم، كاه هم به دست نخواهيم آورد، در حالي كه اگر گندم بكاريم كاه هم خودبهخود حاصل خواهد شد.