• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3649 -
  • ۱۳۹۵ دوشنبه ۲۶ مهر

گفت‌وگو با پويان شادپور، به بهانه نمايشگاه «هيچ‌كجا» در نگارخانه شماره 6

بر لب صخره به انتظار پايان

حافظ روحاني

عكس‌هاي پويان شادپور اين خصيصه را دارند كه بيننده با تماشاي آنها مي‌تواند تخيل كند و دنيايي خيالي را در ذهن بسازد.
مجموعه «هيچ‌كجا» ما را به ياد تصاوير خيالي مي‌اندازند، به ياد مناظري كه بسياري پيش‌تر از يك جهان غيرواقعي در ذهن پروراندند و سپس آن را به اشكال و روش‌هاي گوناگون تصوير كردند و حالا پويان شادپور هم به شيوه و سياق خودش اين تصوير را با تكنيك خود بازسازي كرده و مقابل ديدگان‌مان مي‌گذارد.
همين ويژگي بصري است كه به او امكان مي‌دهد تا تصوري از تنهايي را در عكس‌هاي‌اش خلق كند كه به دور از شعارهاي آشناي اين روزگار بيننده را وادار به تماشا و تامل در ماهيت تنهايي كنند. مجموعه «هيچ‌كجا» به واسطه اين كيفيت بصري چشمگير و البته پر از حس و حال هستند. به بهانه اين نمايشگاه با او به گفت‌وگو نشستيم كه مي‌خوانيد.
آنچه بر ديوار مي‌بينيم عكسبرداري از يك صحنه واقعي است يا تصاوير مختلف را در كنار هم مونتاژ كرده‌اي؟
نه، كاملا واقعي است. به صورت لانگ اكسپوژر (نوردهي طولاني‌مدت) عكاسي شده‌اند. آدمي كه در عكس‌ها مي‌بينيد چند دقيقه ايستاده تا من عكس را بگيرم. از عكسي كه در روز ثبت شده و زمان نوردهي آن 4 دقيقه بوده تا عكس ديگري كه در شب بوده و زمان نوردهي آن 12 دقيقه هم شد. عكس‌ها در نقاط مختلفي ثبت شده‌اند، در جزاير مختلف جنوب، لارك، هنگام و هرمز.
به نظر مي‌رسد كه مكان و موقعيت عكس‌ها خيلي مهم بوده باشند و حس و حال و فضا دارند. به همين دليل فكر مي‌كنم كه پيش از شروع كار ايده و فكر كلي معلوم بوده و بعد، بر اساس آن فكر عكاسي شروع شده؛ درست است؟
بله، همين‌طوري بوده. من چند سالي است كه دارم تكنيك لانگ اكسپوژر را پيگيري مي‌كنم. چون زياد به سفر مي‌روم و از طبيعت‌گردي لذت مي‌برم از اين تكنيك در طبيعت زياد استفاده مي‌كنم. بعضي‌ها حتي به من گفتند كه عكس‌هايم دارد شبيه به كارهاي يك عكاس بسيار مشهور انگليسي به نام مايكل كنا مي‌شود.
نخستين فريم نمايشگاه را 3، 4 سال پيش در جزيره لارك گرفتم اين فكر را در ذهن من انداخت كه مي‌توانم از يك سوژه انساني استفاده كنم و از طريق يك كاراكتر، حسي كه مي‌خواهم را به كارها اضافه كنم. ادامه كار به مرور پيش رفت و اين مجموعه جمع شد. البته عكس‌هاي اين نمايشگاه كل فريم‌هاي نمايشگاه نيست و چند فريم ديگر هم هست، ولي در نهايت من اين 12 فريم را براي نمايشگاه انتخاب كردم.
اين سوال را از اين جهت پرسيدم كه به نظرم آمد كه تركيب يك صخره، دريا و فيگور انساني به حالتي كم و بيش غيرزميني تصور يك ناكجاآباد را در ذهن ايجاد مي‌كند، همان طور كه در عنوان و نوشته نمايشگاه هم اشاره شده. اين كيفيت بصري حاصل فكر بوده، يا نه، فكر بر اساس ديدن مكان به وجود آمده؟
در عكاسي لانگ‌اكسپوژر، دريا حالت فريز شده پيدا مي‌كند و اين پديده به فضايي كه من قصد ساختنش را داشتم كمك مي‌كرد، به همين دليل بود كه اين موقعيت جغرافيايي را انتخاب كردم.
داشتم بر روي يك مجموعه كار مي‌كردم كه وقتي دريا را حذف مي‌كرديم تصوير حالت واقعي‌تري به خود مي‌گرفت به همين دليل به اين نتيجه رسيدم كه حضور دريا به مقدار زيادي در غيرواقعي كردن فضا كمك مي‌كند. من كوشيدم كه با جزييات هم به اين موضوع تاكيد كنم، با جزيياتي مثل قطع مربع، عكاسي سياه و سفيد و استفاده از تكنيك لانگ‌اكسپوژر كه باعث مي‌شد دريا در نظر بيننده هست، ولي آن دريايي نيست كه مي‌شناسيم يا مخاطب آسمان را مي‌بيند، ولي اين آسمان، آن آسمان واقعي نيست. من سعي كردم از عناصر و جزييات فني مختلف استفاده كنم تا محيط به نظر واقعي نيايد، در عين‌حال كه كه مخاطب، صخره، دريا و آسمان را مي‌بيند.
در نوشته نمايشگاه به تنهايي و انتظار اشاره شده. با توجه به عكس‌ها تنهايي احتمالا آن چيزي نيست كه معمولا با زندگي شهري و دنياي مدرن همراه فرض مي‌شود؟ يعني اين لزوما جهان مدرن نيست كه باعث تنهايي ما مي‌شود؟ چون شما براي طرح موضوع تنهايي به سراغ مكان و موقعيت شهري نرفته‌ايد. يعني به نظر مي‌رسد كه تنهايي با استناد به عكس‌ها ربطي به زندگي مدرن ندارد و عميق‌تر است؟
به نظرم حرف‌ شما درست است. تنهايي در زندگي شهري زياد ديده مي‌شود، ولي شايد بر اساس سليقه‌ام بود كه نخواستم زندگي شهري را انتخاب كنم. شايد به اين خاطر كه سابقه كار و عكاسي در طبيعت را داشتم و اين فكر هم از آنجا به وجود آمد. ولي فكر مي‌كنم، پيش از آنكه زندگي مدرن و مدرنيته پا بگيرد، تنهايي وجود داشته و همان طور كه در آخرين جمله نوشته‌ام هم ذكر كردم: «هميشه هم وجود خواهد داشت». فرق نمي‌كند كه در طبيعت باشي يا در شهر، تنهايي يك حقيقت دروني است.
به اين ترتيب داريم انتظار چه چيز را مي‌كشيم؟
من فكر مي‌كنم به يك اميد كه آدم‌ها به خاطرش زندگي مي‌كنند. يعني تنهايي را احساس مي‌كنند ولي به اين اميد كه تنهايي روزي به پايان برسد، انتظار مي‌كشند تا اين تنهايي به پايان برسد، هرچند كه فكر مي‌كنم هيچگاه تمام نمي‌شود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون