كتاب نه در كنار كباب
ابراهيم عمران
ميزان مهجوري كتاب و استقبال اندك آناني كه در فروشگاههاي بزرگ اين روزهاي تهران در روا رو هستند به خوبي نمايان است؛ تا حدي كه انگار كتاب و مختصات آن جايي در ذهن مراجعهكنندگان ندارد. اگر در جغرافياي «مال»هاي بزرگ شهر، مكاني هم براي خالي نبودن ايرادهاي دوستداران فرهنگ، براي فروش كتاب يا بودن ناشراني در نظر گرفته شده است، دليل خوبي است تا دريابيم تا چه حدي اينگونه رفتار كردن از سر «وظيفهگي» خاص است و در پي آن هيچ گونه برآورد منطقي نيست. شرحاش آنكه اگر قرار است خانوادهاي براي تفريح و گشت و گذار آخر هفته يا طي هفته به مراكز خريد برود، به حتم در اولويتهاي آنان در وهله اول همان «گشتن» و اتلاف وقت براي ساعاتي است و اگر قدرت خريدي هم باشد، درگزينههاي بعد سراغ ابتياع اجناس و كالاهاي مورد نياز روزانه خواهند رفت. پس تا زماني كه در ذهن خانوادهها و به طريق اولي سرپرست خانه، كتاب و مورد «نياز بودن» آن براي زندگي روزانه، جايي وجود نداشته باشد، دليل منطقي براي گشايش چنين فروشگاههايي نيست. شايد گفته شود حال كه در اين مكانها، بانياني پيدا شدهاند و با صرف هزينههايي مبادرت به ايجاد جايي براي كتاب و كتابخواني كردهاند؛ چرا اين قلم يأس ميپراكند و به نوعي مخالف آن است؟! توضيحاش آنكه وقتي جا و مكانها را در هر پروسهاي به خوبي نميتوانيم درك كنيم و درهم و قاطي بسان بقالي همهچيز را در همه امور ميپيچانيم و باز هم نمونه دمدستي آن، وجود و بودن سيگار در كيوسكهاي روزنامه كه اگر نباشد به قول صاحبانشان، دخل و خرجشان جور نيست، آش شلهقلمكاري است كه شاهد آن هستيم. بهراستي كسي ميتواند بگويد فلسفه بودن فستفود و رستوران و لباسفروشي در كنار يكديگر كه لازم و ملزوم هم هستند با كتاب و كتابفروشي چيست؟ هرچند اين گزاره در نهانش درست و مقبول است كه بايد هم اين گونه باشد يعني نيازهاي مازلويي، ولي وقتي توجه و عنايت خاصي از سوي «آمدگان» به چنين جاهايي صورت نميپذيرد و نقض غرضي شديد صورت ميگيرد، حجت ديگر تمام است. وقتي دل و چشم بازديدكنندگان به همه چي است جز كتاب و در اينجا حتي حاضر نيستند «سركي» به كتاب بزنند و از قيمتها سري درآورند؛ بر عكس آنكه اگر منوي رستوراني در همان مكان دو سه درصد بالا رود، گله و شكايت پيدا ميشود؛ خواهشمنديم از بانيان چنين كاري كه بيشتر از اين «حقارت» كتاب و كتاب دوستان را بيشتر نفرمايند و اجازه دهند راستههاي معروف اين كار در همان مكانهاي شناخته شده، پابرجا باشد كه اگر فرد و افرادي هم پا در آن مينهند، اهل اين كار هستند و دلشان براي چاپ يا تجديد چاپ كتابي ميتپد. و صرف فروختن چند تا خودكار و مداد و دفترچه، عنوان كتابفروشي به آنها داده نشود.