من «اعتماد» پانزده سال دارم
بهروز بهزادي
روزنامهنگار
زماني كه در دور دوم انتخابات مجلس ششم در تهران به الياس حضرتي در برابر دو رقيب او كه ميشناختمشان راي دادم، هيچگاه نميدانستم كه روزي از من دعوت خواهد كرد به عنوان سردبير تحريريه روزنامه او، «اعتماد» را راهاندازي كنم.
در سال 80 بود كه من به علت تغيير مديريت روزنامه ايران و استعفايي كه داده بودم توسط آقاي محمد خدادي، مديرمسوول وقت روزنامه ايرانديلي دعوت شدم كه سردبيري آن روزنامه انگليسي زبان را برعهده بگيرم. با اينكه ايرانديلي محيط آرامي داشت ولي خواست من كار در روزنامهاي بزرگ با تحريريهاي پرهيجان بود. به همين دليل مكنونات قلبيام را براي شماري از دوستان نزديكم آشكار ميكردم، يكي از اين دوستان «علي رستمي» روزي به من گفت كه الياس حضرتي امتياز روزنامه اعتماد را گرفته است و ميخواهد مرا ببيند.
اوايل زمستان 80 با حضرتي ملاقات كردم و خيلي زود به تفاهم رسيديم و قرار شد خيلي زود «اعتماد» را منتشر كنيم. البته از همان روز هم دوستي من و حضرتي آغاز شد چرا كه من واژه اعتماد را در خود او هم ديدم و بعدها هم كه شناخت بيشتري از او پيدا كردم متوجه شدم كه او شخصيتي محكم دارد و قصدش خدمت است. به همين دليل در كنارش ماندم و هرچه از دانستههاي روزنامهنگاري در چنته داشتم براي موفقيت «اعتماد» استفاده كردم. دوران سردبيري من 10 سال و پنج ماه به درازا كشيد، يعني پنج ماه بيشتر از زماني كه در ذهن داشتم سردبيري را به نيرويي جوان واگذار كنم.
در مهرماه 91 در يك تحول و تغيير دوستانه من زمام تحريريه را به جواد دليري سپردم كه از معاونت سردبيري به سردبيري رسيد و الحق كه اين روزنامه را بزرگ و خواندني نگه داشت و فرصت خوبي نيز در كارش خلق كرد.
البته در اين 10 سال با حضرتي روزهاي تلخ و شيرين و سخت و سهل بسياري ديديم كه خودش سوژه يك كتاب بزرگ است. روزنامه چند بار تا آستانه تعطيل شدن رفت و بازگشت ولي دو بار نتوانست بازگردد. يكي اسفند سال 88 بود كه يك سال و چند ماه ادامه يافت و ديگري يك تعطيلي ناخواسته دو ماهه بود. به هر تقدير و به رغم اين مشكلات و تعطيل شدن، اعتماد «از باد و بارانش نيامد گزند» و روز به روز بزرگتر و بزرگتر شد و امروز هم با سردبير جديدش باز هم بزرگتر شده است.
امروز روزنامه اعتماد در كشور به يك برند مورد توجه و اعتماد مردم و تكنوكراتها تبديل شده است. امروز بعد از 15 سال از زبان روزنامهاي كه در آن حضور دارم ميتوانم با افتخار بگويم من «اعتماد» 15 سال دارم و رسيدن به اين سن براي يك روزنامه در ايران كم نيست. البته كه اميدوارم روزهاي 20، 30، 40 و 50 سالگي روزنامه نيز برسد.
بخشي از خاطرات بهروز بهزادي كه هنوز منتشر نشده است.