يومالقدس و ما ادريك يومالقدس!
علي شكوهي
برخي از افراد مناسبات دنيا را خيلي ساده تحليل ميكنند. به باور آنان توطئهاي در كار نيست و ابرقدرتها نقشهاي براي ديگران ندارند و اقداماتي را عليه ديگران سامان نميدهند و همه جا امن و امان است. آنان با همين روش تحليلي معتقدند ما بايد به درون مرزهاي جغرافيايي خود متمركز شويم و كاري به ديگران نداشته باشيم زيرا تحولات مناطق ديگر به ما مربوط نيست و دليلي وجود ندارد كه ما وقت و امكانات و نيروي انساني خودمان را به مشكلات ديگران اختصاص دهيم. در انديشه اين افراد به صورت تصريح نشده اين تحليل وجود دارد كه ما قادريم با تمركز بر مسائل و مشكلات خودمان يك جامعه نمونه و الگو بسازيم بدون آنكه براي خودمان رسالتي در حيطه حل مشكلات ديگران قايل باشيم. اوج اين باور در مساله فلسطين بروز كرده و ميكند. اين طيف از افراد ميگويند مساله فلسطين بايد از اولويت سياست خارجي ما خارج شود. تعابير و ادبيات و منطقي كه از آن براي نقد جمهوري اسلامي بهره ميگيرند، متفاوت است اما در نهايت همه آنان ميگويند ايران با اعراب دشمنتر است تا اسراييل و بنابراين در حالي كه خود اعراب و فلسطينيان از به رسميت شناختن اسراييل سخن ميگويند، ما نبايد همچنان بر مبارزه با اسراييل اصرار بورزيم.بنده شخصا با اين تحليل و صاحبان آن توافق ندارم و معتقدم به دلايل گوناگون مساله فلسطين را بايد زنده نگه داشت و براي رهايي قدس شريف بايد همه امكانات مسلمين را بسيج كرد و مبارزه با اسراييل را نبايد به فراموشي سپرد. برخي از اين دلايل را در زير مرور ميكنم.
اول- مهمترين وجهي كه بايد بر آن تاكيد كرد – و متاسفانه اين روزها براي برخي از افراد خيلي كمرنگ شده است – ابعاد انساني رخدادي است كه در فلسطين جريان دارد. يك سرزمين با ساكنانش مورد تعرض جمعيتي عمدتا مهاجر قرار ميگيرد و با حمايت چند دولت خارجي اشغال ميشود و بعدها با قتل و كشتار و آواره كردن صاحبان اصلي اين سرزمين، دولتي جعلي در بخشهايي از اين سرزمين حاكم ميشود. از آن پس نيز با آواره كردن مردم بيشتري از ساكنان عرب و فلسطيني و مهاجرت ميليونها يهودي از سراسر جهان به فلسطين و با برخورداري از حمايتهاي ويژه امريكا و انگليس و برخي دولتهاي استعمارگر ديگر، پايههاي اين دولت تثبيت ميشود. اكنون هر روز كه ميگذرد هم جنايت اين دولت جعلي افزايش مييابد، هم بر ميزان سرزمينهاي اشغالي افزوده ميشود، هم قتل و كشتار و آوارگي فلسطينيان رو به تزايد ميگذارد و در يك كلام هيچ خبري از رعايت حقوق انساني در اين سرزمين شنيده نميشود. همين يك دليل كافي است كه ما در كنار انسانهايي قرار بگيريم كه مورد ستم قرار دارند و حقوق آنان ضايع شده است.
دوم- اگر به اين مساله از منظر اسلامي و انقلابي هم نظر كنيم قطعا به همان نتايجي ميرسيم كه بعد انساني ماجرا به همراه داشت. اسلام تاكيد دارد كه مسلمانان برادرند و حفظ سرزمين اسلامي در مقابل مهاجمان و بيگانگان به منزله دفاع از كل جهان اسلام بر همه مسلمين واجب است. اسلام درصدد تربيت انسانهايي است كه خصم ظالمان و ياور مظلومان هستند و اشغال سرزمين اسلامي هم بزرگترين ظلمي است كه بايد با آن مقابله كرد. از منظر انقلابي هم جمهوري اسلامي با اسراييل و حاميان آن از جمله امريكا دچار تعارض منافع است و نميتواند با سياستها و برنامههاي اين دولتها همراه باشد و در نتيجه تثبيت اسراييل در سرزمين مسلمانان را براي آينده منطقه و كشورهاي اسلامي خطرناك ارزيابي ميكند.
سوم- جهان كنوني يك جهان به هم پيوسته است و سرنوشت تمامي انسانها و ملتها و كشورها با يكديگر پيوند دارد. تشكيل نهادهاي بينالمللي براي رسيدن به تصميمات واحد درباره مسائل عام و مشترك همه مردم اين كره خاكي به دليل همين پيوستگي و همسرنوشتي ملتهاي جهان، توجيهپذير و عملياتي شده است. اكنون مسائل مبتلابه مردم دنيا مشترك شده و حل آنان نيز به راهكارهاي واحد و مشترك نياز دارد. امروزه هيچ دولتي نميتواند در قبال ناامني در كشورهاي همسايه خودش بيتفاوت باشد زيرا هر تغييري در آن حيطه ميتواند بر وضعيت خودش هم موثر باشد. امروز مرز درون و بيرون بسيار متداخل شده است.
چهارم- اين واقعيت را نميتوان ناديده گرفت كه بر مناسبات ميان دولتها در حوزه بينالملل، زور حاكم است نه ارزشهاي اخلاقي يا عدالت يا عقل و تصميم جمعي. تاكنون با سازوكار سازمان ملل يك تصميم جمعي به زيان اسراييل گرفته نشده زيرا هر تصميمي به نفع فلسطينيان و به زيان اسراييل از سوي امريكا «وتو» شده است. اين حداقل مداخلات امريكا براي تغيير اوضاع جهان به نفع خود است و اگر سراغ ديگر راهكارهاي آنان برويم قطعا دهها استراتژي استعماري و مداخلهجويانه و تفرقهبرانگيز را خواهيم يافت كه از محصور نماندن اين كشورها در درون مرزهاي ملي خودشان حكايت دارد. آنان منافع ملي خود را در همه جاي دنيا از جمله در درون كشورهاي اسلامي و در نوع رابطه همسايگان با متحد استراتژيك امريكا (اسراييل) و حتي در نوع نظامهاي سياسي حاكم بر كشورهاي مسلمان تعريف كردهاند.
پنجم- مساله فلسطين و قضيه قدس امسال از منظرهاي مختلف داراي اهميت بيشتري است. امريكا و انگليس به كمك اسراييل آمدهاند تا همه كشورهاي عربي را به دوستان و متحدان اسراييل تبديل كرده و يك جبهه متحد عليه جريان انقلابي منطقه و مشخصا ايران اسلامي ايجاد كنند. اين كشورها اصلا تروريسم را مساله اصلي خود نميدانند بلكه از آن براي تضعيف ايران و به فراموشي سپردن مساله فلسطين بهره ميگيرند. همين امر ايجاب ميكند كه ما مساله روز قدس امسال را بزرگتر از قبل مورد توجه قرار دهيم تا دشمنان به اهداف خود نرسند. دولتهاي عربي بايد از مردم خود بترسند و نتوانند به آساني مساله فلسطين را كنار بگذارند.