ايكس واي زد آفريقا
اسدالله امرايي
مجله نگاه نو تازهترين شمارهاش را به نصرالله كسراييان، عكاس نامي كشورمان اختصاص داده است. ترجمههاي او از چند شعر چالز بوكوفسكي به همراه چندين عكس منتشرنشده از طبيعت و مردم ايران زينتبخش مجله است. نيرنگهاي عقل: ترامپيسم در آستانه درماندگي به فخرالدين عظيمي، برآمدن تركان و تاثير آن در اشاعه زبان و فرهنگ فارسي از استاد محمدعلي موحد، حل مشكل محيط زيست اولويت ما نيست! از محمد درويش، خيام در ميان فيلسوفان و صوفيان اثر حسين معصومي همداني، تاريخ و تاريخنگاري كار و طبقه كارگر در ايران اثر تورج اتابكي، دگرديسي در رژيم سلب مالكيت از تودهها در ايران امروز، از محمد مالجو، ابنبطوطه به روايت موحد، از محمد دهقاني، به ياد عبدالعلي اديب برومند؛ شاعر ملي از داود هرميداس باوند، به همراه ترجمه پرويز دوايي از داستاني اثر ويكتوريا توكاروا، اهم مطالب اين شماره است. هفتادوهشتمين شماره مجله داستان همشهري منتشر شد. در بخش درباره زندگي، ايكس واي زد آفريقا از سيفالله صمديان روزنامهنگار و عكاس و كارگردان نامآور كشورمان منتشر شده. از ابتداي كار هم مشخص است كه تمركز اين شماره بر آفريقا و ادبيات و فرهنگ آن است. لوبولا را محسن پاكآيين نوشته و مردي كه شبها به آفريقا ميرفت به قلم محمدرضا زماني است. دانسيكي پرنده نوشته وله سوينكا برنده جايزه نوبل ادبيات با ترجمه نيلوفر امنزاده، خوشمرامي كركسها اثر هشام مطر و ترجمه آرمان ويسي، ايستگاه ناشناس را نفيسه مرشدزاده نوشته كه دوره خوب و پرباري را در مجله داستان سردبيري كرد، مردهاي داخل شيشه الكل اثر عليرضا لبش شاعر وداستاننويس است كه مجموعه شعر آخرين زلزله تهران او درنشر چشمه منتشر شد و بوطيقاي شيطان در نشر هيلا. كبريت كمخطر و لاف دوشك هم از مجموعه طنزهاي اوست. زمين نرم را آيين نوروزي نوشته و دقيقه هشتادويك اثر مريم منوچهري است. دختر نژادپرستم هلن اوييمي، نويسنده نيجريهاي تبار انگليسي با ترجمه بصير برهاني منتشر شده. اوييمي نخستين رمانش را با عنوان دختر ايكاروس در نوجواني نوشت. بازگشت به خانه ميلي جافتا با ترجمه مرجان پورغلامحسين و داستان ناتمام نوشته احمد خالق توفيق نويسنده مصري با ترجمه: فاطمه جعفري.
روايتهاي داستاني، روايتهاي مستند، درباره داستان و كارگاه داستان از داستاننويس گزيدهكار اصغر عبداللهي كه به صورت سلسله درسهاي داستاننويسي منتشر ميشود و اينبار توصيههايي براي انتخاب منظر روايت دارد. تاريكخانه مردي كه زياد نميراند محمد طلوعي هم كه آناتومي افسردگي او در نشر افق منتشر شد و استقبال خوب خوانندگان را در پي داشت. آناتومى افسردگى در كمتر از سه ماه به چاپ دوم رسيد «هران گوني را كه تويش اسلحه بود بالا گرفت، گفت: «اين رو چه كار كنم؟» اسفنديار نفهميد توي گوني چيست. هرچه فكر كرد يادش نيامد. گفت: «چه بدونم پسرجون. يه چيزيه دست تو، خودت ببين به چه كاريت ميآد.» روزي را يادش آمد كه با كارلا و علي به پارك گرونالوند رفته بودند. اين خاطره را انگار از ته يك جعبه از انباري درآورده بود. خاطره را اگر با كسي مرور نكني همين ميشود، خاطره را اگر كسي نباشد هرچند وقت يك بار ياد بياورد، همين ميشود. علي را گرفته بود توي بغلش و به پوست ساقهاش دست ميكشيد.» داستانهاي ديدني كامبيز درمبخش كه واقعا ديدني است. كارهاي مدام و غير تكراري او هم عالمي دارد كه در صفحات آخر برخي از نشريات فرهنگي منتشر ميشود.