مردم در وقت گريه و زاري
سيدعلي ميرفتاح
گاهي در جمهوري اسلامي دعواهايي راه ميافتد كه مايه تعجب است. بعد از چهل سال، بعد از چهل انتخابات، بعد از چهل سال تجربه «جمهوري» تازه ميرسيم به اول دعوا كه آيا در مردمسالاري ديني مردم هم نقشي دارند يا نه؟ آيا مردم هم حسابند يا نه؟ بعد شروع ميكنيم و ميرويم به صدر اسلام ببينيم آيا در آن روزگار مردم اهميتي داشتهاند يا نه. كم كم از صدر اسلام فاصله ميگيريم و يك دور تاريخ اسلام و سياستهاي بنياميه و بنيعباس را مرور ميكنيم ببينيم آنها چه گفتهاند. يك دست جام باده و يك دست زلف يار. يك نگاه به فلسفه غرب، يك نگاه هم به فلسفه اسلامي. تا اينكه ميرسيم به مباحثه مرحوم آخوند با ناييني... هزار تا كار زمين مانده داريم، اوضاع دنيا به هم ريخته، آتش جنگ نزديك است كه دامن خيليها را بگيرد، امريكاييها شاخ و شانه ميكشند، سعوديها سوسه ميآيند، داعشيها مزاحمت ايجاد ميكنند و... آن وقت ما مثل طلبههاي فارغالبال، مثل دانشجوهايي كه هيچ دغدغهاي جز درس خواندن ندارند، مينشينيم به مباحثي كه آيا مردم مهمند يا نه و عجيب اينكه بعضي بزرگان كه اتفاقا حرفشان نافذ است و حكمشان فولاد را آب ميكند، ميگويند نه. شما خودتان را بگذاريد جاي مردم. بعد از اين جانفشاني، بعد از اين همه حضور پررنگ در مقاطع حساس كنوني، بعد از اين همه هميشه در سنگر بودن، از مسوولان رده بالاي كشور بشنوند كه هيچكارهاند و خواستن و نخواستنشان هيچ اهميتي ندارد. شما بوديد، سرتان را از شدت نااميدي به ديوار نميكوبيديد؟ كاش ميتوانستيد به گروههاي تلگرامي سرك بكشيد و ببينيد وقتي اين بحث مردمي، سياسي ميشود و به افواه عوام راه مييابد چه شكل عجيب و غريبي پيدا ميكند.
همين چند روز پيش كه ايران با موشكهاي دوروبردش جواب دندانشكن به داعش و داعشيان داد در طي چهار ساعت بالاي 30 لطيفه ساخته شد و در فضاي مجازي پخش شد. حتي اگر مرحوم عبيد زنده بود، متحير ميشد از اين همه ذوق و لطافت طبع. لابد شما هم شوخيها را ديدهايد و به بعضيهايش كه حقيقتا شاهكارند خنديدهايد. اما جالب اينجاست كه همين طايفه طناز با نقش مردم هم شوخي كردند و متناسب با گفته زعماي قوم لطيفه ساختند. يكي از پيامها از همه جالبتر بود و حاوي حقيقتي تلخ بود كه به هيچ زبان ديگري نميشد اينچنين حق مطلب را ادا كرد. نقل قولي از يكي از بزرگان درباره بياهميتي نقش مردم آورده بودند و زيرش نوشتهاند: «وقت خاگينه كلفته، بگيد عمه بخفته/ وقت گريه و زاري، بريد عمه را بياريد.» اين ضربالمثل اراكي نهتنها نقش مردم را در چشم بعضي از مسوولان بازتاب ميدهد بلكه تلويزيون و خطابهها و غيره را هم شامل ميشود. قبل از اينكه خرشان از پل بگذرد مردم ولي نعمتند، سرشان به سر شاه ميماند، بهترين مردم دنيا هستند، تاريخ نظير اينها را نديده و مادر دهر نظيرشان را نزاييده. اما همين كه خرشان از پل گذشت، به خصوص اگر نه بر وفق مراد آنها گذشت، آن وقت شروع ميكنند به انتقاد از مردم بلكه به كمرنگ كردن نقششان و به اينكه اصولا اكثريت ارزشي ندارد و جلوتر از اينها خدا هم گفته است كه اينها لايشعرون، لايعقلون و... يا «اعملوا آل داود شكراً و قليل من عبادي الشكور.» اما بعيد است اين انتخابات آخرين انتخابات باشد و شما ديگر با اين مردم كار نداشته باشيد. بالاخره انتخابات مجلس هم در راه است. چهار سال ديگر رييسجمهور سيزدهم هم بايد بيايد. يك وقت طوري حرف نزنيد، چيزي نگوييد، كلفتي بارشان نكنيد كه ديگر نه براي گريه و زاري بيايند و نه براي خاگينه... بحث كردن چيز بدي نيست. اينكه رييسجمهور با ديگر سران قوا و مسوولان بحث بكند، نه تنها بد نيست بلكه راه گشاست. شايد اين بحثها را اگر جلوتر از اينها در اين سطح كرده بودند، امروز وضع و حال بهتري ميداشتيم... اما الان هم دير نيست. تازه دارد دستمان ميآيد كه ما چه نقش مهمي در سرنوشت خويش داريم.