• ۱۴۰۳ شنبه ۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3909 -
  • ۱۳۹۶ سه شنبه ۲۸ شهريور

سازمان ملل خانه به خانه

مهرداد احمدي شيخاني

با دوستان قديم قرار گذاشته بوديم كه يك شب خانوادگي در پارك جمع شويم و دور هم شامي بخوريم و خاطرات را تازه كنيم. از اين نوع جمع شدن‌ها قبلا بيشتر داشتيم ولي مدت‌هاست كه خيلي كمتر دور هم جمع مي‌شويم. اين كم شدن روابط دوستانه، خود موضوعي است كه يادم باشد حتما برايش چيزكي بنويسم، ولي مطلب امروزم موضوع ديگري است. در پارك كه بوديم و دور هم، به يك‌باره صداي داد و بيداد و توپ و تشر بود كه بلند شد. مادري بود كه بر سر فرزند خود جيغ و داد مي‌زد و بعد هم شترق و كتك. ماجرا به پسربچه‌اي برمي‌گشت پُر شر و شور كه از در و ديوار بالا مي‌رفت و مادري كه به نظر مي‌رسيد حوصله‌اش به سر آمده است.
اين ماجرا، مسير گفت‌وگوي جمع ما را تغيير داد و از نقل خاطرات و مرور گذشته، پُل زديم به اينكه تنبيه باشد يا نباشد و اگر تنبيه باشد حدش تا كجاست و اگر نباشد تا چه حد؟ خلاصه، همه پدر و مادر بوديم و هركس به فراخور تجربياتش حرفي مي‌زد و راهي نشان مي‌داد و حدي تعيين مي‌كرد. اما جالب براي من اين بود كه تقريبا هر كس حد موضوع را به تناسب تجربه خود مي‌ديد و به نظر مي‌رسيد كاري به نظر ديگران ندارد و گوش به حرف ديگري نمي‌داد. آن شب گذشت و مانند خيلي موضوعات ديگر كه هر روز ذهن همه ما درگيرش مي‌شود و به سرعت موضوع ديگري جاي آن را مي‌گيرد، اين يكي هم رفت به پس ذهن تا ديروز كه جايي شاهد بحث داغ و پرشوري بودم از موافقان و مخالفان رخداد رفراندوم استقلال اقليم كردستان عراق. مثل هر بحث ديگري اين يكي هم طرفداران پرحرارتي داشت كه گاهي مي‌توانستي رگ گردن‌شان را در موقع سخن گفتن ببيني كه چگونه بيرون زده است و البته تا مرز يقه‌گيري هم پيش مي‌رفت. من هم كه طبق معمول احساس وظيفه مي‌كردم حتما نظر بدهم و معلوم است كه داد و بيداد از هر طرف بود، مثل همان گفت‌وگوي بر سر تنبيه كودك، تقريبا هيچ كس به حرف ديگري گوش نمي‌داد.
و اما گفتم همان گفت‌وگوي تنبيه كودك. در بحث آن شب، موضوع اصلي بر سر «حد» تنبيه بود و در اين بحث رفراندوم اقليم كردستان عراق هم آنچه ذهن مرا درگير مي‌كرد، همين موضوع «حد» بود. مهم‌ترين استدلال دوستاني كه از موضوع رفراندوم حمايت مي‌كردند اين بود كه حق هر مردمي است كه در مورد سرنوشت خود تصميم بگيرند و اگر در دوره‌اي مثلا مصر، عراق، لبنان و سوريه از عثماني مستقل شده‌اند و الان براي خود كشوري هستند، چرا مردمي ديگر و در زماني ديگر اين حق را نداشته باشند كه كشور خود را داشته باشند و اينكه ديگران به چه اجازه‌اي براي مردمي ديگر چنين حقي را جايز نمي‌دانند؟
خب اين استدلال، استدلال بسيار جذابي است و مخالفت كردن با آن بسيار سخت و به سرعت مخالف را در جايگاه تهمت مي‌نشاند كه «پس تو با حق برابر انسان‌ها مخالفي و آنچه براي خودت حق مي‌داني براي انساني ديگر ناحق ‌مي‌داني» و آن‌وقت خيلي سخت مي‌شود كه بيايي استدلال كني كه داستان چيز ديگري است. اما خب اين حق انساني كه هر مردمي در يك محدوده جغرافيايي علم استقلال بردارند هم «حد»ي دارد يا نه؟ يعني مثلا در همين اقليم كردستان عراق كه قرار است رفراندوم استقلال برگزار شود و قوميت‌هاي ديگري هم دارد، آن قوميت‌ها هم چنين حقي دارند يا نه؟ يعني مثلا تركمان‌هايي كه در همان اقليم زندگي مي‌كنند، آيا صاحب چنين حقي هستند؟ يعني آنها هم مي‌توانند علم استقلال بردارند و كشور خودشان را داشته باشند؟ خب با اين استدلال كه هر مردمي حق دارند كشور خود را داشته باشند، «حد» كجاست؟ مثلا در وسط اقليم كردستان اگر شهر يا روستايي باشد كه نخواهد از سرزمين عراق جدا شود، آن‌وقت ماجرا چيست؟ خب بر اساس همان حق، اينها هم مي‌توانند بگويند كه حق ما است تا عراقي باقي بمانيم. حتما آنهايي كه مبناي استدلال‌شان «حق تعيين سرنوشت» بوده، از اين حق هم دفاع مي‌كنند. چون نمي‌شود كه يكجا بگويند مردم حق دارند و بعد براي مردم ديگري بگويند حق ندارند. وقتي ايرادشان به ديگران همين تعارض است كه نمي‌شود براي خودشان چنين ايرادي را متوجه نشوند. اينطوري خيلي طبيعي است كه بايد از حق هر شهر، قصبه، محله، خيابان و كوچه‌اي براي كشور شدن حمايت كنيم. مثلا اقليم كردستان حق دارد براي خودش يك كشور باشد و بعد وسط اين اقليم و بر اساس همان استدلال «حق مردم براي داشتن كشور خودشان»، يك شهر هم حق دارد براي خودش يك كشور مستقل باشد، و بعد در همين شهر يك محله‌اي باشد كه حق دارد كشور مستقلي براي خودش باشد و در اين محله خياباني هم باشد كه مردمش حق دارند كشور مستقل خود را داشته باشند و در اين خيابان اگر كوچه يا كوچه‌هايي بخواهند كشور مستقل خود را داشته باشند، قطعا مدافعان اين حق، از حق آنها هم دفاع مي‌كنند و اصلا چرا فقط كوچه يك كشور باشد؟ چرا هر خانه بر اساس اين حق يك كشور نباشد؟
من اصلا با آن حق مخالف نيستم، ولي اگر اين حق حدي داشته باشد، با هر منطقي، هر كسي مي‌تواند خودش را حد آن بداند. اگر هم حدي نداشته باشد كه بايد از حالا دنبال تاسيس «سازمان ملل خانه به خانه» باشيم.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون