هفت سال بدون بيضايي و همراه با بيضايي
نازنين متيننيا
هفت سال از خروج بيسروصداي بهرام بيضايي از ايران ميگذرد؛ از هجرتي ناگهاني در پايان تابستان سال 89. قرار نبود كه اين سفر آنقدر طولاني شود و در ابتدا، خبرها از گذراندن يك دوره در دانشگاه استنفورد ميگفتند و سفر كوتاه بيضايي. اما سال پشت سال آمد و بيضايي بازنگشت؛ نه آن زماني كه سازمان سينمايي دولت دهم نميخواست كه بيضايي باشد و نه بعدتر كه دولت عوض شد و مديران فرهنگي تازه از ارزشهاي اين هنرمند در سينما و ادبيات گفتند و اينكه تلاششان را براي بازگشت او به ايران ميكنند. بيضايي در همان استنفورد ماند تا خبرهاي فعاليتش به گوش ما برسد و نمايشها و آثار تازه و كلاسهاي متعددش هم براي آنهايي باشد كه دستشان به او ميرسد و صدالبته ارزش حضورش را ميدانند. حالا هفت سال گذشته و در اين هفت سال، جاي خالي بيضايي با آثارش در ايران پرشده است؛ با همه آنچه از خود به جا گذاشت و رفت. با فيلمها، داستانها، نمايشنامهها و حتي سخنرانيها و يادداشتهاي كوتاهش كه روزگاري در اين سرزمين خلق شدند. بيضايي جايي در آنسوي مرزها مشغول است و اينطرفتر، علاقهمندانش از هر فرصتي براي رسيدن به آثار او استفاده ميكنند؛ فرصتهايي كه يك روز كارگردانان و هنرمندان دنياي نمايش با روخواني و اجراي نمايشنامههاي مجدد او ايجاد ميكنند يا توسط ناشرش، شهلا لاهيجي و انتشار كتاب تازه يا چاپ مجدد آثار قبلي فراهم ميشود. هفت سال از گذر بيضايي از مرزهاي اين سرزمين ميگذرد اما آنچه واقعيت است حضور پررنگي است كه نه تنها مرز نميشناسد كه به مدير موافق و مخالف هم كاري ندارد و در گنجينه فرهنگ و هنر اين سرزمين ثبت ميشود.