• ۱۴۰۳ سه شنبه ۱۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3923 -
  • ۱۳۹۶ يکشنبه ۱۶ مهر

اين آكواريوم بزرگ

اميرحسين كاميار

هرازچندگاهي عكس، نوشته يا فيلمي از فردي صاحب شهرت در شبكه‌هاي اجتماعي منتشر مي‌شود كه به تمامي تصويري را كه او از خود ظرف ساليان ساخته ويران كرده و هزينه‌هاي غريب برايش به بار مي‌آورد اما با وجود اين هيچ كدام از آن رسوايي‌هاي پيشين باعث نمي‌شود تا ديگران در اين تله نيفتند و اعتبار خويش را بر باد ندهند. اين روند صرفا به صاحبنامان اختصاص ندارد، هر يك از ما به قدر گستردگي معاشران خويش، گاه‌ و ‌بي‌گاه بابت تصوير يا نوشته‌اي وادار به توضيح شده يا مورد قضاوت سخت قرار گرفته‌ايم با اين حال همچنان فضاي مجازي و شبكه‌هاي اجتماعي سرشارند از عكس‌هاي خصوصي‌ترين دقايق يا نوشته‌هايي كه صرفا بايد نزد محرم‌ترين‌هاي جان آدمي زمزمه شوند. تبي براي شفافيت، براي آشكار‌سازي به جان ما افتاده و با وجود هزينه‌هاي فراوانش حاضر نيستيم از اين موج كناره ‌گيريم.
زيگمونت باومن، جامعه‌شناس معاصر، شبكه‌هاي اجتماعي را با مراكز خريد مدرن مقايسه مي‌كند و مي‌‌نويسد: «اگر مراكز خريد امروزي طراحي شده‌اند تا افراد را براي هزينه حداكثري تحريك كنند، شبكه‌هاي اجتماعي نيز با هدف حضور دوچندان و نمايش هرچه بيشتر خويشتن شكل گرفته‌اند.» باومن ميل به خريد كالاهايي كه نياز جدي به آنها نداريم را تلاشي براي فراهم ساختن نوعي احساس كاذب خوشي مي‌داند كه بناست سرپوشي بر ناامني و نارضايتي زندگي انسان زمانه ما باشد. با اين تفسير، حضور افراط‌گونه در شبكه‌هاي اجتماعي نيز بايد جبران‌كننده تفريطي در جان آدمي باشد؛ گويي فقدان چيزي مهم از طريق تمايل دوچندان به نمايش افكار و تصاوير جبران شده و به تعادل مي‌رسد.
جان‌مايه اساسي شبكه‌هاي اجتماعي به ويژه شبكه‌هاي تصويرمحوري مانند اينستاگرام ايده (مرا ببين) است. در آن قله‌هاي شادي يا دره‌هاي اندوه، پيش از اينكه حتي مجالي به خويشتن دهيم تا دريابيم چرا شاد يا غمگينيم، خود را موظف مي‌دانيم كه آن لحظه را ثبت كرده، با ديگران به اشتراك‌گذاريم. گويي ما براي درك درست تجربيات زيسته خويش محتاج نگاه كردن به آيينه‌اي هستيم كه از نظرات مثبت و منفي ديگران ساخته مي‌شود. شريك شدن لحظات فراز و فرود زندگي، در آن ديگراني كه مخاطبين نامريي ما  در شبكه‌هاي اجتماعي هستند واكنشي را برمي‌انگيزد كه ما به واسطه مشاهده اين واكنش مي‌توانيم از چگونگي هستي خويش آگاه شويم و دريابيم اكنون بايد شاد باشيم يا اندوهگين، ايمن باشيم يا هراسان. انسان معاصر بدون اين كنش و واكنش يادآور داستان فردي است كه در آيينه مي‌نگريست و تصوير خويش را نمي‌ديد، پس لاجرم شناختي از خود نداشت.  پيش از زمانه مدرن، به دليل روابط مستحكم درون خانواده يا قبيله و وجود سنت‌ها و آيين‌هايي كه به فضاهاي متفاوت انساني معناي مشخص مي‌دادند، هراس گم شدن يا بي‌تصويري، تجربه‌اي دور از ذهن به شمار مي‌آمد اما با گسسته شدن فضاهاي زندگي جمعي و با كمرنگ شدن روابط ميان اعضاي خانواده و خاندان، كاركرد هويت‌يابي و آيينه‌اي اين فضاها از دست رفت و ما بدل به افرادي شديم كه عموما ديده نمي‌شويم، گويي كه وجود نداريم، حاضر نيستيم و جهان به يكسره ما را به رسميت نمي‌شناسد. در اين برهوت، مصرف كالاها جايگزين معناي ناشي از آيين‌ها مي‌شود- مثلا نگاه كنيد به آناني كه براي خريد جديدترين گوشي اپل جلوي فروشگاه‌ها صف مي‌بندند- و حضور در شبكه‌هاي اجتماعي نيز تلاش ما است براي اينكه امكان ديده‌شدن و رسميت يافتن را فراهم كنيم.  اين ميان هر آن كس كه بيشتر به آشكارسازي زندگي خويش بپردازد، بيشتر ديده مي‌شود. هر سطحي از شفافيت به زودي براي بينندگان نامريي ما عادي شده و ديگر توجه چنداني برنمي‌انگيزد از اين رو ساكنين شبكه‌هاي اجتماعي مجبور مي‌شوند از مرزهاي نامريي حريم ذهن و جسم خويش عبور كرده، درجات جسورانه‌تري از ابراز خويش را به نمايش گذارند تا آن آيينه كبير با آنان همچنان بر سر مهر بوده، مجالي براي تماشا و در واقع تنها نماندن در اختيارشان بگذارد. ما بي‌آنكه بدانيم درگير مسابقه‌اي فرساينده در شبكه‌هاي اجتماعي هستيم؛ مسابقه‌اي براي ديده شدن و هويت يافتن. شرط بقا در اين مسابقه بالابردن مداوم كميت يا كيفيت است. محدوديت‌هاي انساني ما در باب كيفيت، اكثر ما را وا مي‌دارد تا به كميت پناه ببريم: از هر رويدادي ده‌ها عكس، استوري، روايت و فيلم تهيه كنيم تا ديگران بدانند كه ما هنوز هستيم. اين ميان آنچه به تدريج اهميتش را از دست مي‌دهد مساله حريم و مرز است و هزينه‌ها همين جا هستند كه بروز مي‌كنند.
رعايت حريم و داشتن مرز، از ويژگي‌هاي مهم فرهنگ سنتي ايران به شمار مي‌آيند. در معماري ما اندروني و بيروني داشتيم، در عرفان متون رازورزانه‌اي كه سالك تا صدق نيت خويش را اثبات نمي‌كرد قادر به كشف رمز آن نوشته نمي‌بود، پوشيدگي در لباس از نشانه‌هاي وقار و ادب در نزد انسان ايراني محسوب مي‌شد و... فرهنگي با مختصاتي اينچنين، لابد مجازاتي سنگين براي آناني كه اين حدود را رعايت نكنند در نظر مي‌گيرد، مجازاتي كه بسياري از ما اين روزها يا شاهدش هستيم يا در آن نقش داريم يا به واسطه‌اش تنبيه شده‌ايم. به شكلي تلخ همان تماشاگراني كه بودشان مشوقي براي به نمايش گذاشتن خويش به شمار مي‌رفت معمولا نخستين قاضيان و كيفرطلبان براي ما هستند زيرا از يك‌سو نهي تازيانه‌وار سنت در عميق‌ترين لايه‌هاي ناخودآگاه روان انسان ايراني حضوري پررنگ دارد و از سوي ديگر نياز جدي روان‌شناختي براي ديده‌شدن، براي تنها نماندن در حوزه خودآگاهي او غيرقابل انكار است و ما ميان اين دو سنگ آسيا گرفتار آمده‌ايم، شبيه ماهياني در يك آكواريوم بزرگ شيشه‌اي كه بي‌حضور بازديدكنندگان گرسنه مي‌مانند اما به خاطر همين حضور مدام مجبورند تا شيوه طبيعي زيست خويش را تغيير دهند و آزار ببينند.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون