محمدرضا باهنر:
رييسي نميتواند جاي مهدويكني و عسگراولادي را پركند
محمدرضا باهنر با 20 سال تجربه حضور در مجلس شوراي اسلامي به مرد لابيگر جريان راست معروف است و اگرچه در جريان انتخابات رياستجمهوري 96 تنها در حاشيه، فعاليتهاي جمنا به عنوان نهاد وحدت بخش جريان اصولگرا نظاره كرد اما چند وقتي است كه گويا جمناييها او را راضي به فعاليت در اين جبهه كردهاند.
دبيركل جامعه اسلامي مهندسين معتقد است كه جمنا نياز به اصلاح ساختار دارد. اين فعال سياسي اصولگرا ميگويد كه فكر نميكنم آقاي رييسي به عنوان يك چهره شاخص اصولگراي كاريزما به حساب بيايد و در حال حاضر اصولگرايان بعد از آيتالله مهدوي كني و آقاي عسگراولادي، شخص حقيقي كه بتواند همه مجموعه اصولگرايي را دور هم جمع كند، به خود نديده است. بخشي از گفتوگوي محمد رضا باهنر با ايسنا در زير آمده است:
در انتخاباتي كه گذشت، ۴۰ درصد به اصولگرايان راي دادهاند و ۶۰ درصد به آقاي روحاني و نميتوان خيلي دقيق گفت كه چه ميزان از اين آرا براي كدام فرد يا جريان و نگاه سياسي است.
در سال ۸۸ به آقاي رضايي راي دادم و به آقاي موسوي و احمدينژاد راي ندادم، نه اينكه فكر كنم آقاي رضايي راي ميآورد بلكه چون آن دو كانديدا مطلوب من نبودند. ما اطلاع داريم كه اصولگراياني به آقاي روحاني راي دادند چون ايشان را نيروي اصلاحطلب نميدانستند و ممكن است نقدهايي هم به ايشان داشته باشند اما بين كانديداهاي موجود آقاي روحاني را ترجيح دادند.
اگر ما بخواهيم چهرههاي كاريزماتيكي از جريان اصولگرايي نام ببريم افرادي همچون حضرت آيتالله مهدوي كني و آقاي عسگراولادي از اين جمله بودند اما اينكه بگوييم آيا آقاي رييسي توانسته جاي يكي از دو تن را بگيرد يا خير، بايد بگويم نه، حتما نگرفته است.
هنوز برخي اينطور تحليل ميكنند كه اگر آقاي قاليباف ميماند و آقاي رييسي كنار ميرفت، راي آقاي قاليباف بيشتر بود. هر چند من اين حرف را قبول ندارم.
فكر نميكنم آقاي رييسي به عنوان يك چهره شاخص اصولگراي كاريزما به حساب بيايد و در حال حاضر اصولگرايان بعد از جريان آيتالله مهدوي كني و آقاي عسگراولادي، شخص حقيقي كه بتواند همه مجموعه اصولگرايي را دور هم جمع كند، به خود نديده است.
در انتخابات سال ۹۶ عملكرد آقاي روحاني و اعتماد به او باعث رايآوري شد و با وجود نقدهاي جدي كه به ايشان وارد بود، مردم مقايسه كردند و ديدند نميتوانند به سفرههاي پهن نشده اعتماد كنند.
جمنا در حال مذاكره، گفتوگو و بازسازي ساختاري خود است. جمنا شروعكننده خوبي در جهت وحدت بخشي به اصولگرايان بود و توانست نقش خوبي ايفا كند اما در درون ساختار اصولگرايان نقدهايي نيز به آن وارد شد و كساني كه عمدتا به جمنا پيوستند يا سكوت كرده و با آن مخالفت نكردند، بيشتر به اميد رسيدن به آن وحدت بود، اما در آن مقطع به وحدت فلسفي و مواضع نرسيدند، بلكه فقط وحدتي ايجاد شد تا بتواند راي اصولگرايان را متراكم كند كه اين اتفاق افتاد.
جمنا شروعكننده خوبي بوده اما اگر بخواهد ادامه دهد حتما به اصلاح ساختاري نياز دارد. من اعتقاد ندارم كه جمنا ميتواند يك حزب جامعه فراگير شود و خود آنها نيز مدعي اين قضيه نيستند. در جمنا به آن ميزان كه بايد، به تشكلهاي سياسي بها داده نشد.
اين مجلس نيز مانند مجالس نهگانه قبلي كار خود را ميكند. لوايح بودجه و برنامه را بررسي و تصويب ميكند و روال عادي كارها طي ميشود.
اما اگر انتظار داشتيم مجلس دهم كاري متفاوت با كار ساير مجالس انجام دهد، چنين چيزي رخ نداده است. علت اصلي اينكه در مجلس دهم اتفاق خاصي هم رخ نداده، كم تجربگي افراد است. مثلا بسياري از نمايندگان تهران در هر دوره تا پيش از اين مجلس، چندين دوره سابقه نمايندگي داشتند اما اينبار عموما نمايندگان تجربه اولشان بود.
قوه قضاييه تلاشهاي زيادي ميكند و به قول معروف سراغ دانه درشتهاي خوبي هم رفته و يكسري احقاق حق انجام ميشود اما بايد پناه مردم عام باشد و عموم مردم از عملكرد قوه قضاييه راضي باشند. اگر قوه قضاييه فعال و پويا باشد ميتواند مملكت را اصلاح كند.
روزهاي اولي كه جبهه پايداري تاسيس شده بود مواضع خيلي تند و تيزي داشت اما اكنون كه در فضاهاي واقعي قرار گرفته، احساس ميكنم مقداري مجرب شده و ميتوان با آن كار كرد. زماني برخي افراد در جريان اصولگرايي ميگفتند كه نميتوان به هيچوجه با جبهه پايداري كار كرد اما الان ميشود و اين تعادلها و واقعگراييها در حال به وجود آمدن است.