• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3956 -
  • ۱۳۹۶ پنج شنبه ۲۵ آبان

دنيايي كه نويسندگان مرده‌اش بيش از نويسندگان زنده آن هستند

اسدالله امرايي

در بين علاقه‌مندان ادبيات و سياست و ادبيات سياسي در ايران كمتر كسي است كه سوزان سانتاگ، نويسنده نامدار آمريكايي را نشناسد و نام اين بانوي بزرگ را نشنيده باشد. انتشارات نگاه در مجموعه چشم‌وچراغ «عاشق آتش‌فشان» را با ترجمه فرزانه قوجلو مترجم و روزنامه‌نگار نام‌آشناي كشورمان منتشر كرده است. عاشق آتش‌فشان رماني عاشقانه و تاريخي است. فارغ از ماجراي عاشقانه كه در گير‌ودار جمهوري ناپل مي‌گذرد، روايت شيفتگي قهرمان داستان، سِر هميلتون به آتش‌فشان چاشني طنز ماجرا مي‌شود. «اينجا بازار كهنه‏‌فروش‌هاست. ورود مجاني است. ورود براي همه آزاد است. جماعتي شلخته. ناقلاها خوش مي‌گذرانند. چرا داخل مي‏شوي؟ توقع داري چي ببيني؟ من تماشا مي‌كنم. چهارچشمي مي‏‌پايم كه چه اتفاقي در دنيا مي‌‏افتد. چي باقي مي‏‌ماند. چي را همينطوري به حال خودش ول مي‌كنند. چي ديگر عزيز نيست. چي را بايد قرباني كرد. چي بود كه كسي فكر كرد براي ديگران جالب است. اما اين اگر قبلا زير و رويش را وارسي كرده باشند، چرند است. ولي شايد چيز با ارزشي باقي مانده باشد. نه اصلا چيز با ارزشي وجود ندارد. اما چيزي هست كه من مي‌خواهم. مي‌خواهم نجاتش بدهم. چيزي كه با من حرف مي‏‌زند. با شيفتگي‌‏هاي من. با من حرف مي‌زند، از آن حرف مي‏زند. آه. . . چرا وارد مي‌شوي؟ يعني اينقدر وقت اضافي داري؟ تو تماشا مي‌كني. پرسه مي‌زني. گذر زمان را از دست مي‌دهي. فكر مي‌كني به حد كافي وقت داري. هميشه بيشتر از آن چيزي كه فكر مي‌كني وقت مي‌گيرد. بعد ديرت مي‌شود. از دست خودت كلافه مي‌شوي. مي‌خواهي بماني. اغوا مي‌شوي. منزجر مي‌شوي. همه‌چيز به هم ريخته. همه‌چيز شكسته. بد بسته‌بندي شده يا اصلا بسته‌بندي نشده. براي من از سوداها و خيال‌هايي مي‌گويند كه لازم نيست بدانم. لازم است. آه، نه. به هيچ‌كدام از اينها نيازي ندارم. چيزي را با نگاهم مي‌بلعم. بايد چيزي را بردارم، بغل كنم. همان‌موقع كه فروشنده‌اش مرا زيرچشمي مي‌پايد. من دزد نيستم. به احتمال خيلي قوي خريدار هم نيستم. پس چرا وارد مي‌شوم؟»نشر ثالث «در عين حال» را از اين نويسنده با ترجمه رضا فرنام منتشر كرده بود. داستان كوتاه «حالا اين هم از زندگي ما» پيش‌تر با ترجمه پويا رفويي در مجموعه‌اي به همين نام در نشر نيكا منتشر شده بود يكي از مقالات خوب كتاب «دوست‌داشتن داستايفسكي» است. چند مقاله هم در باب مقولاتي نظير شكنجه، آزادي بيان و اخلاق دارد. متن برخي از سخنراني‌هاي سانتاگ نيز در كتاب آمده است. ديويد ريف پسر سانتاگ مقدمه‌اي بر كتاب نوشته.
«نويسنده در وهله اول خواننده است. از خواندن است كه من معيارهايي را كه با آن كار خود را مي‌سنجم و مطابق با آن به‌طرز اسفناكي احساس عقب‌ماندن مي‌كنم، استخراج مي‌كنم. حتي پيش از نوشتن، از خواندن بود كه من بخشي از جامعه ادبي شدم؛ جامعه‌اي كه نويسندگان مرده‌اش بيش از نويسندگان زنده آن هستند.»

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون