در دفاع از مهدويان
سيد عبدالجواد موسوي
همين پريروز چيزي نوشتم در رد و انكار آخرين ساخته مهدويان. و حالا ميخواهم چيزي بنويسم در دفاع از او. اين روزها ورق مهدويان برگشته. هركس از راه ميرسد دشنهاي و دشنامي نثار او ميكند آن هم به ناحق. فيلم حضور او در برنامه هفت موجود است. اگر كسي ميخواهد منصفانه در اين باره قضاوت كند برود فيلم را ببيند اما در اين روزگار كه دلها و حوصلهها تنگ است معمولا شايعات بيش از هرچيز ديگري كاربرد دارند. يكي ميگويد مهدويان به شاهنامه فردوسي توهين كرده و خلايق بيآنكه بدانند موضوع از چه قرار بوده داد و هوار راه مياندازند كه: اي امان و فغان كه مهدويان به هويت ملي ما توهين كرده. بگذريم از اينكه به احتمال قريب به يقين حتي يك نفر از اين جماعت مصراعي از شاهنامه را نخوانده و نخواهد خواند. و اما اصل ماجرا از چه قرار بود: مهدويان در پاسخ به رشيدپور كه اصرار داشت فيلم لاتاري را فاشيستي و مروج خشونت بخواند گفت: با اين نگاه شما حتي شاهنامه فردوسي را هم ميتوان فاشيستي خواند، ميخواهيد ابياتي از شاهنامه را برايتان بخوانم؟ كه اي كاش رشيدپور اجازه ميداد مهدويان در اين باره توضيحات بيشتري بدهد. كه البته بعيد ميدانم بازهم جماعتي كه به دنبال بهانه براي دشنام دادن و خالي كردن عقدههاي ريز و درشتشان هستند توجهي به آن توضيحات ميكردند. همانطور كه گفتم من با فيلم لاتاري مشكل دارم و اگر عمري باقي باشد بازهم درباره اين فيلم خواهم نوشت اما حملات ناجوانمردانهاي از اين دست را اصلا نميپسندم. مهدويان نه دشمن اين آب و خاك است و نه با هويت ملي اين مردم سر ستيز دارد. نه فاشيست است و نه مروج خشونت. درك و دريافت او از مفهوم غيرت، با من و خيليهاي ديگر متفاوت است و ما با او بر سر همين تفاوت دعواها خواهيم كرد اما به بهانه اختلاف سليقه داشتن با او انصاف و مروت را فروگذاشتن عين ناجوانمردي است و ناجوانمردي از سمت و سوي هركسي كه باشد ناپسند است و مذموم.