صدف فاطمي | پانزدهم بهمن ماه سال 1387 يعني 30 سال بعد از پيروزي انقلاب اسلامي ايران، روزنامه گاردين گزارشي با عنوان «انقلاب 1357 در ايران: گاردين چگونه انقلاب ايرانيها را پوشش داد» منتشر كرد. در اين گزارش روزنامه گاردين پوشش خبري كه سال 1357 به موضوع انقلاب ايران داشته را به اين شكل دوباره روايت كرد: «جاهطلبي شاه در مورد تعريف جايگاه كشور غني از نفت ايران به عنوان پنجمين كشور قدرتمند دنيا، در اواسط دهه 1348 به بيراهه كشيده شد. جنبش اعتراضي كه سال 1355 آغاز شده بود، اواخر سال 1356 بالا گرفت. مارتين وولاكات و ليز تورگوود كساني بودند كه بهطور ويژه پوشش خبري انقلاب ايران را در گاردين انعكاس ميدادند.» اين گزارش در همان روزهايي كه منتشر شد بازتابهاي زيادي داشت و تكههايي از آن در رسانههاي مختلف ايراني ديده شد. آنچه در ادامه ميخوانيد متن كامل روايت گاردين از انقلاب اسلامي ايران است:
آبان 57
وولاكات، در يك تجزيه و تحليل هوشمندانه وضعيت جناحبنديهاي ايران را با توجه به بيثباتي پيشآمده توصيف كرد. او به نقل از يكي از حاميان دولت شاه نوشت: «شاه نماد تمام مشكلات جاري در ايران است، به همين دليل مردم ايران خواستار رفتن او هستند.»
19 دي 1357
شاه كه بعد از كودتاي حمايت شده از سوي ايالات متحده و انگليس در سال 1332 بار ديگر به قدرت رسيد، حالا در حال ترك ايران است. وولاكات تصويري از يك مرد خجالتزده و بياعتماد را كه كشور خود را مانند قطار سوييس اداره ميكند دوباره در خاطرهها زنده كرد و نوشت: «اغلب اوقات به نظر ميرسد شاه به كشورش مانند مردي كه پشت ميز مجللي ايستاده نگاه ميكند، در حالي كه او حالا مثل كسي است كه روي پل گير كرده يا پشت سدي مانده يا حتي ميان چند حزب سياسي دست و پا ميزند و تنها با پوشيدن لباسهاي زرهي مجلل و با چهرهاي مغرور وانمود ميكند كه در حال بررسي آخرين سهام رسيده از سوييس است.»
25 دي 1357
وولاكات نوشت: «همه چشمها به آيتالله خميني است كه بعد از 14 سال تبعيد در تركيه، عراق و فرانسه به ايران ميآيد. با وجود تبعيد، او موفق شده از طريق نوارهاي قاچاق ناآراميها و اعتراضها را مديريت و رهبري كند. در حال حاضر او در مركزيت تمام رويدادها است.»
27 دي 1357
شاه از ايران رفته است و همچنين از سوي دولتي كه بودجه خريد بهروزترين سلاحهايي امريكايي را از او ميگرفت هم ترك شده است. سربازان شاه كه تمايلي به قتل عام ايرانيان ندارند، رهبر خود را ترك كردهاند. حالا صحنهاي براي مبارزه قدرت بين حكومت موقت شاپور بختيار و امام خميني كه از پاريس اوضاع را اداره ميكند، فراهم شده است.
2 بهمن 1357
وولاكات گزارش داد: «همانطور كه روحانيت يك سيستم دادگاهي اسلامي را ايجاد و قوانين شريعت را معرفي ميكند، وكلاي هراسان تلاش دارند وضعيت خودشان را سازماندهي كنند. قانوني كه براي ايران در حال وضع است، احتمالا با وجود نگاهي كه به حقوق زنان، آزادي مطبوعات و استقلال منطقهاي دارد، اتفاقهاي تازهاي در راه است.»
12 بهمن 1357
اين همان لحظهاي است كه حاميان آيتالله منتظرش بودند: آيتالله خميني بعد از 14 سال بالاخره به خاك ايران برگشت. امام خميني بدون هيچ ملاحظه يا سازشي تهديد كرد: «تمامي اعضاي كابينه شاه را دستگير كنيد تا دهانشان را ببندند.»
14 بهمن 1357
تورگوود به دنبال شفافسازي سياستهايي كه امام خميني دنبال خواهد كرد، نوشت: «خميني قصد دارد تنها به عنوان يك روحاني راهنما عمل كند اما با توجه به محبوبيت فراوانش، دشوار است بتواند به اين صورت ادامه دهد.»
16 بهمن 1357
آيتالله خميني، مهدي بازرگان را به عنوان نخستوزير خود معرفي كرد. ايران در حال حاضر دو دولت و وضعيتي بيثبات دارد.
22 بهمن 1357
تورگوود گزارش داد: «آيتالله خميني در نهايت موفق شد قدرت را به دست بگيرد و حالا ديگر تنها يك نفر وجود دارد. بعد از 48 ساعت مبارزه شديد در تهران، در نهايت با استعفاي بختيار و نابودي تاج و تخت، دولت شاه سقوط كرد.»
25 بهمن 1357
اسلحهها ساكت شدند و شهر غرق در خوشحالي باورنكردني است. تورگوود گزارش داد: «اين انقلابي است كه همه، حتي خود ايرانيها را هم غافلگير كرده است.»
10 اسفند 1357
آيتالله خميني به شهر مقدس قم برگشت و خطاب به دانشجويان گفت: «ايران بايد جمهوري اسلامي باشد نه دموكراتيك. از كلمه دموكراتيك استفاده نكنيد. اين يك سبك غربي است. ما به تمدن غربي احترام ميگذاريم اما از آن پيروي نميكنيم.»
16 اسفند 1357
مليگرايان ادعا ميكنند وارث مصدق، نخستوزير سابق هستند؛ مردي كه سال 1332 سرنگون شد. آنها جبهه دموكراتيك ملي را براي مخالفت با قدرت رو به رشد روحانيون تشكيل دادند. تورگوود گزارش ميدهد: «اين نخستين نشانهاي است كه بسياري از ايرانيان آمادگي پذيرش آنچه در مورد حكومت جديد تصور ميكردند را ندارند.»