درباره 6 كودكي كه براي گدايي به تهران آمدند
كاش وقت بهتري گم ميشديد
روحالله انصاري
روزگاري خبر گم شدن يك كودك، يك شهر را كه نه، يك كشور را به هم ميريخت. روزنامهها مينوشتند، سايتها پيگير بودند و شبكههاي اجتماعي پر از عكسهاي طفل معصومهايي ميشد كه چشمانشان برق ميزند و خندههايشان قند توي دل آب ميكند. همه نگران سرنوشت آنها و كودكان خودمان بوديم. معمولا سرنوشت خوبي در انتظار گمشدگان نبود. همه اول نگران، بعد غمگين و در آخر، خشمگين ميشديم. همه با هم اخبار تحقيقات پليس، خبر دردناك كشف مقتول، دادگاهها، اعترافات هولناك قاتلان، تصاوير بازسازي صحنههاي جنايت، عكسها و مصاحبههاي خانوادههاي داغدار، نظرات كارشناسي پليس، تحليلهاي روانشناسان و دانشمندان علوم اجتماعي را پيگيري ميكرديم؛ تا آخرين خبر كه تصوير قامتي بيروح آويزان از طنابدار بود.
حالا نه يك كودك، كه ۶ كودك مفقود شدند. اتفاق در ذات خود واجد تمام ارزشهاي خبري است، اما هيچ جايي در موج اخبار اين روزها پيدا نكرد. حتي فاجعه تاسفباري كه بعد از خبر پيدا شدن كودكان آشكار شد هم در لابهلاي اخبار روز گم شد. اينكه خوشبختانه با پيگيري سريع پليس آگاهي پيدا شدند و بدبختانه معلوم شد همگي بدون اطلاع والدين براي تكديگري در پايتخت از شهر خود فرار كرده بودند. ۶ طفل معصوم ۳ تا ۱۳ ساله، از گرمسار به اميد گدايي سر چهارراههاي تهران راهي شدند. در حالت عادي اين داستان يك بمب خبري است. در يك روز معمولي اين خبر به راحتي تيتر يك ميشود. براي هر جامعهشناسي، تحليل اين فاجعه يك آرزوست. اينهمه انجمن خيريه ريز و درشت براي حمايت از اين كودكان سرودست ميشكنند. سلبريتيهاي رسانهاي براي يك سلفي با اين طفل معصومها صف ميبستند. اقتصاددانان از فاجعه اقتصادي دهكهاي پايين جامعه مينوشتند. توييتهاي طعنهآميز سياستمداران اصولگرا و اصلاحطلب ترند ميشد. مقامات دولتي وعده حمايت ميدادند و با دوربين و جعبه شيريني و كادو به خانه كودكان ميرفتند. نمايندگان مجلس نطقهاي آتشين سر ميدادند و ما جماعت هميشه در صحنه هم همگي در صفحات مجازيمان آسيبشناس اجتماعي ميشديم...
اما چرا جز در صفحه نخست يك روزنامه هيچ خبري نشد؟ چرا خبر فرار ۶ كودك افغانستاني به تهران براي تكديگري در اين روزها «ارزش خبري» ندارد؟ چرا هيچ موجي در شبكههاي اجتماعي راه نيفتاد؟
شايد چون اين طفل معصومها در بد روزهايي از خانه فرار كردند: در روزهايي كه جامعهشناسان آنتروپي اجتماعي ايران را تحليل ميكنند، اقتصاددانان تاثيرات قيمت دلار ۶هزار توماني را بررسي ميكنند، سلبريتيها مشغول برائت از دولت هستند و كارتونهاي دلار و ريال منتشر ميكنند، سياستمداران سر سرمايه ملي و وعدههاي انتخاباتي همديگر را مورد عنايت قرار ميدهند، مردم صبحها سر صف صرافيها به زمين و زمان فحش ميدهند و شبها پاي تلويزيون «پايتخت» ميبينند، مطبوعات به مخابره هيجانانگيز ماجراهاي آقاي شهردار و شوراي شهر و دادستان كل مشغولند و نمايندگان مجلس هم نطقهاي آتشين بعد از پايان برجام را پاكنويس ميكنند؛ خبر گم شدن ۶ طفل معصوم افغانستاني در اينجا بيارزش است.
تفسير «ارزشهاي انساني» با «ارزشهاي خبري» در رسانهها گاه به نتايجي مثل فراموشي اين خبر ميانجامد.