بيگانگي با تربيت
خبر بريدن موي يك دانشآموز دختر مقطع ابتدايي در آبادان فقط يك خبر و يك اتفاق نيست بلكه نوك كوه يخي است كه هرم آن تا اعماق آموزش و پرورش و نهاد تعليم و ...
تربيت كشورمان رسوخ كرده است و سالها است كه ذهن و روان كودكان اين مرز و بوم را تخريب ميكند.
مهم قيچي كردن دو سانت موي اضافه كودكي نيست كه از زير مقنعه او بيرون زده است و مهم درست يا نادرست بودن جزييات اين اتفاق هم نيست، بلكه آنچه مهم است و واقعيت دارد نگرش، بينش، منش و روشهاي تربيتي است كه ديگر به تاريخ پيوسته است و در سنتيترين و متحجرترين نظامهاي تربيتي هم بهكار گرفته نميشود.
آري مهم نگرشهايي است كه كودك و نوجوان را از دريچه انسانشناسي خشك مقدسي مينگرد و با نگاه گناهآلود بزرگسالي جان و تن كودكان و نوجوانان را به قضاوت ميگذارد و اجازه ورود دانش و تجربههاي جديد دنياي تعليم و تربيت را به خود نميدهد و منشي است كه نه تنها براي فرزندان فردا كه براي نسل امروز هم هيچ جذابيت و توجيهي ندارد و ثمره آن چيزي جز افزايش فاصله نسلها و نفرت و گريز نيست و روشهايي كه تكرار بيحاصل روشهاي اشتباه در مسير تربيت است؛ مسيري كه امروزه بيش از هميشه آثارش را در گوشه و كنار اين جامعه به روشني مشاهده ميكنيم.
تصور نشود اين اتفاق در يك شهر مرزي و دور افتاده روي داده است كافي است، يك روز و سرزده به يكي از مدارس پايتخت برويد، هر روز و اگر نگويم در همه مدارس بلكه تقريبا در بيشتر مدارس اتفاقهاي مشابه ميافتد و جدال بين مديران ومعاونان و دانشآموزان قصههاي تكراري و تلخ مدارس است تلخي تكراري كه موجب تنفر از درس و كلاس و مدرسه شده و مدارس را خالي كرده است از هر آنچه براي زندگي مفيد است و پر كرده از هر آنچه براي زندگي امروز و فرداي كودكان و نوجوانان مخرب است.
بيترديد چنين برخوردها و روشهايي نه مطابق با اصول تربيت علمي و حرفهاي است و نه منطبق با اخلاق است و نه با رويكردهاي انساني سازگار است، چرا كه تربيت براي رشد و شكوفايي و شادابي و بالندگي است نه براي توقف و سركوب و افسردگي و تنفر.
كودكان و نوجوانان در مدارس با اين شيوهها به شهرونداني با عقدهها و كينهها و كمبودهاي عميق تبديل ميشوند كه در معرض هزاران آسيب اجتماعي قرار خواهند گرفت و مستعد بيماريهاي رواني و ذهني متعددي خواهند شد از جنس همان بيماريهاييكه چنين مربيان و معلمان و مديران و معاونان دچار آن شدهاند و حالا بيمارگونه بر سر كودكان و نوجوانان خراب ميشوند و سرمايههاي فرداي اين سرزمين را در زير خروارها بيتدبيري دفن ميكنند.