• ۱۴۰۳ شنبه ۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 1125 -
  • ۱۳۹۷ يکشنبه ۲۷ خرداد

جامعه‌شناسي، زندگي و ديگر هيچ!

احمد پورنجاتي

مدت‌هاست كه ديگر هيچ چيز باورنكردني وجود ندارد. انگاري دوران شگفتي و حيرت و انگشت به دهاني، سپري شده است.

هر رخدادي از آن دست كه در گذشته‌هاي نه چندان دور، چه بسا تا مدت‌ها دستمايه انقباض عجب‌آلود عضلات چهره انسان‌ها مي‌شد، اكنون همچون يك چيز عادي و معمولي، بي‌هيچ‌ تر‌و‌تازگي، مي‌آيد و مي‌رود و فراموش مي‌شود
و خلاص!

ما در دوران «مرگ شگفتي» زندگي مي‌كنيم. نمي‌دانم. شايد به اين دليل كه در حال و هواي اكنوني زندگي بشر، پديده‌هاي شگفتي‌آور نه استثنا بلكه قاعده شده‌اند. زندگي و مرگ، از قديم‌ترين دوران‌هاي تاريخ تا آنجا كه به قاعده و نرمال بوده‌اند، هيچ دليلي براي شگفت‌انگيزي نداشته‌اند. البته استثناها حساب جداگانه‌اي داشته‌اند: زندگي‌ها يا مرگ‌هاي خاص!

زماني جوانمرگي، چيزي از جنس استثنا بود. حالا اما نه. پس بي‌حيرتي و ناشگفت‌زدگي، امري نرمال شده است. البته تاسف و سوگمندي و ناخرسندي عاطفي و ابراز احساسات غمگنانه به خاطر وداع ناگهاني يك انسان فرهيخته با زندگي، البته نشانه‌اي از رمق قدر‌شناسي انسان‌ها‌ست نسبت به منزلت دانش و كوشندگان گسترش دانايي در جامعه اما، خاستگاهي شگفت‌زده
ندارد، حالا.

با شخصيت و منش و نگرش «دكتر محمد امين قانعي‌راد» نه تنها از رهگذر نوشته‌ها و گفته‌ها و ديدگاه‌هاي جامعه‌شناسانه‌اش بلكه در چند بار معاشرت اتفاقي كه گاه به گپ و گفت‌هايي نيز آميخته بود، آشنا
بودم.

به گمانم از آن دست جامعه‌شناسان ايراني بود كه برخلاف برخي از اهالي اين رشته، نه با متد «كالبدشكافي در پزشكي قانوني» بلكه به شيوه «فيزيولوژيست‌ها»، جامعه‌كاوي مي‌كرد. بين اين دو متد كه هر دو علمي و معتبرند، چه تفاوتي هست جز اين كه اولي فرآيند علت‌جويانه مرگ را و دومي فرآيند علت‌جويانه زندگي آدميان
را مي‌كاود؟

دريغا كه با توجه به احوال و اطوار بسي پرچالش و پريشان و سرگردان اكنوني جامعه ايران، چه نياز بي‌چون و چرايي داريم به بودن چنين كاوشگران پيراسته از نگرش‌هاي كليشه‌اي يا من درآوردي يا
سياست‌زده.

قصد گزافه‌گويي و بزرگ‌نمايي ستايشگرانه درباره اهميت نگاه جامعه‌شناختي به چالش‌هاي دامن گستر در اوضاع و احوال جامعه و كشور و نقش و اهميت راهگشاي اين نگرش را در چاره‌جويي ‌ها ندارم كه نه در تخصص من است و نه در حوصله اين
مجال اندك.

اما پر كشيدن تاسف‌بار يك استاد انديشمند و زندگي‌نگر در عرصه جامعه‌شناسي كشور را بهانه مي‌كنم تا اين نكته را به همه نهادهاي تصميم‌ساز و سياستگذار كشور يادآور شوم كه: بخش مهمي از علت كژراهه‌پيمايي و ناكارآمدي و ستروني و نافرجامي تصميم‌ها و تلاش‌ها و هزينه‌هاي كم‌بازده يا تلف شده در عرصه‌هاي گوناگون برنامه‌ريزي و اقدامات ساختار اداره كشور، كم اعتنايي يا به كلي بي‌توجهي به كاوش‌هاي جامعه‌شناسانه- البته با رويكرد فيزيولوژيك- در نظام مديريت خرد و كلان
كشور است.

نبايد اجازه داد كه فوبيا يا هراس ناموجه از يافته‌هاي گاه خلاف ميل و رضايت، موجب معلوليت و ناقص‌الخلقه كردن نوزاد سياست‌گذاري‌هاي كشور شود. متاسفانه انگاري گاه برخي از مسوولان در رده‌هاي گوناگون، از يافته‌هاي بي‌سانسور پژوهش‌هاي جامعه‌شناسي وحشت دارند يا خوش‌شان نمي‌آيد و آنها را ناباورانه انكار و نفي
مي‌كنند.

به پاس احترام به تلاش‌هاي ارزنده روانشاد دكتر قانعي راد و براي بهره‌گيري از سرمايه‌هاي علمي كشور در اين رشته چه مي‌شود اگر دست‌كم دولت و مجلس، سازوكاري استوار و ضمانت‌دار براي پيوند نظام تصميم‌گيري با نهاد مستقل «جامعه‌شناسي» فراهم سازند تا در زمينه‌هاي گوناگون از اين دانش بسيار مهم و واقع‌نما و آينده‌نگر در راستاي بهبود و اصلاح فرآيندهاي رشد و پيشرفت كشور
بهره‌گيري شود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون