ما برديم، همين جا در لنينگراد
سهيل سراييان
ما برديم. همين جا در لنينگراد. خيابانهاي شهر را ايرانيها فتح كردند و همه براي لحظهاي فكر كرديم مشغول شادي كردن در خيابان وليعصر هستيم؛ اما در حقيقت بلوار نوسكي بود. كمي قبلتر در ورزشگاه فرياد ايران ايران قطع نميشد. جمعيت زيادي دور ورزشگاه بود. مراكشيها هم كم نبودند. همه يكپارچه قرمز و خندان. بازي كه شروع شد، همهشان با پرچمهاي گره كرده فرياد ميزدند«مغرب، مغرب» تشويقهايشان زيبا بود. سمت ديگر جنوبيها آمده بودند. فرياد ميزدند «ايران، ايران، ايولالله» ۶۳ هزار نفر تيمشان را تشويق ميكردند. حتي روسها هم ذوقزده شده بودند. سردار كه آن موقعيت خوب را از دست داد، كنار من يك مراكشي نشسته بود، بهش نگاه كردم و با خنده گفت «اللهالله» گفتم اما بعديش گل ميشه. وقتي در ورزشگاه هستيد هر موقعيت هر لحظه را حس ميكنيد؛ فراتر از واقعيت. شش دقيقه كه وقت اضافه اعلام شد. يكي از ايرانيها از رديف جلو به من گفت: «بيا بريم جلو و از پشت رديف اول بچهها را تشويق كنيم.» حس ميكنم ميدانست كه قرار است گل بزنيم. خودم را از روي شيشهها آويزان كردم و شروع كردم به فيلم گرفتن. بهش گفتم: «اين گله، بوي گل ميده» دوربينش را از كيف خارج كرد و شروع كرد فيلم گرفتن. حاج صفي، روي دروازه، گل گل براي ايران. حالا ورزشگاه زنيت سنپترزبورگ تبديل به يك جشن بيكران شده بود. همه اشك ميريختيم، همه ميخنديديم. مراكشيها در بهت به زمين نگاه ميكردند. اما همهشان به ايرانيها تبريك ميگفتند، براي ايران دست ميزدند. اما فروپاشيده بودند. از درهاي خروجي تا ايستگاههاي مترو، تا اتوبوسها تا خود شهر ايران را تشويق ميكردند. چقدر اين خوشحالي حق ايران بود. حالا اميدواريم تا همين طور اتفاقات خوب در ادامه بازيها براي ايران رقم بخورد. اينجا لنينگراد است. شبها سفيد هستند. فرياد ايران ايران قطع نميشود؛ از كنار هرميتاژ تا كنار خانه داستايفسكي.