• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4121 -
  • ۱۳۹۷ پنج شنبه ۷ تير

فضيلت بي‌گزند

اسدالله امرايي

رمان عاشق، نوشته مارگريت دوراس با ترجمه قاسم روبين كه مترجمي چيره‌دست است و زير و بم داستان‌هاي دوراس را مي‌داند در نشر اختران منتشر شده است. روبين اغلب آثار مهم اين نويسنده را به فارسي برگردانده و بي‌سروصدا به خدمت فرهنگي خود و گشودن دريچه‌هاي تازه جهان به روي خوانندگان ايراني مشغول است. داستان عاشق سرگذشت خانواده‌اي است فرانسوي كه شكم‌شان را از سفره استعمار در ويتنام سير مي‌كنند. ماجراي كتاب، زندگي دختري است فرزند همين خانواده، با دو برادر كه يكي غمخوار شوربختيِ دختر است و ديگري پسري است كج‌رفتار و دردانه مادري كه خود قرباني همان ستمي است كه كشور متبوعش به هندوچين روا داشته. راويِ داستان زني است سالخورده كه دوران شباب و شور و سوداهاي همان ايام را وصف مي‌كند، گرچه بيش‌وكم برساخته‌هايي هم به رويدادهاي زيسته زندگي‌اش افزوده است، با رنگمايه‌اي عاطفي از آمال بر باد شده و دلبستگيِ فرجام‌نيافته‌اي كه در نهايت حاصلي است از قصه ديرين استعمار كه تا پايان عمر مثل زخم كهنه‌اي با راوي مي‌ماند و مي‌شود دستمايه‌اي براي داستان‌هاي ديگري از اين نويسنده، با همان مضمون و مايه‌اي از مسائل سال‌هاي فرداي جنگ جهاني دوم در اروپا. رمان عاشق مقطعي از زندگي خود دوراس را بازگو مي‌كند كه با دو برادر و مادرش در سختي و بي‌پولي به سر مي‌بردند تا زماني كه مارگريت با آن مرد چيني آشنا مي‌شود. مارگريت دوراس در دوران اشغال فرانسه توسط ارتش نازي به مبارزه سياسي و جنبش مقاومت روي آورد و به حزب كمونيست فرانسه پيوست. بالطبع در آثارش نگرش سياسي آشكاري داشت كه استعمار را برنمي‌تابيد و همواره از دردهاي مردم و نگرش انساني نوشت. گرچه بعدها از حزب جدا شد و تعهدات حزبي را كنار گذاشت اما ساده ماند و ساده نوشت و به قول سارتر همواره انسان ماند و عاشق زندگي. «روزي كه ديگر عمري از من گذشته بود، در سرسراي مكاني عمومي، مردي به طرفم آمد و بعد از معرفي خودش گفت: مدت‌هاست مي‌شناسم‌تان، من آمده‌ام تا به شما بگويم... كه من اين چهره شكسته را بيشتر از چهره جواني‌تان دوست دارم... خاطره‌اي كه از مردها در ذهن مي‌ماند هيچ‌وقت درخشندگي تابناك خاطره زن‌ها را ندارد. بتي فرناندز هم يكي از اين زن‌هاست، غير فرانسوي است... براي اينكه كسي را به‌جا بياورد چين به چشم مي‌اندازد… حالا مدت‌هاست كه مرده، گمانم سي سالي مي‌شود. مهرباني‌اش را به خاطر دارم. به اين زودي از ياد نخواهم برد، فضيلت هنوز بي‌گزند مانده است، همواره بي‌گزند مي‌ماند.»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون