شفافيت را به سينما و تلويزيون هم بياوريم
نازنين متيننيا
مهران مديري و احسان عليخاني اولين چهرههاي رانت بگير سينما و تلويزيون نيستند، آخرين هم نخواهند بود. رقمي كه به اين دو نفر هديه شده در مقابل ارقامي كه در تمام اين سالها به واسطه چهره بودن يكنفر به دستش رسيده رقم بزرگي نيست. حتي شايد اگر در شرايطي صادقانه بهسر ميبرديم يا از زندگي اين دوستان بزرگوار خبر داشتيم، كمكهايي كه بهواسطه نام و چهرهشان به آنها شده ارزشي بسيار بيشتر از اين ارقام اهدايي بانك ثامنالحجج داشته باشد و اين ميلياردها هم ناچيز به نظر برسند. هديهها و كمكها هميشه به بهانهاي به دست چهرهها ميرسد و هردو طرف ماجرا هم بهانههاي خاص خود را براي اهدا و پذيرش دارند. قاعدتا هنرمندي مانند مهران مديري، بعد از اينهمه سال فعاليت و ساختن سريالهاي خاطرهانگيز خود را محق دريافت اين هديهها ميداند. بقيه هم همينطور. هميشه بهانهاي هست؛ براي مجرياي مثل احسان عليخاني همين كه يكي از پربينندهترين برنامههاي تلويزيون در ماه رمضان را اجرا ميكند و به همان اندازه كه مخاطب دارد، منتقد هم دارد كافي است تا مديران همتراز با مديران رسانه ملي را قانع كند كه بايد به او كمك كنند و دستش را بگيرند. حتي اگر بخواهيم در حق اين دو چهره بيانصافي نكنيم، ميتوانيم نگاهي به فهرست منتشرشدهاي بيندازيم كه همين چند ماه پيش مشخص كرد هركدام از كارگردانهاي بنام سينماي ايران، چه ميزان وام از بنياد فارابي دريافت كردند و چطور وامهاي خود را فراموش كردند و بدهي را پس ندادهاند يا ميشود يادآوري كرد كه روزگاري در سازمان سينمايي رسما اعلام شد كه اگر فيلمسازان سراغ سوژه «فتنه» بروند، به بهانه اين فرهنگسازي بزرگ، نهتنها بودجه ميلياردي به دستشان ميرسد كه حتي كمكهايي مانند فروش بليت و اختصاص تعداد بالايي سالن سينمايي هم در بسته پيشنهادي سازمان براي آنها قرار ميگيرد. همينطور هم شد. عدهاي فيلم ساختند و بودجه گرفتند و بعدتر هم مشخص شد بخشي از اين پولها به شركتي رسيده كه از آن همان مديران بوده. اين اتفاقها بايد ديگر براي ما طبيعي باشد. وقتي فرهنگ تحت تسلط سازمانهاي دولتي باشد يا انحصار رسانهاي وجود دارد چرا انتظار داريم كه شفافيت مالي وجود داشته باشد و چهرههاي اين حوزه خود را محق دريافت پول و كمك ندانند؟ در چنين شرايطي سلسله مراتب اداري براي همه يكسان رعايت نميشود. مولفههاي رسيدن كمكها، اما و اگرهاي فراواني دارد و هر هنرمندي چه در سينما و چه تلويزيون، از عهده تامين اين مولفهها برنميآيد. طبيعي است كه آنهايي كه در اين مسير تلاش كردند و سختي كشيدند، خود را محق بدانند و به همين راحتي جايگاه خود را رها نكنند. وقتي نه چرخهاي صنعت سينما حرفهاي و بهقاعده ميچرخد و نه رسانه ملي معناي واقعي يك «رسانه» و «ملي» بودن را دارد، رسيدن خبرهايي مانند خبر مربوط به هديه بانك ثامنالحجج به مهران مديري و احسان عليخاني كاملا طبيعي و منطقي است. مسير اصلي در چرخه ناقص سينما و تلويزيون همين است. اما با توجه به واكنش همانهايي كه مخاطبان مديري و عليخاني هستند و از صبح چهارشنبه مشغول اعتراض به اين هديهها هستند، ميشود يك گزينه ديگر را مطرح كرد؛ گزينهاي كه اين روزها در عالم سياست هم مطرح شده و افكار عمومي هم بهشدت از آن استقبال ميكنند؛ شفافسازي. به همان اندازه كه ميخواهيم سياستمردان، مديران و همه آنهايي كه در نهادهاي رسمي هستند و قدرتي دارند عملكردي شفاف داشته باشند، اين را از باقي چهرهها در حوزههاي ديگر هم بخواهيم. در چرخه معيوبي كه رانت را متولد كرده، تاثيرگذاري چهرهها و هنرمندان هم ميتواند چهرههايي را متولد كند كه با واسطه هديههاي ميلياردي و امكانات مختلف فيلم، برنامه و محصول فرهنگي را توليد كنند كه همزمان با موردعلاقه مردم قرار گرفتن، در جهت اهداف خاصي باشد. اما وقتي شفافيت از راه برسد و مردم بدانند كه مجرياي كه به فساد، مشكلات و... اعتراض ميكند و يك درميان دولت منتخب مردم را زير ذرهبين ميگيرد يا هنرمندي كه مقابل دوربين از بيعدالتي و بيانصافي گلايه ميكند، پس از خاموش شدن دوربينها با چه كساني دست ميدهد و چه هديههايي را ميپذيرد.