تاواريش
حسن لطفي
نميدانستم مهدي فخيمزاده خاطرات سينماياش را كتاب كرده است. برايم چندان مهم هم نبود كه بدانم. اگر هم ميدانستم پيگير كتابش نبودم. اما وقتي دوستي كتاب را كه قطور هم هست برايم آورد و گفت: بخوان. تعجب كردم. دوستم اهل سينما نيست. با مهدي فخيمزاده هم سر و كاري ندارد. با اين حساب ميدانستم پي چيز ديگري است. حرفش را گوش كردم و حدود هشتصد و پنجاه صفحه كتاب را يك نفس تا ته خواندم. نثر روان، مرور يك برهه از تاريخ سينماي كشورمان و اتفاقات جذابي كه اين فيلمساز كهنهكار نوشته است سر جاي خودش اما آن چيزي كه در اين كتاب براي من و رفيقم جالب بود، تلاشي بود كه فخيمزاده براي ماندن در سينما انجام داده بود. تلاشي كه اگر هر آدمي داشته باشد، نتيجه خوبي به دست ميآورد. فرقي هم نميكند اين فرد چه كاره است. در زمانيكه اوضاع بر وفق مراد نيست (مثل اين روزها) اين تلاش و صبوري بيش از هر زمان ديگري ضرورت پيدا ميكند. در كتاب بخشي هست كه فخيمزاده از شرايط سخت فيلم تاواريش ميگويد. از اوضاع بد كشور ارمنستان كه در آن فيلم را ساختهاند. از پايين آمدن ارزش پول در اين كشور كه وقتي واردش ميشوند يك دلار360 روبل است، اما يك ماه بعد وقتي عازم مسكو شدهاند به 750 روبل رسيده است.
يك ماه و نيم بعد كه به مسكو برميگردند 1300روبل شده و وقتي زمان برگشتشان ميشود به 1800 روبل رسيده است. در كنار اينها سختيهاي ساخت فيلم هم هست، سختيهايي كه تا ابد نميماند. فيلم كه در جشنواره فجر به نمايش در ميآيد مورد قبول عدهاي (خصوصا وزير وقت ارشاد – لاريجاني) قرار ميگيرد و.... كتاب كه تمام ميشود من هم مثل تاواريشم (رفيقم) احساس ميكنم كتاب، كتاب زمانه ما است. زمانهايي كه بايد يادمان باشد، سختيها مال يك دوره نيست. عبور از آن صبوري و تلاش و مقاومت ميخواهد. دور گردون هميشه بر وفق مراد ديگران نميماند. نوبت ما
هم ميشود.