• 1404 دوشنبه 30 تير
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 4293 -
  • 1397 يکشنبه 7 بهمن

مصائب مناظره سياسي

سيدعبدالجواد موسوي

در اينكه گفت‌وگو چقدر براي اين مملكت ضرورت دارد و در شرايط كنوني از نان شب هم براي ما واجب‌تر است، كمتر كسي شك دارد اما در اين نكته هم همگان متفق‌القولند كه براي گفت‌وگو، طرفين گفت‌وگو بايد به يك حداقل‌هايي باور داشته باشند. دست‌كم اندكي انصاف و مختصري منطق بايد بر فضاي گفت‌وگو حاكم باشد و دوطرف گفت‌وگو به يك چيزهايي پايبند باشند وگرنه كار از دست خواهد رفت. مناظره آقايان زاكاني و تاج‌زاده را كه مي‌خواندم دلم به حال تاج‌زاده سوخت و بر صبوري و طاقتش درود فرستادم. اصولا سخن گفتن با آقاي زاكاني و امثال او از دشوار‌ترين كارهاي عالم امكان است. فكر مي‌كنم سخن گفتن با اين بزرگواران تا قيام قيامت هم اگر طول بكشد هيچ فايدتي حاصل نخواهد شد. آنها با شما گفت‌وگو نمي‌كنند تا حقيقتي روشن شود يا اينكه به نتيجه‌اي برسند. آنها مادرزاد به نتيجه رسيده‌اند و فقط با شما گفت‌وگو مي‌كنند تا آن نتيجه را در چشم و چار شما فرو كنند. شما اگر نتيجه را نپذيريد متهميد. اگر هم بپذيريد بازهم متهميد. فرقي نمي‌كند. شما در سپاه اشقيا قرار داريد و آنها در سپاه اتقيا. طرف مقابل مي‌گويد: گروه‌هاي فشار... آقاي زاكاني مي‌گويد: گروه‌هاي فشار كه از خودتان هستند. طرف مقابل مي‌گويد: سعيد حجاريان را كه ترور كردند... آقاي زاكاني مي‌گويد: آنها كه حجاريان را ترور كردند كه در ستاد ميرحسين فعاليت مي‌كردند. طرف مقابل مي‌گويد: من هفت سال در زندان بودم... آقاي زاكاني مي‌گويد: اين چه زنداني است كه لپ‌هاي‌تان گل انداخته. يك لحظه خودم را جاي آقاي تاج‌زاده گذاشتم. ديدم نمي‌توانم. نمي‌توانم اين ميزان بي‌منطقي و لجبازي را تحمل كنم. شما اگر كتك بخوريد از چشم‌انداز منطق آقاي زاكاني كتك‌زنندگان از دوستان خودتان بوده‌اند. آنها اجير شده‌اند تا در انظار عمومي شما را كتك بزنند و بر مظلوميت دروغين شما بيفزايند اما حقيقت ماجرا اين است كه شما با كتك‌زنندگان‌تان، شب در يك استخر خصوصي جمع مي‌شويد و به ريش همه مي‌خنديد. شما به دوستان‌تان مي‌گوييد براي اينكه محبوب قلوب بشويد شما را به زندان بيندازند. اما در زندان نه‌تنها به شما بد نمي‌گذرد كه تازه لپ‌هاي‌تان گل هم مي‌اندازد. شما در زندان در واقع استراحت مي‌كنيد. غذاي خوب مي‌خوريد، كتاب مي‌خوانيد و به لحاظ تئوريك خودتان را تقويت مي‌كنيد تا راحت‌تر بتوانيد براندازي كنيد و به اعمال خائنانه خود سرعت ببخشيد. شما حتي حاضريد به خودتان گلوله هم بزنيد. يعني به تعدادي از دوستان‌تان بگوييد شما را با گلوله بزنند، چراكه حوصله‌تان از راه رفتن روي دو پا سر رفته و ترجيح مي‌دهيد سال‌هاي پاياني عمرتان را روي ويلچر زندگي كنيد. در ضمن شما آن‌قدر خنگ هستيد -به حكم خداوند دشمنان ما را از حمقا آفريد- كه به همان‌هايي كه شما را با گلوله زده‌اند مي‌گوييد بيايند و در كار انتخاباتي كمك‌تان كنند. اينهايي كه گفتم نه مزاح است و نه اغراق. ترجمه ساده‌تري است از منطق محيرالعقول آقاي زاكاني و دوستانش. نمي‌دانم اين حرف‌ها باور اين دوستان است يا اينكه براي چزاندن حريفان‌شان اين‌گونه سخن مي‌گويند اما هر چه هست به‌شدت اعصاب‌خردكن است و هيچ ربطي به آنچه ما از گفت‌وگو فهم مي‌كنيم، ندارد. صدالبته چنين گفت‌وگوهايي براي مردم بسيار روشنگرانه است و آنها را با جنبه‌هاي جالب و ناشناخته‌اي از فعالان سياسي اين مرز و بوم آشنا مي‌كند اما هيچ فايده‌اي به حال دوستان خودحق‌پندار ما ندارد. اين را هم نگفته نگذارم كه اين حرف‌ها به معناي دفاع از آقاي تاج‌زاده و عملكرد سياسي ايشان نيست. در يك فضاي معقول و منطقي مي‌توان درباره اشتباهات آقاي تاج‌زاده و دوستان ايشان به تفصيل سخن گفت اما حسن آقاي تاج‌زاده حداقل در همين مناظره اين است كه خود را حق و حقيقت مطلق نمي‌پندارد و بارها و بارها مي‌گويد اگر ما هم اشتباه كرديم بايد اشتباه‌مان را بپذيريم.

توضيح ضروري: اگرچه سخن گفتن با اين بزرگواران تا قيام قيامت هم اگر طول بكشد هيچ فايدتي حاصل نخواهد شد اما در اعماق دلم به معجزه گفت‌وگو باور دارم، حتي اگر يك طرف اين گفت‌وگو آقاي زاكاني باشد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون