قلوه سنگي كه هر روز جابهجا ميشود
اسدالله امرايي
«وقتي پدر «يونتي» آن حرفهاي غافلگيركننده را ميزد، يونتي 16 سال داشت. اين درست كه آنها پدر و فرزند بودند و خون يكساني در رگهايشان جريان داشت اما آنقدر صميمي نبودند كه به راحتي و بيپرده با هم حرف بزنند و به ندرت اتفاق ميافتاد كه پدر يونتي ديدگاهايش را درباره زندگي كه ميشد، فيلسوفانه خواند براي او بيان كند. از اين رو صحبتهاي آن روزشان را حتي مدتها بعد از آنكه دليل گفتوگويشان را از ياد برد همچنان به وضوح در خاطر داشت.»
«هاروكي موراكامي» در ايران نام شناخته شدهاي است و مترجمان بسياري به سراغ آثار او رفتهاند. انواع داستانها از اين نويسنده ژاپني در ايران منتشر شده است. «ديدن دختر صد در صد دلخواه در صبح زيباي ماه آوريل» با ترجمه «محمود مرادي» در انتشارات ثالث به چاپ رسيده و با استقبال خوب خوانندگان ايراني مواجه شده است. موراكامي علاوه بر نوشتن به ترجمه نيز ميپردازد. او بسياري از آثار نويسندگان امريكايي مانند «ريموند كارور»، «تيم اوبرايان»، «اسكات فيتز جرالد» و «ترومن كاپوتي» را به زبان ژاپني ترجمه كرده و بيشترين تاثير را از ريموند كارور گرفته است. او نويسندهاي نيست كه در پي شهرت باشد يا به راحتي به مصاحبه تن در دهد. از همين رو اطلاعات زيادي از زندگي خصوصي او در دسترس نيست. پدرش در يك خانواده روحاني بودايي به دنيا آمده و مادرش دختر تاجري اهل اوزاكا بود. هنرهاي نمايشي خوانده و يكي از مشاغل مهماش كافهداري بود. به همين خاطر بيشتر داستانهايش را در همين فضاها نوشته است. كتاب «ديدن دختر صد در صدر دلخواه در صبح زيباي ماه آوريل» مجموعه 7 داستان از اين نويسنده است. عناوين داستانها «بيد نابينا»، «زن خفته»، «سال اسپاگتي»، «ميمون شيناگاوا»، «قلوه سنگي كه هر روز جابهجا ميشود»، «ديدن دختر صد در صد دلخواه در صبح زيباي ماه آوريل»، «استرود بيدم» و «مرد يخي».
«يونتي چند ماه ديگر منتظر ماند تا كايري با او تماس بگيرد. ميخواست او را ببيند و در مورد خيلي چيزها از جمله قلوهسنگ سياه با او صحبت كند. اما اين تماس هرگز انجام نگرفت و تماس با شماره مورد نظر هرگز امكانپذير نشد. تابستان كه آمد ديگر منصرف شد.»