امروز به كمك اسناد، خاطرات و پژوهشهاي تاريخي منتشر شده، كمتر كسي در اينكه انگليس و امريكا به كمك طرفداران شاه عليه دكتر مصدق كودتا كردند، ترديد ميكند. اما اينكه اين واقعه تا چه ميزان بر روند طي شده بعد از آن و به ويژه بر رابطه ايران با امريكا اثرگذار بود جاي تامل دارد. در اين نوشته نيمنگاهي به اين مساله مياندازيم.
1- بيگانه به جاي مردم
نهضت مليكردن نفت، نقش مردم در تحولات سياسي - اجتماعي را برجسته كرد. همگان ديدند با پشتيباني ملت، چند تن از نخبگان سياسي توانستند بر دولت انگليس غلبه كرده و دست پرقدرت آن را از معادن نفت و صحنه سياست كوتاه كنند. برجسته شدن نقش مردم و ناديده گرفتن ساير عوامل شايد قدري هم مبالغهآميز شد تا آنجا كه دكتر مصدق با تكيه بر حمايت مردمي، در روزهاي قبل از كودتا، احتمال پيروزي كودتاچيان را رد كرد. اما موفق شدن كودتا در 28 مرداد، ذهنيتي ديگر را در ميان دولتمردان تقويت كرد و آن اهميت نقش خارجي بود. برخي نتيجه گرفتند كه حمايت مردمي از يك قدرت و حكومت، عامل پايدارياش نيست؛ آنچه تعيين كننده است پشتيباني قدرتهاي بزرگ چون انگليس و امريكا است.
همين ذهنيت بود كه در سال 1336 رييس ركن 2 ارتش تيمسار قرهني و يارانش را كه از ناكارآمدي دولت و حكومت سخت نگران بودند، به اين فكر انداخت كه با حمايت و چراغ سبز امريكا كودتا كنند و زمام قدرت را به دست گيرند. اما همه دستگير و زنداني شدند. همچنين چهار سال بعد تيمسار تيمور بختيار، رياست كل ساواك نيز با طرح انتقاداتش از شاه نزد مقامات امريكايي با اين گمانه نادرست كه مورد حمايت آنها خواهد بود، پرچم مخالفت با شاه را برافراشت اما كاري از پيش نبرد و در سال 1340 از سمتش بركنار و به خارج كشور تبعيد شد. خود شاه نيز همواره بيم آن را داشت كه پشتيباني قدرتهاي خارجي را از دست بدهد، چرا كه تنها آنها قادرند او را از قدرت كنار بزنند. او در كتاب پاسخ به تاريخ، حتي خيزش مردمي سال 1357 را كه منجر به سقوط سلطنت شد، تماما برساخته قدرتهاي خارجي ميداند. اين دست كم گرفتن مردم و بيتوجهي به آنها در مقابل تلاش فوقالعاده براي جلب نظر بيگانگان - كه در كنشهاي سياسي حاكميت نمود فراوان داشت - بيترديد يكي از عوامل سقوط رژيم شاه بود.
2- حاكميت كودتاگران بر شاه
تا قبل از كودتا، مقام سلطنت از اعتبار و نوعي مقبوليت برخوردار بود. «چه فرمان يزدان چه فرمان شاه» در فرهنگ ايراني و السلطان ظلالله - شاه سايه خداست- در فرهنگ مذهبي رايج پايگاه داشت. با اين وجود وقتي با شكست اولين كودتا در 25 مرداد 1332 شاه بدون هماهنگي به خارج گريخت و سرانجام در هتلي در ايتاليا اقامت گزيد و سپس چند روز بعد از كودتاي 28 مرداد كه از ثبات اوضاع خاطرجمع شد برگشت و بر تخت نشست، ديگر آن شاه قبلي نبود. اكنون او تاج و تختش را مديون عوامل دو قدرت انگليس و امريكا و نظاميان و چاقوكشان و لاتهايي بود كه به خيابان ريخته بودند و طرفداران مصدق را غافلگير كرده و فضا را به نفع شاه برگردانده بودند. از همين رو مخالفان به شعبان جعفري عنوان تاجبخش داده بودند. اما آنها هركدام سهمي از قدرت و ثروت ميخواستند تا جبران زحماتشان بشود. شاه هم با توجه به نقش آنها قادر به مخالفت با خواستههاي آنان نبود. لذا پس از كودتا، شاهديم كه هر يك از اين عوامل به غارت گوشهاي از امكانات كشور مشغول شدند. برخي با گرفتن امتياز واردات اجناس، برخي با تصرف زمينها و املاك، برخي با گرفتن پستهاي دولتي و... باجگيري را شروع كردند. فساد گسترده و افسارگسيختهاي كه از سال 32 تا سال 39 حاكميت را فراگرفت ناشي از اين پديده بود. بعد از زاهدي، دومين دولت به نخستوزيري حسين علاء بود كه با شعار مبارزه با فساد روي كار آمد. اما هيچ اقدامي نتوانست بكند. اين مساله به معضلي براي ثبات نظام سلطنت تبديل شد. اوضاع به قدري وخيم شد كه صداي كساني چون جعفر بهبهاني كه از مخالفان سرسخت دكتر مصدق و از سرسپردگان شاه بود نيز درآمد. 29 خرداد 1335، جلسه ششم مجلس شوراي ملي برنامه دولت علاء مورد بررسي نمايندگان قرارگرفت. جعفر بهبهاني، نماينده تهران وضعيت را چنين تشريح كرد:
«... مقايسه اين موضوع بسيار مشكل به نظر ميرسد كه از يك طرف در مملكت هزار ميليون تومان خرج كنند و از طرفي به موازات آن استاندار همان دولت و همان مملكت از برنامه علفخواري قسمتي از مردم صحبت كند. واقعا حكومت اتوميك آقاي علاء با صابوني كه خودشان فرمودند زير پاي همه را ليز دادهاند. به ما ميگفتند كه اگر كار نفت فيصله يابد و قرضه خارجي گرفته شود و قانون ماليات بر درآمد از تصويب بگذرد، مملكت بهشت برين خواهد شد، ولي عملا ديديم كه همه اين كارها انجام شد و باز رييس دولت از آثار جنگ بينالمللي دوم صحبت ميكند...»
وضعيت وخيم جامعه نظر سياستمداران امريكايي را نيز به خود جلب كرد. به طوري كه فيليپ كلارك، دبير اول سفارت امريكا در تهران در سال 1336 در گزارش به وزارت خارجه امريكا از ريخت و پاشها و وضعيت نابسامان اقتصادي ايران احساس خطر كرده و آن را عاملي براي افزايش محبوبيت دكترمصدق ميداند:
«...حتي آنهايي كه از منفيگرايي مصدق مايوس شده بودند بار ديگر به جنبش پيوستند. اخلاص و صداقت مصدق و وطنپرستياش درست نقطه مقابل تزوير و سرسپردگي زاهدي و دولت علاء نسبت به بيگانگان قرار گرفت. پيدايش تعداد بيشماري از اتومبيلهاي جديد و احداث منازل بسيار مجلل در زماني كه هزينه زندگي كمر فرد عادي را خرد ميكرد سياست صرفهجويي اقتصادي مصدق را از مجذوبيت بسياري برخوردار ساخت. »1
3- گسترش موج ناسيوناليسم
گرچه دولت مليگراي دكتر مصدق را سركوب و سرنگون كردند، اما اين نهضت موجب بيداري ملل منطقه شد و آنها كه وضعيتي مشابه ما داشتند، آموختند كه ميشود دست چپاولگران بيگانه را كوتاه كرد. در عراق و مصر كه هر دو تحت نفوذ دولت انگليس بودند، ناسيوناليستها جان گرفتند و پس از كودتاي 1332 توانستند نهضتي برپا كنند. جمال عبدالناصر در مصر و عبدالكريم قاسم در عراق موفق شدند قدرت را به دست گيرند. اين موج كه از نهضت ملي الهام گرفته بود، در خود ايران بازتاب مثبتي داشت. از يك سو موجب اميدواري و تقويت جنبش ملي ايران شد و از سوي ديگر امريكاييها و دربار را به وحشت انداخت كه نكند آن ماجرا در ايران نيز تكرار شود. امريكاييها به شاه توصيه كردند براي پيشگيري از اين خطر، دست به اصلاحات اقتصادي و اجتماعي بزند. روي كار آمدن دولت اميني با وجود اكراه محمدرضا شاه، در چنين فضايي شكل گرفت و بلكه به او تحميل شد. برنامه اميني مبارزه با مفسدان و غارتگران بيتالمال بود. دراين دوره شاهديم كسي در راس دادگستري قرار ميگيرد كه سابقه تودهاي داشته و چهار سال در دوره رضاشاه در زندان بوده است (دكتر نورالدين الموتي) و احمدصدرحاج سيدجوادي از مدافعان دكتر مصدق دادستان تهران ميشود. آزموده دادستان ارتش كه در محاكمه دكتر مصدق، دكتر فاطمي و فداييان اسلام نقش اول را داشت، عليه اميني رييس دولت اعلام جرم ميكند. در مقابل وزير دادگستري او را «آيشمن ايران» خطاب ميكند.
در اين راستا ارديبهشت 1340 تعدادي از كودتاچيهاي 28 مردادي چون تيمسار آزموده، رشيديان، سپهبد حاجعلي كيا، سپهبد علويمقدم، سرلشكر علياكبر ضرغام، سرتيپ نويسي و... به اتهام اختلاس و مفاسد اقتصادي و مالي بازداشت ميشوند. اين زمان ثابت شد اين گزاره كه انقلاب فرزندان خودش را ميخورد در مورد كودتا نيز صادق است. گر چه بازداشتشدگان چندي بعد آزاد شدند و دولت اميني هم ساقط شد، اما اين تضاد قدرت همچنان تداوم يافت. شاه براي ماندگاري خود، پس از بركناري اميني، خود پرچمدار اصلاحات فرمايشي شد و طرح انقلاب سفيد را مطرح كرد كه آن هم موجب درگيري با زمينداران و روحانيت شد. طيب حاجرضايي كه در كودتا شركت داشت، در ماجراي 15 خرداد به معترضين پيوست و توسط رژيم اعدام شد. اعتراض روحانيت هم سركوب شد اما نطفه يك مبارزه جديتر و سازمانيافتهتر در آن واقعه شكل گرفت كه تا سرنگوني سلطنت استمرار يافت.
4- سركوب مليون، غفلت از روحانيون
بعد از كودتاي 32 مدافعان نهضت ملي، متشكل شده و نهضت مقاومت ملي را سامان دادند. روحانيوني چون آيتالله زنجاني، آيتالله طالقاني و... با همراهي مبارزاني چون حسين شاهحسيني، رحيم عطايي، دكتر سحابي و مهندس بازرگان و... اعتراضات نسبت به كودتا را سامان دادند. رژيم از ترس قدرت گرفتن دوباره نهضت، تشكيلات ساواك را در سال 1335 راهاندازي كرد كه تمركزش بر سركوب جريان چپ ماركسيستي و مليون مصدقي بود. تشكيلات حزب توده در سال 35 و نهضت مقاومت ملي در سال 36 سركوب شد، اما جريان ملي در همان فضاي خفقان رشد كرد تا چند سال بعد در دوره اميني كه كمي فضا بازتر شد، سر برآورد و در ميتينگ پرشور 80 هزار نفري جلاليه در ارديبهشت 40 خود را نشان داد.
در اين مدت تمامي دستگاههاي امنيتي و انتظامي حاكميت تمركزشان روي نيروهاي ملي بود. بنابراين ناگزير بودند با روحانيت و در رأس آن مرجعيت آيتالله بروجردي خود را همراه نشان دهند. مرجعيت هم از اين موقعيت استفاده كرده و به تقويت نهادهاي مذهبي و گسترش قدرت خود همت گماشت. زماني كه شاه اصلاحات فرمايشي خود را با عنوان انقلاب سفيد اعلام كرد، بيش از همه از نيروهاي ملي بيم داشت. روز ششم بهمن 41 قرار بود شش ماده انقلاب سفيد را به راي عمومي بگذارد، چهار روز قبل از آن دستور بازداشت اعضاي جبهه ملي و نهضت آزادي صادر شد. اعتراض روحانيون به برخي مواد اصلاحات شاهانه در حالي شكل گرفت كه مهندس بازرگان و دكترسحابي و آيتالله طالقاني در زندان بودند. از اين زمان ميان مبارزان ملي و مذهبي پيوندي ايجاد شد كه سرانجام در سال 57 با سقوط سلطنت ثمر داد.
5- درسهاي وارونه
حكومت دو ساله دكتر مصدق آزموني براي نيروهاي مختلف بود. اما شاه هم از اين آزمون درسهايي آموخت و آن را به كار بست تا از خطرات احتمالي مصون بماند. يكي از نتايج نادرستي كه او گرفت اين بود كه نگذارد نمايندگان واقعي ملت به مجلس شوراي ملي راه يابند. انتخابات آزاد خط قرمز او شد. تنها كساني حق داشتند به مجلس راه يابند كه كاملا تسليم خواستههاي او باشند. پرويز ثابتي، معاون ساواك ميگويد در حالي كه تنها دو حزب دولتي گزينش شده وجود داشت و كسي خارج از اين دو حزب نميتوانست كانديدا شود، باز نمايندگان از سوي دربار تعيين ميشدند: «هميشه بحثم با هويدا اين بود كه شما نگوييد چه كسي انتخاب بشود! فقط بگوييد چه كسي نشود و بقيه را آزاد كنيد.» يعني اينكه بگوييم كساني كه سابقه جزايي ندارند و مخالف رژيم نيستند، آزاد هستند و هر كسي از صندوق بيرون آمد يعني برنده شده، ولي او دلش نميخواست به اين منوال باشد و شاه هم دلش نميخواست كه مبادا در آينده دردسري داشتهباشند.»2
در گزارشي كه سال 1354 سفارت امريكا در تهران به وزارت خارجه امريكا ارسال كرده، به اين جمعبندي شاه از دوره مصدق اشاره شده و عواقب تلخ آن را پيشبيني كرده است: «فردگرايي موجود در طرز تفكر ايرانيها و اعتقاد شاه به جنبه الهي سلطنت، وجود حاكمي نيرومند را ضرورت ميبخشد كه بتواند از رأس هرم رهبري كرده و اصطكاكهاي ناشي از نظام پارلماني را كاهش دهد. تجربه تلخ وي (شاه) از ايراني دموكراتيك در اوايل دوران مصدق (52-1951) اين طرز فكر را در ديدگاه وي قوت بيشتري بخشيد. همين امر سبب سركوب بيشتر دانشجويان، فرهنگيان و روشنفكران ناراضي شده كه رژيم وي نتوانسته است با آنها كنار بيايد. پيگيري چنين سياستي موجب پيدايش انزجار عمومي ميشود و اگر در آن اعتدالي پيدا نشود، در آينده حتما با عكسالعملي غيرپارسي و خشونت بار همراه خواهدبود. »3
از اين تحليل دو سال بيشتر نگذشت كه موج انزجار عمومي خود را نشان داد و به سرعت گسترش و شدت يافت تا به انقلاب انجاميد. عجيبتر آنكه با وجود اين هشدارهاي سفارت امريكا در تهران، دولت امريكا تا روزهاي آخر (دي ماه 1357) همچنان از شاه حمايت ميكرد و قدرت مردم ناراضي را به رسميت نشناخت.
6- از خوشبيني تا كينهتوزي
قبل از نهضت مليكردن نفت، در ميان نخبگان و عامه مردم نفرت از انگليس بسيار زياد بود. عملكرد شركت نفت ايران و انگليس چنان سبعانه و مستبدانه بود كه هر ايراني با كمي غيرت ملي را به واكنش واميداشت. شوروي نيز پس از اشغال ايران در آستانه جنگ جهاني دوم و تداوم اشغال آذربايجان، در ميان ايرانيان چهره مثبتي نداشت. اما امريكا تا آن زمان سابقه چندان بدي نداشت و به عنوان كشوري كه ميتواند باعث ترقي ايران شود، تصور ميشد. حتي دكتر مصدق بلافاصله پس از خلع يد از انگليس، به مذاكره با امريكاييان پرداخت تا نفت ايران را بخرند و به جاي انگليس طرف قرارداد با ايران شوند. مصدق حاضر شد با آنها همراهي كند و تنها شرطش اين بود كه ملي شدن صنعت نفت را بپذيرند.
7- پيامد دنبالهروي امريكا از انگليس
اگر امريكا دنبالهرو دولت انگليس نميشد، شاهد روند ديگري در طول تاريخ آن زمان تا اكنون بوديم. اما شركت امريكا در كودتا كه لازمهاش حمايت از شاه به هر قيمت بود، موجب شد روز به روز كينه مفرط ايرانيان نسبت به انگليس با كينه نسبت به امريكا جايگزين شود. ادبيات انقلاب سال 57 بيانگر اين كينه و ستيزهجويي مردمي نسبت به امريكاست. در آن مقطع همه جنايتهاي ساواك و دربار به امريكا نسبت داده ميشد. حتي پس از پيروزي انقلاب، خاطره بد كودتاي 32، كنشگران سياسي را دچار اين نگراني كرده بود كه امريكا درصدد تدارك كودتايي جديد عليه انقلاب است. اغلب نيروهاي سياسي در سال اول انقلاب، اختلافات و تشنجات آن روزها را با تحريك امريكا و زمينهسازي براي كودتا تحليل ميكردند و هشدار ميدادند. همين ذهنيت بود كه به تصرف سفارت امريكا توسط دانشجويان انجاميد.
جالب اينجاست كه چند سال قبل از پيروزي انقلاب، برخي سياستمداران امريكايي چنين روندي را حداقل به عنوان يكي از احتمالات پيشبيني كرده بودند، اما تغييري هم در رفتار سياسي خود ندادند. شايد هم چنين كاري در آن زمان عملي نبوده است. گزارشي كه سال 1349 در آستانه برگزاري جشنهاي 2500 ساله شاهنشاهي در وزارت خارجه امريكا تهيه شده بود، به اين موضوع اشاره داشت: «در عين حال كه نزديكتر شدن روابط ما با شاه ضرورت دارد، ولي ما از طريق عملكردهاي اجتماعي توجه خود را تنها به گروه كوچكي از ايرانيان غربزده معطوف داشتهايم كه به هيچوجه نماينده جامعهشان نيستند. با كنار آمدن با افرادي چون فرمانفرماييان، ثابتيها و باتمانقليچها ما اعتبار خود را نزد اكثريت ايرانياني كه در آينده حائز اهميت بيشتري خواهند شد از دست دادهايم. ما آگاهانه يا ناآگاهانه سعي كردهايم با نخبگان غربزدهاي سر و كار داشته باشيم كه از زندگي بومي ايران جدا بودهاند و گروههاي بنياديني چون علما، روشنفكران غيرغربزده، بازاريها و اصناف و طبقات متوسط ارتش و نيروهاي امنيتي را ناديده گرفتهايم. اگر زماني يك تضاد خارجي در خليج فارس احساس ناسيوناليستي خفته در ايرانيان را بيدار كند، مردم اين كشور نخبگان غربزده را به خاطر روابط نزديكشان با امريكا محكوم خواهند ساخت. اين وضع مخصوصا زماني كه ما قادر به حمايت از ايران نباشيم بحرانيتر خواهد شد. يك بحران داخلي بنياد گرايانه و ضدغربي نيز تاثيري مشابه خواهد داشت.»4
پينوشتها:
1 - مجموعه اسناد لانه جاسوسي امريكا (2)، احزاب سياسي درايران، بخش اول، صفحه 31 و34
2- قانعيفردعرفان، دردامگهحادثه، خاطرات پرويزثابتي، شركت كتاب امريكا، 1390، ص 376
3- ازظهور تا سقوط، مجموعهاسنادلانه جاسوسي امريكا (1)، مركزنشراسناد لانه جاسوسي، 1366، ص192
4- همان، ص 11
وقتي با شكست اولين كودتا در 25 مرداد 1332 شاه بدون هماهنگي به خارج گريخت و سرانجام در هتلي در ايتاليا اقامت گزيد و سپس چند روز بعد از كودتاي 28 مرداد كه از ثبات اوضاع خاطرجمع شد برگشت و بر تخت نشست، ديگر آن شاه قبلي نبود. اكنون او تاج و تختش را مديون عوامل دو قدرت انگليس و امريكا و نظاميان و چاقوكشان و لاتهايي بود كه به خيابان ريخته بودند و طرفداران مصدق را غافلگير كرده و فضا را به نفع شاه برگردانده بودند.
در عراق و مصر كه هر دو تحت نفوذ دولت انگليس بودند، ناسيوناليستها جان گرفتند و پس از كودتاي 1332 توانستند نهضتي برپا كنند. جمال عبدالناصر در مصر و عبدالكريم قاسم در عراق موفق شدند قدرت را به دست گيرند. اين موج كه از نهضت ملي الهام گرفته بود، خود در ايران بازتاب مثبتي داشت. از يك سو موجب اميدواري و تقويت جنبش ملي ايران شد و از سوي ديگر امريكاييها و دربار را به وحشت انداخت كه نكند آن ماجرا درايران نيز تكرارشود.
شاه براي ماندگاري خود پس از بركناري اميني، خود پرچمدار اصلاحات فرمايشي شد و طرح انقلاب سفيد را مطرح كرد كه آن هم موجب درگيري با زمينداران و روحانيت شد.
يكي از نتايج نادرستي كه شاه گرفت اين بود كه نگذارد نمايندگان واقعي ملت به مجلس شوراي ملي راه يابند. انتخابات آزاد خط قرمز او شد. تنها كساني حق داشتند به مجلس راه يابند كه كاملا تسليم خواستههاي او باشند. پرويز ثابتي، معاون ساواك ميگويد در حالي كه تنها دو حزب دولتي گزينش شده وجود داشت و كسي خارج از اين دو حزب نميتوانست كانديدا شود، باز نمايندگان از سوي دربار تعيين ميشدند.
قبل از نهضت مليكردن نفت، در ميان نخبگان و عامه مردم نفرت از انگليس بسيار زياد بود. عملكرد شركت نفت ايران و انگليس چنان سبعانه و مستبدانه بود كه هر ايراني با كمي غيرت ملي را به واكنش وا ميداشت.
اگر امريكا دنبالهرو دولت انگليس نميشد، شاهد روند ديگري در طول تاريخ آن زمان تا اكنون بوديم. اما شركت امريكا در كودتا كه لازمهاش حمايت از شاه به هر قيمت بود، موجب شد روز به روز كينه مفرط ايرانيان نسبت به انگليس با كينه نسبت به امريكا جايگزين شود. ادبيات انقلاب سال 57 بيانگر اين كينه و ستيزهجويي مردمي نسبت به امريكا است.