چند پيشنهاد محيط زيستي
اسماعيل كهرم
سالها پيش يكي از صاحبان منصب كه داراي ميزي و دفتر و دستكي بود اظهار داشت كه «امروزه كسي كه پستي را قبول ميكند يا عاشق است يا ديوانه!» امروز اما بايد گفت كسي كه پست را ميپذيرد هم عاشق است و نيز ديوانه! چرا انسان بايد آرامش و آسايش خود و خانوادهاش را فداي سراب التيام دادن زخمهاي انباشته شدن اجتماع بيمار ما كند؟ شايد حضرت حافظ بزرگوار در مواجهه با چنين شرايطي بود كه فرمود: «ما بدين در نه پي حشمت و جاه آمدهايم/ از بد حادثه اينجا به پناه آمدهايم»
اين نوشته را به آن شوربختي كه از بد حادثه به رياست سازمان حفاظت محيط زيست گماشته شده ارايه ميكنم. شوربخت از آن نظر كه با تمام حسننيت عالم، توانايي نجات كشتي در حال غرق اين سازمان را نخواهيد داشت. توصيه بنده با حدود 50 سال سابقه در خدمت محيطزيست ايران عزيز و جهان به رييس آينده محيط زيست ايران، در درجه اول امتناع از ارايه قولهايي است كه خود ميداند قادر به انجام آنها نخواهد بود. قول آقاي روحاني را به خاطر داريد؟ درياچه اروميه را احيا ميكنيم! و در آخر، در پايان اين دولت درياچه اروميه يك متر آب خواهد داشت! قول آقاي رييسي تنزل كرد ولي انتظار مردم چه؟ مردم هنوز انتظار احياي درياچه اروميه را دارند. قول اجرا نشد كه نشد. آقاي كلانتري، رييس سازمان و معاون رييسجمهور همچنين فرمودند: ما براي چهار يوزپلنگ، مساله آب را فراموش نخواهيم كرد. مهم آن است كه هم يوزها فراموش شدند و هم در زمينه آب گشايشي حاصل نشد! حقيقت آن است كه سازمان حفاظت محيط زيست، تخصص، وسايل و ابزار را نداشته و ندارد. آقاي كلانتري به اهميت تخصص در كشورداري واقف نبودند كه چنين قولي را دادند. درست مثل آنست كه از وزير صمت (صنعت، معدن و تجارت) بخواهيم كه وظيفه وزارت بهداشت را انجام دهد يا وزارت كشاورزي، وظيفه وزارت نفت را انجام دهد.
يك ضربالمثل عاميانه و بسيار مقبول توصيه ميكند كه: «قاچ زين را بچسب، سواري پيش كشت.» شما وظيفه خودت را انجام بده، فكر مساله آب نباش! از طرفي وزارت نيرو چكاره است؟ قانون حامي آنهاست و تخصص كافي را نيز دارند. اي كاش وزرا پس از خاتمه دوره صدارتشان موظف به پاسخگويي در مقابل قولهاي داده شدهشان داشتند و ميبايست پاسخگو ميبودند كه در اين مدت چه كردند و چه نكردند!
ارايه قولهاي غيرقابل اجرا، تنها در انحصار وزرا نيست بلكه نمايندگان مجلس نيز قولهاي اينچنيني تحويل ميدهند. در مجلس قبل نمايندگان شاهرود، قبل از انتخاب، قول احداث جاده جنگل ابر را با تمام خطراتي كه براي اين جنگل داشت به مردم دادند و بعدا فاش شد كه نمايندگان، طرح را نخوانده و صرفا به خاطر آشنايي دوستي با طراح آن را امضا كردند!
جناب معاون رييسجمهور و رييس سازمان حفاظت محيط زيست آينده، به شما كه از روي عشق به ايران يا جنون، چنين وظيفهاي را پذيرفتي، اميدوارم كه به همان اندازه عاشق ايران باشي زيرا در غير اين صورت اين شغل براي شما جز زجر و نارضايتي چيزي نخواهد داشت. يك كار پرزحمت 24 ساعته و در نهايت عدم رضايت عمومي مردم.
مردم ايران اكنون به اهميت محيط زيست واقفند و ارزش آب، باد، درخت و سبزي و كوه و ابر را ميدانند. آنها ميدانند كه عبارت محيط زيست چه مفاهيم گستردهاي را دربرميگيرد. نهايت اين مفاهيم، هوا براي تنفس، آب براي نوشيدن و غذا براي خوردن است و چيزي براي پوشيدن. اينها همه در كپسولي به نام محيط زيست پنهان شده است. اگر اجازه ميدهيد ادامه دهم كه داروهاي مختلف از سادهترين و تا پيچيدهترين انواع نيز در اين كپسول قرار گرفته است. كوچكترين تغييري كه در محيط زيست اتفاق بيفتد قسمتي يا همه اين موهبات مانند نوشيدني، خوراكيها، داروها و حتي صنايع و محصولات را از دست خواهيم داد. تفاوت كره ما با كره ماه با اين همه نعمت و محصولات در اين است كه كره ما اكوسيستم و محيط زيست دارد ولي كره ماه فاقد آن است زيرا آب و هوا در آن يافت نميشود! همين. اكوسيستم، مجموع عوامل جاندار و بيجاني است كه با تعامل يكديگر حيات را ميسازند و از آن حمايت ميكنند. مثلا آب و خاك محيط را براي نباتات فراهم ميكنند و نباتات نيز غذا براي گياهخواران مهيا ميكنند و اين مجموعه يعني حيات، يعني زندگي، يعني آنچه ما آنجا كه ميدانيم فقط در اين كره كوچك ناقابل اتفاق افتاده و زمين را با ارزشترين كره در كل جهان هستي قرار داده (تا آنجا كه ما ميدانيم)! تكرار تا آنجا كه ما ميدانيم لازم است چون اين جهان خيلي گسترده است. در كهكشان راه شيري تنها 2000 ميليارد خورشيد وجود دارد و هر كدام از اين مانند خورشيد خود ما، لااقل ممكن است 10 سياره داشته باشند كه ممكن است در برخي آنها حيات وجود داشته باشد. بنابراين امكان وجود حيات ممكن است ولي تا به حال به اثبات نرسيده.
اينجا يعني زمين تنها جايي است در كل كائنات كه در آن حيات به اثبات رسيده لذا بسيار باارزش است. اجزاي حيات هم به هم وابستهاند و از بين رفتن يك جزو ممكن است به انقراض اجزاي ديگر بينجامد. هيچ گياهي يا جانوري بيارزش و اضافي نيست؛ با هزاران اتصال با ساير فرمهاي حيات وابسته است. چه بسا شهرهاي آباد و پررونق، مانند موهنج دارو، در هندوستان كه به خاطر از بين رفتن يك جنگل كه نياز مردمان را به انرژي و غذا تامين ميكرد، از صفحه روزگار محو شدند. زندگي و حيات ما بستگي كامل به منابع حياتي اطراف ما در دشتها، كوهها، جويبارها و درياها دارد. حيات ما تا وقتي تداوم دارد كه اين منابع بهطور سالم و كافي دراختيار ما باشند. كاهش اين منابع يا تنزل كيفيت آن موجب كاهش كيفيت حيات ميشود. مرگ ميآفريند و زندگي گياهان و جانوران و نيز انسانها را مختل ميكند. پاندمي كوويد 19 نشان داد كه چقدر ما انسانها آسيبپذير هستيم.
همانطوركه قديميهاي ما ميگفتند آدمي، آهي است و دمي. اين آه و دم در محيطي زندگي ميكند كه بسيار حساس و شكننده ميباشد و حيات ما بستگي به ثبات اين محيط كه به آن «محيط زيست» ميگوييم وابسته است. اين ثبات براي مدتي به عهده شما است. سعي كنيد كاري كنيد كه در پايان كار شرمسار نشويد. ممنونم.
جناب رييس آينده، بنده اين سعادت را داشتهام كه محيط طبيعي ايرانم را بشناسم. من منطقه خوشييلاق را زماني ديدم كه شكارباني كه جلوي من ميرفت را نميديدم. در ساقه علوفه كه تا 3 متر ارتفاع داشتند، گم شده بود. در حالي كه سوار بر اسب بود. خم شدن علوفه محل حركت او را لو ميداد. اكنون خوش ييلاق برهوت شده مثل آسفالت. درياچه پريشان فارس خشك شده. ماهي در آب و پرنده بر سطح، همه از بين رفتند. چرا؟ شما وارث يك درياچه اروميه خشك، ميانكاله محل كشت مواد مخدر، جنگلهاي هيركاني كه خاك آن تاراج شده و آن غيرتهايي كه در مخيله شكاربانان سازمان متجلي ميشد و اكنون افسانهاي شده. آموزشكده محيط زيست كه در مدت 2 سال بچههاي ديپلمه را شكاربان و بعد محيطبان تربيت ميكرد، اين آموزشكده بهترين جوانان علاقهمند به طبيعت را آموزش ميداد. اينها بعدها مدير كل استانها شدند. بهترينها. اكنون استانها را كارشناسان ساير دستگاهها ميچرخانند مانند شيلات! يا سپاه.
جناب رييس بعد از اين، كليه تالابهاي ايران، همان كه به آنها مرداب ميگفتند، زير خط قرمز هستند. پاركهاي ملي ما، پناهگاههاي حيات وحش مناطق حفاظت شده و بالاخره آثار طبيعي ملي، همه و همه در حال فروپاشيدن هستند. در تالابهاي ميانكاله عزيزم، اولين پناهگاه حيات وحش كه ديدم، مسابقه تالابنوردي برگزار شد! ميانكاله اولين منطقهاي بود كه در ايران پناهگاه شد. ميبينيد كه چه وظيفه سنگيني را به عهده داريد؟ اگر مرد عمل نيستي صرفنظر كن /گر مرد رهي ميان خون بايد رفت / وز پاي فتاده سرنگون بايد رفت / تو پاي به راه درنه و هيچ مپرس / خود راه بگويدت كه چون بايد رفت