• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۲۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5175 -
  • ۱۴۰۰ پنج شنبه ۲۶ اسفند

از قرن رفته حكايت

محمد ذاكري

پايان اسفندماه امسال نه تنها قرار است سال جاري را به نقطه انتها رسانده و آن را به سال جديد تحويل دهد بلكه قرار است نقطه پاياني هم باشد بر قرني كه شاهد تحولات مهمي در همه جوانب در بستر سرزميني ايران بوده است. قرني كه سيدضيا و رضاخان با كودتا به استقبال شروع آن رفتند و حالا با كرونا و تحريم و گراني رو به پايان دارد. در قرن گذشته ايران تقريبا همه‌چيز به خود ديده است. جنگ جهاني و اشغال، نهضت ملي و كودتا، ساواك و مبارزه و خفقان عصر پهلوي، انقلاب اسلامي و جنگ تحميلي، فضاهاي باز و نيمه‌باز و بيشتر بسته سياسي، گشايش و فروبستگي اقتصادي، قحطي و بيماري و البته تحولات مهمي را نيز در عرصه بين‌الملل شاهد بوده است: جنگ جهاني دوم، جنگ سرد، تجزيه اتحاد جماهير شوروي و انواع و اقسام جنگ‌هاي ريز و درشت داخلي و بين‌المللي (اگرچه كه جنگ كوچك و بزرگ ندارد و در نهايتا اين جان انسان‌هاي بيگناه است كه قرباني مي‌شود.) شايد تعداد آنهايي كه شروع قرن كنوني را زيسته‌اند و اكنون پايانش را نيز تجربه مي‌كنند بسيار اندك باشد و هريك از آنها به فراخور زمينه و زمانه زندگي خود خاطرات و تجارب گوناگوني از اين پديده‌ها داشته باشند و چه بسيارند آنان كه در ميانه راه به اين قطار پيوستند و چند ايستگاه جلوتر هم پياده شدند. نه آغاز اين قرن را ديدند و نه پايانش را و در اين ميانه چندصباحي نغمه خويش خواندند و از صحنه رفتند.  اما بي‌انصافي است اگر قرن رو به اتمام را فقط به تلخي‌هايش منحصر كنيم. پيشرفت‌هاي متعدد و همه‌جانبه بشريت در ايران و جهان قابل انكار نيست و انصافا براي بسياري از انسان‌ها زندگي بهتري ساخته است اگرچه گاهي همين پيشرفت‌ها بلاي جان عده‌اي از انسان‌ها نيز شده است. دستاوردهاي گوناگون در عرصه پزشكي، بهداشت و درمان، فناوري اطلاعات و ارتباطات، ساير حوزه‌هاي علم و فناوري، معماري و شهرسازي و توسعه و عمران، امنيت و دفاع و حكمراني و خيلي زمينه‌هاي ديگر هم در دنيا و هم به نسبتي در ايران اتفاق افتاده و باعث ارتقاي سطح زندگي مردم در ايران و جهان شده است. 

خيلي وقت‌ها فكر مي‌كنم با اين تلخي‌ها و دشواري‌ها آيا ما يا پدر و مادرمان يا حتي پدربزرگ و مادربزرگ‌ها يا فرزندان‌مان خوش‌اقبال بوده‌ايم كه در اين قرن و در ايران ‌زاده شده و زيسته‌ايم يا نه. آيا مثلا اگر در سده گذشته يا آينده پا به عرصه هستي مي‌گذاشتيم شرايط بهتري داشتيم؟ خيلي مطمئن نيستم. همين الان پيشرفت فناوري‌ها آنقدر سبك زندگي‌مان را تغيير داده كه گاهي تصور بازگشت به سي سال پيش و زندگي بدون گوشي‌هاي هوشمند و برنامك‌هاي جورواجور براي‌مان دشوار است. حال چطور مي‌توان به صدو اندي سال پيش بازگشت كه در بسياري نقاط ايران حتي آب سالم و بهداشتي براي نوشيدن وجود نداشت. آن طرف ماجرا هم هست. با همه پيشرفت‌ها و تغييرات، گاهي ديدن يك فيلم، سريال يا فوتبال قديمي؛ گوش دادن به يك قطعه موسيقي؛ خواندن يك صفحه از روزنامه يا مجله‌اي مربوط به سال‌هاي گذشته يا قدم زدن در كوچه‌ها و محله‌ها و خانه‌هاي قديمي تهران يا شهرهاي ديگر يا تنفس‌هاي پاك روستا يا ييلاق و سكوت و آرامش و طبيعت آن، آدم را هوايي مي‌كند كه برگردد به سال‌ها و دهه‌ها پيش و كمي از اين شلوغي محيط و احاطه اخبار و اطلاعات فارغ شود. به عبارت ديگر نه مي‌توان به عقب برگشت و نه از آن يك‌سره دل كند. افزون بر آن در قرن اخير با بزرگاني از عرصه علم و فضل و ادب و فرهنگ و هنر و سياست معاصر و هم‌روزگار بوده‌ايم كه اگر هم فرصت معاشرت آنان را از نزديك نيافته باشيم اما فيوضات وجودشان ايران و جهان را حتما جاي بهتري براي زندگي ساخته و به زندگي بسياري از ما رنگ و بوي بهتري بخشيده است. 
و اما بعد... يعني قرن بعد كه احتمالا نيمه دوم زندگي‌ ما يا كمي بيشتر و كمتر آن قرار است در آن قرن بگذرد. اما شايد مهم‌تر از خود ما، فرزندان و نوادگان ما (در صورت تحقق و تولد) هستند كه عملا فرزندان قرن بعد به شمار خواهند رفت. اگرچه ممكن است تولدشان در سال‌هاي پاياني همين قرن بوده باشد اما رشد و بالندگي و ورودشان به عرصه اجتماع به قرن بعد موكول خواهد شد. آشكار است كه روند شتابان علم و فناوري حتي با شتابي بيشتر در قرن آتي هم ادامه خواهد يافت و تحولات سبك زندگي به مراتب شتابان‌تر از آنچه تاكنون ما تجربه كرده‌ايم صورت خواهد گرفت. دشواري‌هاي سياسي و اقتصادي و اجتماعي هم كه ظاهرا با نژاد ايرانيان پيوند خورده و همواره ميزاني از آن وجود خواهد داشت و خيلي اميدي ندارم كه به اين زودي‌ها از بين برود. اما راستش دغدغه اصلي من براي قرن آتي و نسل آتي اينها نيست. اميد، اخلاق، معنويت، روابط انساني و پيوند با سنت‌هاي نيكوي گذشته اصلي‌ترين عواملي است كه به باور من در قرن آتي در معرض تهديد هستند. يكي از علل و در عين حال نشانگان مهم آن هم، تغيير گروه‌هاي مرجع در جامعه است كه برخلاف گذشته، نه اصحاب علمند نه فضل و فرهنگ و انديشه. جامعه‌اي كه نخبگان و روشنفكران و انديشه‌ورزانش گوشه‌نشين شوند و سلبريتي‌ها و شاخص‌هاي مجازي الواتش بركشيده گردند احوالش نگران‌كننده است. افزون بر آن نااميدي و بي‌انگيزگي براي تغيير شرايط فردي و عمومي ويروس كشنده‌اي است كه دارد از نسل ما به نسل بعدي منتقل مي‌شود. با اين‌همه و با اينكه قرن بعد را در سراشيبي حيات خواهيم گذراند؛ از ته دل آرزو مي‌كنم قرن بعد با همت نسل بعد، تجلي تحقق آرزوهاي فروخورده و سركوب‌شده بشر خصوصا انسان ايراني باشد. 
عمري دگر ببايد اندر وصال ما را
كين عمر طي نموديم اندر اميدواري

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون