• ۱۴۰۳ سه شنبه ۲۵ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5428 -
  • ۱۴۰۱ پنج شنبه ۲۷ بهمن

رفاقت يعني مردانگي

مهرداد احمدي شيخاني

بعد از دو رفيقانه كه به ضرورت براي دو دوست سفر كرده نوشتم (يكي امير رفيعي كه 42 سال پيش مسافر شد و همه مردم ايران به او مديونند و ديگري مسعود سپهر كه سفري باور نكردني داشت و همين چند روز پيش مسافر شد و اثرش براي هميشه و تا وقتي فارسي زبان مردم اين سرزمين است، در ميان ايرانيان ماندگار خواهد بود)، خوشبختانه نوبت به رفيقي در قيد حيات رسيد و اميدوارم سايه‌اش مستدام باشد. اين رفيق «عباس عبدي» است و شايد عجيب باشد كه چرا او؟ كه دليلش را توضيح مي‌دهم. عباس عبدي از دوستان صميمي من است و بسيار به او مديونم ولي صميمي‌ترين دوست من نيست، اما مهم‌ترين جمله‌اي كه در مورد رفاقت شنيده‌ام، از او شنيدم و از آنجا كه اينجا هر چه مي‌نويسم رفيقانه است، حتي حق اين بود كه اولين رفيقانه را بابت اين سخن عبدي، به او اختصاص مي‌دادم كه به دلايلي كه پيش‌تر و در رفيقانه‌هاي قبلي گفتم، اين ستون را با ياد رفقاي ديگري شروع كردم.
اما آن سخن عباس چه بود كه اين‌قدر برايم در موضوع رفيق و رفاقت اهميت دارد؟ تا به جواب اين سوال برسم، كمي عقب‌تر مي‌روم. گمان مي‌كنم كه آشنايي مستقيمم با عبدي به اوايل دهه 70 برگردد. نمي‌دانم چطور ولي در ميانه‌هاي آن دهه، ديگر با عباس دوست بودم ولي هنوز اين دوستي به رفاقت نرسيده بود. بعد از راه‌اندازي «موسسه آينده» بود كه رفت و آمد و مراوداتم با او بيشتر شد و در ماجراي دوم خرداد، ديگر از دوستي به رفاقت رسيده بوديم و از همان ايام بود كه تقريبا در هر جريده‌اي كه كار مي‌كردم، عباس هم آنجا بود و از همه بيشتر در روزنامه‌هاي صبح امروز و مشاركت. رفتنم به روزنامه مشاركت هم اصلا به واسطه عبدي بود و او بود كه مرا به مشاركت برد. عباس را اكثرا به نظرات و تحليل‌هايش مي‌شناسند. به قلم ساده، بي‌تكلف، صريح و دقيقش. به يادداشت‌هايي كه موضوع را بدون حاشيه‌روي و نقيدها و تعارفات مرسوم طرح مي‌كند. از خيلي‌ها اين را شنيده‌ام كه مي‌گويند «ما هميشه يادداشت‌هاي عبدي را مي‌خوانيم» و چنين سخني را تا به حال در مورد هيچ نويسنده و تحليلگر ديگري نشنيده‌ام كه بگويند يادداشت‌هاي فلاني را هميشه مي‌خوانيم و به گمانم دليلش در همين دقت و بي‌پيرايه و ساده‌نويسي اوست و البته اينكه حتما در هر يادداشتي كه مي‌نويسد، نكته‌اي كليدي و تفكربرانگيز وجود دارد. حالا ممكن است خواننده الزاما با هر چه عبدي مي‌گويد موافق نباشد، ولي حتي موافق نبودن با او نيز سبب انديشيدن درمورد موضوعي كه طرح كرده مي‌شود، نه اينكه بگوييم چه موضوع بي‌اهميتي. من كه تاكنون به ياد ندارم موضوعي كه او طرح كرده بي‌اهميت باشد، حتي اگر نظرش را نپذيرم و عجيب اينكه با اين همه يادداشتي كه مي‌نويسد و هر روز هم مي‌نويسد، انبانش خالي نمي‌شود و آنهايي كه دستي به قلم دارند، مي‌دانند اين يعني چه دشواري بزرگي.
اما برويم سر آن جمله كليدي. براي من هم عباس همين بود كه در بالا گفتم، يعني نويسنده و تحليلگري منحصربه‌فرد، كه البته براي مهم بودن يك شخص، همين نكات هم كافي است، ولي وقتي عبدي را بعد از ماجراي «پرونده نظرسنجي» كه موجب دستگيري و زندان او و عده‌اي ديگر شد و پس از آزاديش از زندان ديدم، جمله‌اي گفت كه سال‌هاست به آن فكر مي‌كنم و هر بار در ذهنم شاخ و برگ تازه‌اي مي‌گيرد. عباس وقتي به زندان افتاد، فقط دو نفر برايش در جرايد چيزي نوشتند؛ يكي جناب دكتر جواد غلامرضا كاشي و ديگر خود من و اين تعداد قليل، با آن دايره گسترده روابط و اثرگذاري‌هاي او، اتفاق بسيار عجيبي بود. وقتي از زندان بيرون آمد و به ديدارش رفتم، در حياط آن ‌روز خانه‌اش نشستيم و از هر دري سخني گفتيم. نمي‌دانم چه شد كه در ميانه گفت‌وگو چنين گفت كه «مهم نيست با چه كسي رفيق هستي، هم‌دين و آيين تو باشد يا نباشد، مرام و مسلك‌تان يكي باشد يا نباشد، هيچ چيز در رفاقت مهم نيست، تنها چيزي كه مهم است اين است كه رفيقت مرد باشد يا نامرد» و همين گفته عباس، كليد من براي رفاقت است. 
رفاقت يعني مردانگي. مردانگي نه در تصوير جنسيتي آن، مردانگي به معناي مرام و معرفت. اين گفته عباس را سال‌هاست با خود تكرار مي‌كنم و به مرور به معناي تازه‌اي رسيده‌ام. به اينكه «رفاقت اين نيست كه آيا رفيق در حق تو مردانگي كرده يا نه، رفاقت اين است كه آيا تو در حق رفيق مردانگي كني» و از وقتي اين‌طور به رفاقت نگاه مي‌كنم، همه‌ چيز بسيار دشوارتر از قبل شده. اينكه كاري نداشته باشم كه رفيق در حق من چه مي‌كند، بلكه از خودم مي‌پرسم من در حق رفيق چه مي‌كنم؟

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون