قصه تامي و ايدز
مرتضي ميرحسيني
كسي كه در فيلم «راكي 5» (1990) نقش مقابل سيلوستر استالونه را بازي ميكرد بوكسوري حرفهاي به نام تامي موريسون بود. او در داستان فيلم، بوكسور جواني است كه گامهاي نخست مسير قهرماني را درست برميدارد و به موفقيتهايي هم ميرسد، اما بعد از مسير منحرف ميشود و همه چيز را -بيشتر از ديگران، براي خودش- خراب ميكند. در زندگي واقعياش نيز همين اتفاق افتاد. از ده سالگي به تشويق پدرش بوكس را شروع كرد و از همان سالها، با شركت در مسابقات مختلف، جوايزي را هم برنده شد. تا 1988 در مسابقات آماتوري رقابت كرد، بيشتر از 220بار داخل رينگ شد و در 200 نبرد به پيروزي رسيد و حتي تا يكقدمي انتخاب براي حضور در المپيك سئول (1988) پيش رفت. در نخستين سال حضور در رقابتهاي حرفهاي 19 بُرد بدون شكست داشت و در 15 رقابت، حريف را با ضربه فني مغلوب كرد. اواخر همان سال با سيلوستر استالونه آشنا شد و به پيشنهاد او براي بازي در يكي از نقشهاي فيلم «راكي 5» به دفترش رفت. آنجا توانايي او در بازيگري را محك زدند و نقش تامي گان را به او دادند. او نيز براي تمركز هر چه بيشتر روي كار بازيگري و ايفاي بهتر نقش، چند ماهي از رقابتهاي ورزشي كنار كشيد. با پايان پروژه «راكي 5» بار ديگر به رينگ برگشت و در ادامه مسير قهرمانياش، با بهترينهاي بوكس آن سالها رقابت كرد. حتي بر جرج فورمن افسانهاي -كه آن زمان چهل و چند ساله بود- پيروز شد. نيمه نخست دهه 1990 بهترين سالهاي او بودند. مشهور و موفق بود و به آن اقليتي از جامعه تعلق داشت كه به پشتوانه شهرت و ثروت، تقريبا هر كاري دوست دارند، ميكنند و محدوديتهاي مردم عادي برايشان وجود ندارد. اما اين دوران اوج، زودتر از آنچه انتظار ميرفت به پايان رسيد. زمستان 1996 كميسيون ورزشي ايالت نوادا در بيانيهاي رسمي اعلام كرد تامي موريسون به ايدز مبتلا شده است و از اين به بعد اجازه شركت در رقابتهاي ورزشي را ندارد. اين كميسيون مجوز او براي شركت در مسابقات قانوني و رسمي را باطل كرد. بعدتر چند پزشك ديگر از او آزمايش گرفتند و ابتلاي او را به ايدز تاييد كردند. خودش همان سال در چنين روزي در كنفرانسي خبري حاضر شد، درباره بيمارياش صحبت كرد و گفت اين اتفاق برايم افتاد چون زندگي بيقيد و بندي داشتم. آن روز در آن كنفرانس خبري اعلام كرد ديگر در هيچ رقابتي شركت نميكند، اما چندي بعد در كنفرانس ديگري در اوكلاهاما گفت خيلي دوست دارم يك بار ديگر، براي آخرين بار داخل رينگ شوم و درآمد حاصل از آن را به «بنياد ضربه فني ايدز» تقديم كنم. در ايالاتمتحده امريكا به او چنين اجازهاي ندادند، اما همراه جرج فورمن و به دعوت او به ژاپن رفت و آنجا در رقابتي به پيروزي رسيد. در ژاپن مانعش نشدند، اما شرط برگزاري مسابقه اين بود كه اگر موريسون زخم برداشت و خونريزي كرد نبرد همان لحظه متوقف و تمام شود. بعد از آن پيروزي، يك دهه از مسابقات فاصله گرفت و به تدريج نامش فراموش شد. سپس به اميد بازگشت، در تگزاس و ويرجينياي غربي در چند آزمون آمادگي جسماني شركت كرد و در اين دو ايالت دوباره مجوز رقابت حرفهاي گرفت. دو يا سه بار ديگر داخل رينگ شد و پيروزيهاي ديگري كسب كرد، اما دوران قهرمانياش به انتها رسيده بود. سال 2006 در مصاحبهاي، متفاوت با صحبتهايش در آن كنفرانس خبري فوريه 1996 گفت كه كميسيون ورزشي نوادا با ادعايي دروغ، زندگي حرفهايام را نابود كرد. اين كميسيون نيز در پاسخ به او و رسانههايي كه حرفهاي او را درست ميپنداشتند اعلام كرد موريسون يا هر كس ديگري كه درباره درستي آن تصميم شك و شبههاي دارد، ميتواند از آزمايشگاه بخواهد تا نتايج آن آزمايش را منتشر كند. موريسون اين كار را نكرد. به جاي آن، براي فريب رسانهها، با استفاده از خون ديگري آزمايش ايدز داد و نتيجه منفي آن را پشتوانه ادعاي خودش در اتهامزني به كميسيون ورزشي نوادا كرد. البته هر چه بيشتر تقلا كرد، بيشتر آبروي خودش را برد. حتي بدون ابتلا به ايدز هم زندگي پرحاشيهاي داشت و هميشه خودش را به دردسر ميانداخت. چندبار به جرم زدوخورد به زندان افتاد و يك بار هم هنگام رانندگي پس از مصرف مواد مخدر دستگير شد. بعد از دورهاي سروصدا، باز از كانون توجه بيرون رفت و تا اواخر تابستان 2013 خبر خاصي از او منتشر نشد تا اينكه مادرش به رسانهها گفت او نزديك يك سال است كه بستري و زمينگير شده و به روزهاي پاياني زندگياش رسيده است. سرانجام نخستين روز از سپتامبر 2013 در يكي از مراكز درماني نبراسكا قلبش از كار افتاد. زمان مرگ 44 سال داشت.