بازيگراني توانا با انتخاب كنشهاي درست
رضا بهبودي
مفهومي در تحليل درام وجود دارد كه به «كنش سراسري » معروف است. اينكه يك متن دراماتيك در نهايت ميخواهد با مخاطبانش چه كند؟ چه اثري روي آنها بگذارد؟ با ادراكات و عواطف و نگاه آنها به پيرامون چه كند؟
تشخيص و تحليل درست اين مفهوم در يك متن، راهگشاي همه آن چيزهايي است كه مثلا در تئاتر منجر به اجرا ميشود. يك اجراي درست از يك متن نمايش منوط به فهم و تشخيص درست در كنش سراسري آن است.
اما جالب اينجاست كه نبايد اين كنش سراسري را بازي كرد! بلكه بايد با انتخاب فعاليتهاي درست و كنشهاي فرعي و اجراي درست لحظه به لحظه يك متن، كمكم كنش سراسري را به جهان مخاطب منتقل كرد.
در پايان، مخاطب به ادراك و فهمي از متن ميرسد كه از رهگذر هزارويك عنصر ديداري و شنيداري و عوامل به دست آمده است. اما در كنار اين عوامل موثر در يك اجراي درست، نقش بازيگران انكارناشدني است.
بازيگر بد، بازيگر زيادهخواهي است كه فقط ميخواهد«نقش» او پررنگتر شود، ديالوگهاي بيشتري ادا كند، بيشتر ديده شود، زيباتر به نظر برسد و بيشترين تمركزش در قسمت تماشاگران است! فارغ از اينكه همه اين كارها آيا در جهت تحقق كنش سراسري است يا صرفا پاسخگوي چند لحظه از يك كليت است؟
مصالح عاليه يك كشور، حكم همان كنش سراسري را دارد. بايد آن را فهميد و در جهت تحقق آن كوشيد.
اگر ادراك درستي از يك متن وجود نداشته باشد به اجراي درستي هم منتهي نميشود. بماند كه هميشه بين ادراك و اجراي آن فاصلهاي است كه رفع آن به مدد سالها مطالعه و كار عملي به دست ميآيد.
ويژگي تيم مذاكرهكننده هستهاي فقط در همين زمينه است: ادراك درست از شرايط جهان و ايران و انتخاب كنشهاي درست و موثر كه به سمت تحقق اهداف عاليه حركت كند. از خود ميپرسم علت پيروزي در اين توافق چيست؟ آيا «كنش سراسري» تغيير كرده است يا بازيگران تواناتري به اجراي لحظه به لحظه درام مذاكرات مشغول بودهاند؟ تا آن موقع، به احترام اين بازيگران بلند ميشويم و خسته نباشيد ميگوييم.