• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۱۳ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3122 -
  • ۱۳۹۳ سه شنبه ۱۱ آذر

كتاب نظم جهاني را در «اعتماد» بخوانيد

سيستم توازن قواي اروپا و پايان آن

هنري كيسينجر / مترجم: منصور بيطرف

فرهنگ روسي به دنبال تمدن اروپايي
در دوران حكومت پطر كبير بود كه روسيه به سيستم دولتي مدرن اروپايي آن هم به روشي غيرمعمول جوامع ديگر ملحق شد. هر دو طرف با احتياط همديگر را در آغوش گرفتند. پطر در سال 1672 و در يك روسيه قرون وسطايي به‌دنيا آمد. اروپاي غربي تا آن زمان دوران اكتشاف، رنسانس و اصلاحات را پشت سر گذاشته بود و حالا بر لبه انقلاب علمي و روشنگري قرار گرفته بود. تزار جوان با يك هيكل گنده (قدش 6 فوت و 8 اينچ بود – 2 متر) و با يك انرژي پر توان مي‌خواست امپراتوري‌اش را به حكومتي تبديل كند كه تماما بيانگر رسوم و آرزوهاي روسي باشد. پطر مصمم بر كسب ثمره‌هاي مدرنيته به دنبال آن بود كه با دستاوردهاي روسي عليه آنها [مدرنيته] برخيزد، چندين و چند بار از كارگاه‌ها و كارخانجات بخش مهاجران آلماني مسكو ديدن كرد. در نقش يك حاكم جوان سفري به پايتخت‌هاي غربي كرد و به طور شخصي فناوري‌ها و ديسيپلين‌هاي حرفه‌يي مدرن را امتحان كرد. او متوجه شد كه روسيه نسبت به غرب عقب مانده است و هدفش را چنين بيان كرد: «مردم را از رسوم عقب مانده آسيايي جدا مي‌كنم و به آنها ياد مي‌دهم كه چگونه خودشان را با مردم مسيحي اروپايي تطبيق دهند.»
يكسري از فرمان‌هاي حكومتي صادر شد: آداب و اصلاح موي سر غربي شد، به دنبال متخصصان فناوري خارجي رفت، يك ارتش و نيروي دريايي مدرن ساخت، تمام مرزهايش را با دولت‌هاي همسايه با تجهيزات جنگي مجهز كرد، به سمت درياي بالتيك نفوذ كرد و يك پايتخت جديد به نام سن‌پطرزبورگ ساخت. شهر سن‌پطرزبورگ، «پنجره‌يي به سوي غرب» بود كه كاملا تحت نظارت شخص پطر و با فرمان او و زماني كه نوك شمشيرش را بر روي زمين گذاشت و اعلام كرد كه «در اينجا شهري بايد باشد»، ساخته شد آن هم توسط نيروهاي مفلوكي كه به كار اجباري گرفته شده بودند. زماني هم كه سنت‌گرايان شورش كردند پطر آنها را سركوب كرد و حداقل طبق مواردي كه به غرب رسيده بود شخصا مسووليت شكنجه و قطع سر رهبران شورشي را بر عهده گرفت.
زور و اجبار پطر، جامعه روسيه را متحول و ارزش امپراتوري‌اش را به رده‌هاي اول قدرت‌هاي بزرگ غربي وارد كرد. با اين‌حال تحول ناگهاني، روسيه را با ناامني‌هايي كه يك تازه به دوران رسيده با آن مواجه مي‌شود، باقي گذاشت. در هيچ امپراتوري ديگري نمي‌توان اين احساس را كرد كه يك حاكم مستبد مثل كاترين كبير، جانشين خلف پطر در نيم قرن بعد، اين ضرورت را يادآوري كند كه «روسيه يك دولت اروپايي است و تمامي مشاهدات اين را به وضوح نشان مي‌دهند.»  اصلاحات روسيه توسط حاكمان مستبد بي‌رحمي كه دوست داشتند بر گذشته‌شان غلبه كنند تا اينكه از اعتماد به آينده‌شان انرژي بگيرند، روي جمعيتي مطيع به اجرا درآمد. با همه اين احوال، زماني كه حكومت پطر به سرآمد، جانشينان مصلحش و انقلابيون، رعايايش و اخلاف‌شان براي او اعتبار [ويژه‌يي] قايل شدند چون آنها را بي‌رحمانه به سمتي هدايت كرد كه كمتر به دنبال آن بودند. (بر همين اساس طبق نظرسنجي‌هايي كه اخيرا صورت گرفته، براي استالين هم در تفكر معاصر روسي چنين اعتباري قايل شده‌اند.)
كاترين كبير، حاكم مستبد اصلاح‌طلبي بود كه از سال 1762 تا 1796 حكومت كرد. در دوره تاريخي او كه دستاوردهاي فرهنگي و گسترش قلمرويي روي داد (از جمله فتح كريمه و منطقه خودمختار قزاق كه امروزه جزو اوكراين مركزي است)؛ كاترين استبداد مطلق روسي را به عنوان تنها سيستم حكومتي مي‌داند كه مي‌توانست اين قلمرو بزرگ را نگه دارد و آن را چنين توجيه مي‌كند: «اندازه قلمرو، قدرت مطلقي را ايجاب مي‌كند كه بايد آن در شخصي كه بر آن قلمرو حاكم است تجلي يابد. مصلحت در اين است كه براي صدور اوامري كه از مكان‌هاي دور فرستاده مي‌شود، جبراني‌هاي فراوان براي تاخيرهايي كه گاها به خاطر فواصل دور مكان‌ها ايجاد مي‌شود در نظر گرفته شود.
هر شكل ديگري از حكومت، هر چه مي‌خواهد باشد، نه‌تنها براي روسيه زيان‌آور است بلكه در كل ثابت كرده كه خرابي به بار مي‌آورد.»
بنابراين آنچه در غرب به عنوان استبداد خودسرانه درنظر گرفته مي‌شد در روسيه به عنوان يك عنصر ضروري كه پيش‌شرط كاركرد حكومت كردن است، ديده مي‌شد.
تزار، همانند امپراتور چين، حاكم مطلق با قدرت افسانه‌يي بود كه طبق سنت به او تفويض مي‌شد و بر قلمرويي به وسعت يك قاره نظارت مي‌كرد. اما از يك منظر مهم موقعيت تزار با همتاي چيني‌اش فرق داشت. از نگاه چيني، امپراتور در هر كجا كه ممكن باشد از طريق متانتي كه در سلوكش بود حكم مي‌راند؛ در نگاه روسي، رهبري تزار از طريق قدرتي غالب بود كه خواسته‌هايش را تحميل مي‌كرد آن هم با اقتداري كه به چالش كشيده نمي‌شود. او به‌شدت بر تمام ناظران دولتي، قدرت خود را اعمال مي‌كرد. تصور بر اين بود كه امپراتور چين به عنوان تجسم برتري تمدن چيني است كه به ديگر اقوام القا مي‌كند «بياييد و استحاله» شويد. اما تزار به عنوان تجسم دفاع روسيه در برابر دشمناني كه آن را از همه طرف محاصره كرده‌اند، ديده مي‌شد. بنابراين در حالي كه امپراتورها براي بي‌طرفي و منصفانه بودن‌شان و خيرخواهي كه از گوشه و كنار مي‌كردند ستايش مي‌شدند، نيكلاي كارامازين، تاريخ نگار قرن نوزدهم در خشونت تزار، علامتي را مي‌ديد كه شمايل حقيقي او را تكميل مي‌كرد:
«در روسيه، حاكم، قانون زنده است. او هست كه خوب را تشويق و بد را تنبيه مي‌كند. يك قلب رئوف در يك پادشاه، فضيلتي به شمار مي‌رود كه فقط از آن با حس وظيفه‌شناسي براي مواردي كه شديدا حساس هستند، استفاده مي‌شود.»

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون