وقتي كه همين طوري سخن ميگوييم
در تمام سالهاي اصلاحات اوضاع معيشت مردم از هر نظر بهتر از دوره شما بود ضمن اينكه درآمدهاي نفتي آنان نيز بسيار كمتر از دوره شما بود. اگر شما براي معيشت مردم كاري كرده بوديد كه راي ميآورديد. نكته ديگر اين كه؛ بدون ترديد مشكل مردم معيشت آنان است و دولت و نيروهاي سياسي، بايد به آن بپردازند. البته اگر تندرويهاي شما اجازه دهد. ولي گفتن مكرر مشكلات مردم و ارايه ايدههاي بيپايه مثل آوردن پول نفت به سر سفره مردم، هيچ مشكلي را حل نميكند. سياستمدار بايد راهحل ارايه دهد. از بس كه شما اقتصاد را سياستزده كردهايد، راهحل مشكلات اقتصادي را به حوزه سياست بردهايد و نه در اقتصاد. هر جاي اين اقتصاد را بگيريد، سياست تا اعماق آن نفوذ كرده و مثل خوره آن را از درون خورده است. بنابراين پرداختن به مسائل سياسي، شرط لازم براي برداشتن موانع از پيش روي تحول در اقتصاد است. نكته ديگري كه در اظهارات فوق مهم است، توصيه ايشان به اينكه اصلاحطلبان به جاي پرداختن به خود، به معيشت مردم بپردازند. اين هم از توصيههاي عجيب و غريب است. اگر دوستان اصولگرا به جاي پرداختن خيالي به معيشت مردم، به خودشان ميپرداختند بهتر بود، زيرا در اين صورت هيچگاه دولتي مثل دولت سالهاي 84 تا 92 را بر سرير قدرت نميآوردند و چشم بسته تا اواخر دوره از او حمايت نميكردند. جالب اينكه دليل قطع حمايت اصولگرايان از احمدينژاد نيز ربطي به مساله معيشت مردم و فقدان برنامه اقتصادي آن دولت و اتلاف گسترده منابع اقتصادي از سوي آنان و رشد عجيب فساد نداشت، بلكه به موضوعي بيارتباط با اين مسائل مربوط ميشد. اصلاحطلبان هم وقتي دچار سقوط خواهند شد كه مثل افراطيون مقابل خود، از پرداختن به مشكلات و مسائل خود غفلت كنند و همواره مترصد دستورالعمل صادركردن براي اين و آن باشند. اگر آنان چنين كنند، دير يا زود مشابه دولت پيشين از درون آنان ظاهر خواهد شد. اصلاحطلبان، چه بخواهيم و چه نخواهيم، دو برنامه سوم و چهارم توسعه را نوشتهاند كه مورد تاييد نهادهاي كشور بوده. اما ميشود گوينده محترم بفرمايند كه برنامه آنان براي حل مشكلات معيشت مردم چه بود؟ آيا برنامه بيسر و ته پنجم را قبول دارند؟ يا فقط ميتوانند برنامه چهارم را تخريب كنند؟ لطفا از اين پس با دقت سخن بگوييد.