انتخابات: ثبات و پيوستگي در سياست خارجي ايران
دكتر ميريوسف علوي
تحليلگر مسائل سياست خارجي
دو نقطه قوت سياست خارجي ايران در خاورميانه عبارتند از پيوستگي continuity و قابل اتكا بودن contingency. در يك منطقه پرآشوب و پربحران همانند خاورميانه بسيار مهم است كه سياستمداران و نخبگان عالي جامعه از هيجانات معمول در تصميمگيريهاي خود به دور باشند و از اتخاذ تصميمات عجولانه در سياست خارجي و تغييرجهتهاي ناگهاني و دور از انتظار خودداري كنند. اين ويژگيها به متحدان و حتي دشمنان كشور اين امكان را ميدهد تا رفتار معقولتري را نسبت به ايران اتخاذ كنند. از يكسو دوستان و متحدان روي دوستي ايران حساب ويژهاي باز ميكنند و متناسب با آن نسبت به تعهدات متقابل تداوم اين دوستي استوار بمانند و از ديگر سو دشمنان هم به ماجراجوييهاي ناشي از بازيخواني غلط حريف كمتر تمايل مييابند. تداوم رياستجمهوري جناب آقاي دكتر روحاني به هر دوي اين عوامل يعني پيوستگي و قابليت اتكا كمك كرده و جايگاه ايران را در منطقه و جهان تقويت خواهد كرد. ساز و كاري كه ثبات و پيوستگي را در دهههاي گذشته در ايران تضمين كرده است، شوراي عالي امنيت ملي است كه جناب روحاني در دهههاي گذشته عضو پيوسته اين شورا بوده و هست. تركيب شورا به گونهاي است كه از نهادهاي متعدد نظامي، انتظامي و اداري و غيره در آن عضو هستند و راهبردهاي اصلي جمهوري اسلامي به ويژه در عرصه سياست خارجي در اين شورا كه رييسجمهور رييس آن است، تدوين و تبيين ميشود. اين سابقه طولاني به دكتر روحاني و تيم وي كه بسياري از آنها سوابق مشابهي در شوراي امنيت ملي يا نهادهاي مختلف نظام در دهههاي پيشين داشتهاند، كمك خواهد كرد كه انسجام و پيوستگي فعلي در راهبردهاي سياست خارجي را حفظ كنند و بهبود ببخشند. از ديگر سو، شايد دوماه قبل كمتر كسي چنين انتخابات هيجاني و پر رقابتي را پيشبيني ميكرد و به ويژه فكر ميكرد در مناظرههاي انتخاباتي چنين انتقادات تندي در زمينههاي مختلف و از جمله در جنبههاي اجرايي سياست خارجي مطرح شود. هرچند اين انتقادات ميتواند داراي تبعات منفي نيز براي كشور و سياست خارجي باشد، ولي از زاويهاي ديگر ميتواند فرصتي براي تجربه چهارساله سياست خارجي دولت دوازدهم باشد كه برخي كاستيها را رفع و به طور ويژه براي ايجاد انسجام بيشتر در ميان نهادهاي مرتبط با سياست خارجي بهرهبرداري شود. علاوه بر دو موضوع ثبات و پيوستگي، مشاركت و مشروعيت سياسي نيز ميتواند ارتباط مستقيمي با قدرت ملي و توان بازيگري كشورها در صحنه منطقهاي و جهاني برقرار سازد. مشاركت ٧٣ درصدي ملت ايران در منطقهاي كه انتخابات غيرفرمايشي و حتي انتخابات نمايشي در آن حكم كيميا دارد، قطعا توان بالقوه فراواني به دستگاه سياست خارجي و ديپلماتهاي ايراني ميدهذ كه با توان و انگيزه تقويت شدهاي، اهداف و منافع ملي ايران را پيگيري كنند. البته نقد كردن اين توان بالقوه به مهارت بازيگران ايراني و شرايط منطقه و جهان هم وابستگي تام دارد، ولي تجربه چهارسال گذشته نشان ميدهد ميتوان به اين موضوع كاملا اميدوار بود. در مجموع ثبات قدم ملت ايران در واگذاري مجدد مسووليت دولت براي چهارسال ديگر فرصت مغتنمي را در اختيار آقاي دكتر روحاني و تيم سياست خارجياش ميگذارد تا پروژههاي نا تمام دوره اول را پيگيري و به سرانجام برسانند كه در راس آنها پروندههاي مهم منطقهاي و به ويژه سوريه قرار دارد.