به نام عشق و براي بچهها
روزگار كه به سختي ميرسد، كودكان و نيازهاي فرهنگيشان از ياد ميرود. در روزگار سخت معيشتي، اجتماعي و سياسي، بقا آنقدر مهم ميشود و نانشب آنقدر مطرح كه ديگر كسي حواسش به بچهها نيست و آنچه كه بايد به آنها داده شود. گاهي هم اوضاع خوب است، اما نياز فرهنگي در آخرين فهرست نيازها. روزگاري مثل امروز كه همهچيز در آن به هم ريخته است و فضاي مجازي و ابزار تكنولوژي آنقدر پيشرفت كرده كه تكاليف شب كودكان هم در لپتاپها و نوتبوكها انجام ميشود. اما نياز روحي و آنچه كه روح كودك را بايد سيراب كند، نه با دغدغهها و نگرانيهاي معيشتي پدر و مادرها تامين ميشود و نه پيشرفت هرروزه امكانات و تكنولوژي. كتاب، قصه، فيلم و حتي مجله و نشريه بايد در دست كودكان و نوجوانان باشد تا اين نياز اصلي و مهم تامين شود. در چنين روزگاري است كه چهرههايي كه از اين نياز خبر دارند و زندگي خود را وقف فرهنگ كردهاند، واقعيت آنچه كه هستند و آن دلسوزي عميق و درست را به خوبي نشان ميدهند. چهرههايي مانند احمدرضا احمدي كه بعد از اين همه سال كار و انتشار اشعار و كتابهاي مختلف، هنوز حوزه ادبيات كودك و نوجوان را رها نكرده و همچنان دغدغه تامين اين نيازها را دارد. شاعر دوستداشتني ما به تازگي قصهاي براي كودكان نوشته است. قصهاي درباره چيستي عشق و چرايي زندگي كه آگاهي از آن نياز كودكان و نوجوانان است. احمدي به زبان كودكان آشنا است و قصه را براي آنها نوشته تا در اين بحبوحه و سرشلوغي زندگي عصر مدرن براي بچهها و پدر و مادرهايي كه هنوز دغدغه فرهنگ دارند، خوراكي مناسب وجود داشته باشد. اين كتاب «ماهي قرمز، ماهي طلايي» نام دارد و تصويرسازياش را حسن موسوي انجام داده و در خلاصهاش هم نوشته شده: «ماهي قرمز كه با ماهي طلايي زندگي ميكرد تنها ماند و به گودالي پناه برد. نميخواست ماهيان درياي بزرگ را ببيند تا با او درباره ماهي طلايي حرف بزنند. آرزو داشت صيادان او را صيد كنند تا روي شنهاي ساحل جان بسپارد. فقط گاهي به ياد ماهي طلايي آواز غمگيني را كه از ماهي پير دريا آموخته بود، ميخواند.»